تذکره‌ی تهذیبیه

احوال اضطراب و سرگشتگی محض است. ترجیح می‌دهم هیچ نگویم. روزگار هجوم فتنه‌هاست و دشواری انتخاب‌ها. مثنوی را می‌خواندم و به قسمت حرص رسیدم. این حرص در وجود همگی ما هست، اما حرص قدرت و شهوت مقام چیزی است عجیب! این ابیات برای هر که اهل اشارت باشد،‌ برای سلوک باطنی حرف‌ها دارد. برای اهل سیاست هم البته کم حاوی نکته نیست. «آن کس است اهل بشارت که اشارت داند!»

ملا حسین کاشفی در بخش مربوط به حرص و در صدر ابیات مولوی می‌گوید: «در بیان حال آن کس که گوید حرص ندارم و او دروغ می‌گوید از برای آن‌که حرص چون سگ خفته است هر گاه که بوی مردار دنیا به او رسد، سر بر آورد و در حرکت آید مگر آن‌ها که این سگ را به زنجیر قناعت بسته‌ باشند . . .»

میل‌ها همچون سگان خفته‌اند / و اندر ایشان خیر و شر بنهفته‌اند
چون‌که قدرت نیست خفتند این رده / همچو هیزم پاره‌ها و تن زده
تا که مرداری در آید در میان / نفخ حرص زشت کوبد بر سگان
چون‌که در کوچه خری مردار شد / صد سگ خفته بدان بیدار شد
حرص‌های رفته اندر کتم غیب / تاختن آورد و سر بر زد ز جیب
مو به موی هر سگی دندان شده / از برای حیله دم جنبان شده
صد چنین سگ اندر این تن خفته‌اند / چون شکاری نیستشان بنهفته‌اند
شهوت رنجور ساکن می‌بود / خاطر او سوی صحت می‌کشد
چون‌که صحت یافت حرص‌اش تازه شد / شهوت هر چیز بی‌اندازه شد . . .
(قرائت این بخش با صدای دکتر سروش؛ صص. ۳۱۱-۳۱۰ لب لباب)

بایگانی