بعضیها که قصد رأی دادن دارند، وقتی هاشمی و احمدینژاد را مقایسه میکنند، میگویند هاشمی حساباش را پس داده است و معلوم است چه جور آدمی است. اما احمدینژاد را هنوز امتحان نکردهایم. بگذارید به او رأی بدهیم ببینیم چه میشود! آدم از این نوع استدلالها حیرت میکند. اولاً که چند چیز را باید حسابشان را از هم جدا کرد. عرصهی سیاست، عرصهی اخلاق نیست (این معنیاش این نیست که در سیاست باید اخلاق را قربانی کرد). رابطهی اخلاقی و دینی یک فرد (هر چند کاندید ریاست جمهوری شود) فقط به خودش و خدای خودش مربوط است (نباید اینها را به هیچ نحوی به رخ مردم بکشد یا از آنها استفادهی تبلیغاتی بکند). ثانیاً، آدمها را باید بر اساس فکر و تئوریهایی که ارایه میدهند، سنجید و نقد کرد. آدم بیبرنامهای که فقط شعار میدهد و دل میرباید، خطرش به مراتب بیشتر از آدم سیاستبازی است که برنامه میدهد ولو سابقهای تاریک داشته باشد. برنامه ملموس را میتوان نقد کرد، ولی نقد شعار را باید فقط به آینده و هنگام عمل حواله داد. مردم میخواهند تیری به تاریکی بیندازند که شاید احتمالاً بهتر از بقیه از آب در آمد. کشورداری کار احتمالات و ظن و گمان نیست. سیاست محاسبهی سود و زیان و تدبیر درست عقلی است. هاشمی حسابهای گذشتهاش را پس داده است، همانجور که احمدینژاد. از این حیث این دو هیچ فرقی با هم ندارند. حسابهای آینده را هم هنوز هیچ کدامشان پس ندادهاند ولی تا همین امروز هر دو افکار و رفتارشان را برای مردم، تا این لحظه، رو کردهاند. ادبیات و نحوهی صحبت کردن هر دو کاملاً مشخص است. حالا چرا مردم، حتی تحصیلکردهگانی که میخواهند رأی بدهند، دوست دارند رأی عاطفی بدهند؟ دلیلاش غیر از این است که مردم پاک گیج شدهاند؟
وضع مردم ایران، وضع همان گربهی در انبانی است که مولوی توصیف کرده است. سیاستمداران داخلی و خارجی، کسانی که رأی میدهند و کسانی که رأی نمیدهند، کسانی که تحلیل میدهند و کسانی که تحریم میکنند، همگی دست به دست هم دادهاند و مردم را مثل گربه کردهاند توی کیسه گونی و بالای سرشان هزار بار چرخاندهاند. حالا این گربه را بیرون آوردهاند و میگویند راست راست راه برو!
یک نکتهی دیگر را بگویم و اگر خدا بخواهد درِ سیاستخانهی این وبلاگ را گل بگیرم و کار آدمیزادی بکنم (من واقعاً فکر میکنم سیاستبازی کار شیاطین و جن و پری است!). همه دارند از فساد اقتصادی یا سیاسی هاشمی حرف میزنند. قبول، فرض کنیم که هاشمی فاسد است. ولی یادتان نرود که فساد در عمل، از فساد در نظر شروع میشود. این آرایی که احمدینژاد دارد نشان از فساد غریبی در فکر و نظر دارد. آقای احمدینژاد مثل اصحاب کهف سالهای سال است خواباش برده است و ایران و دنیا را جور دیگری میبیند که با واقعیت هزاران فرسنگ فاصله دارد. شاید احمدینژاد روزی از این خواب چندین ساله بیدار شد ولی ممکن است آن روز برای ماها خیلی دیر باشد.
مطلب مرتبطی یافت نشد.