آیا معین به سرنوشت خاتمی دچار می‌شود؟

پیش‌بینی قطعی کردن در عرصه‌ی سیاست، آن‌هم در کشور آشوب‌زده و عجیب و غریبی مثل ایران کاری است که نتیجه‌ی خوبی ندارد. مسأله‌ی اساسی این است که فرض کنیم به معین رأی دادیم و معین رییس‌ جمهور شد. آن وقت چه می‌شود؟ علی‌الظاهر، با توجه به تمامی موانع و مشکلات قانونی و حضور مزاحمت‌آفرین گروه‌های به اصطلاح فشار، کار رییس جمهوری منتخب بسیار بسیار دشوار خواهد بود، علی‌الخصوص که تجربه‌های تلخ دوره‌ی خاتمی را هم داریم.

اما تمام این واقعیت‌های موجود به هیچ رو نباید مانع از این شود که فرایندهای شکل‌گیری یک نظام دموکراتیک را به خوبی تجزیه و تحلیل کنیم. دموکراسی، آن‌ هم دموکراسی مبتنی بر جامعه‌ی مدنی که در آن مفاهیمی مثل کثرت‌گرایی قرار است زیر بنا و پایه‌ی نظام حکومتی باشند، به توصیه و تجویز دولتی تحقق پیدا نمی‌کند. این مردم هستند که دموکراسی را می‌سازند و باید بسازند. در نتیجه در وضعیت فعلی اگر قرار باشد قاطبه‌ی مردم مثلاً تصمیم بگیرند که به هاشمی رأی بدهند، البته که باید تسلیم رأی همین مردم شد و فردا همین مردم هستند که باید پیامدها و تبعات آن انتخاب را بپذیرند. هر نامزدی که انتخاب شود، کارهایی را انجام خواهد داد و کارهایی را انجام نخواهد داد و طبعاً مانع از تحقق برخی از مسایل می‌شود؛ حال این نامزد هر کسی می‌خواهد باشد. مردم کمابیش باید دیگر بدانند که هر کدام از این‌ها روی کار بیایند چه کار خواهند کرد. دکتر سروش در گفت‌وگو با روز، تکلیف هاشمی را عملاً روشن کرده است، هر چند علی‌الظاهر گوش کسی بدهکار نیست به این‌که اصلاً فرهنگ یعنی چه؟

اما گرفتیم که به قول دکتر سروش کروبی در قد و قواره‌ی این نظام است و اوست که باید با این‌ها دست و پنجه نرم کند، این انتخاب، که نزدیک به محال است،‌ خودش هزار عیب و ایراد دارد. من این موضع را نمی‌توانم بپذیرم، در عین احترامی که به سروش می‌گذارم و علاقه‌ای که به او دارم. این جور نگاه کردن به این ماجرا، به نظر من، به زبان ساده یعنی این‌که در این حکومت مردم هیچ‌کاره هستند و مطلقاً کاری از دست‌شان بر نمی‌آید، الا در سطحی بسیار می‌نیمال و حداقلی (واقعیت امر هم همین است!). یعنی حکومت برای خودش دارد کار خودش را می‌کند (=شهوت قدرت‌طلبی‌اش را ارضاء می‌کند) و مردم یک جوری دارند با بدبختی‌های خودشان می‌سازند. به اعتقاد من نمی‌شود گفت که بیایید این‌ها را به حال خودشان رها کنیم تا به تدریج با نزاع‌های درونی‌شان خودشان باعث فرسایش خودشان شوند و عاقبت ملت بتوانند سرنوشت خودشان را بعد از فرسایش این‌ها در دست بگیرند. من این شیوه را نه ممکن می‌دانم و نه مطلوب. بر عکس، من به قوت معتقدم که باید به معین رأی داد. اما با این‌حال باید به نکات زیر توجه جدی داشت:

  1. معین برنامه‌هایی روشن دارد که با مطالبات و خواست‌های جمع فراوانی از جوانان ایرانی منطبق است، و حتی توقعات اکثریت ملت ایران را در بر می‌گیرد. نمی‌توان گفت که چون مثلاً معین بر توسعه‌ی سیاسی انگشت تأکید گذاشته است، توسعه‌ی اقتصادی و رسیدگی به مسایل معیشتی مغفول افتاده‌اند. به گمان من تمام این‌ها ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند.
  2. معین، به فرض انتخاب شدن، درست از روز اول ریاست جمهوری‌اش با چالش‌ها و تنش‌هایی مواجه خواهد شد که به مراتب شدیدتر و سخت‌تر از چالش‌های خاتمی هستند. به این دلیل که معین تکلیف‌اش با بخش‌های انتصابی نظام روشن است و علناً آن‌ها را به چالش گرفته است، و امیدواریم که باز هم همین مسیر را هوشمندانه و با دیپلماسی ادامه دهد. اما این تصور و گمانی واهی خواهد بود که فکر کنیم با آمدن معین مشکلات حل می‌شود. ملت ایران اگر قرار است در یک مبارزه‌ی انتخاباتی شرکت کنند و معین را به صدارت برسانند، باید از فردای همان روز عزم‌شان را جزم کنند که لحظه به لحظه و قدم به قدم دولت معین و خواسته‌های اصلاح‌طلبانه‌اش را پشتیبانی کنند. اما مسأله اصلی این است که آیا ملت این کار را خواهند کرد؟
  3. آمریکا مشکلی بسیار جدی با ایران دارد که یا با اصلاح‌طلبان آن را به شیوه‌ای مسالمت‌آمیز ممکن است بتواند حل کند. یا ممکن است با هاشمی مصالحه و سازش کند و یا این‌که یکی دیگر از کاندیداها علناً با شاخ گاو در بیفتد و بهانه‌ای به دست آمریکاییان بدهد. اما این‌ها تنها گزینه‌های ممکن نیستند. به هر تقدیر، در این انتخابات نمی‌توان خطر جدی آمریکا را نادیده گرفت. آیا هاشمی گزینه‌ای مناسب برای دفع این خطر است؟ من یکی تردید جدی در آن دارم.
  4. شعارهای معین بسیار جذاب و خواستنی هستند. ممکن است خیلی‌ها بگویند باید دید در مقام عمل معین چه خواهد کرد. اما معین و دولت معین در مقام عمل اگر تنها باشد و بخواهد به شیوه‌ی خاتمی یا فوق‌اش سخت‌گیرانه‌تر از او عمل کند، بدون هیچ تردیدی شکست خواهد خورد و ماجرای همان جنینی خواهد شد که دکتر سروش گفته است. معین،‌ بدون حمایت و پشتیبانی ملت ایران هیچ است.
  5. این نکته‌ی آخری که می‌نویسم، نکته‌ی تلخی است که به هر تقدیر بایدش گفت. باید این آینه را به دست ملت ایران داد تا خودشان را تماشا کنند. ملت هم نه فقط در انتخابات بلکه بعد از انتخابات باید در عمل نشان دهند که صاحب اصلی این سرزمین خودشان هستند نه حاکمانی که بر مسند نشسته‌اند، حاکمان

بایگانی