پیش از اینکه به مقولهی رسانه بپردازم، میخواهم یک نکتهی مهم روانشناختی را دربارهی دموکراسی پیش بکشم که در روشن ساختن درکِ ما از دموکراسی مهم است. توجه به این نکته دربارهی دموکراسی را مدیون استادم، جان کین، هستم که از دانشوران صاحبنظر و نکتهسنج در زمینهی دموکراسی است. جانِ کلام این است: وقتی که عصر دموکراسی در رسید، در این یکی دو قرن اخیرِ پس از روشنگری، تودهها خیزشی دستهجمعی داشتند و ناگهان درِ خانهی شهریاران و حاکمانشان را کوفتند و «حق» خودشان را طلب کردند و از «تکلیف» حاکمان در برابر محکومان و پادشاهان در برابر رعایا سخن گفتند. تا اینجا هنوز با سویهی نه چندان عجیبِ دموکراسی رو به رو هستیم. دموکراسی، به معنایی که هماکنون ذکر آن رفت، راه را بر غلبهی اشرار نیز فراهم کرد. بدون فهم «روانشناسی اراذل و اوباش» (mob psychology)، فهم کارکردهای دموکراسی نیز دشوار است. جامعههای اروپایی، کمابیش در همین اوقات ناگهان ملتفت اهمیت «مدنیت» (civility) شدند (چون آثار و عوارض غلبهی روحیهی اراذل را دیده بودند). جان کین کتابی دارد با عنوان «جامعهی مدنی و دولت: منظرهای اروپایی جدید» که در آن دو مقالهی مرتبط با مقولهی مدنیت آمده است به قلم هلموت کوزمیکس و نوربرت الیاس (همین روزها این مقالهی الیاس را ترجمه میکنم تا حدود نظری بحث بیشتر روشن شود). پیشفرض کسانی که گاهی اوقات با شور و هیجان به استقبال دموکراسی میروند این است که در همین داد و ستدهاست که ما پختگی لازم برای بهرهمند شدن از دموکراسی را پیدا میکنیم. گمان میکنم وقتِ آن رسیده است که جامعهی ایرانی در این فرض خوشبینانه تجدید نظر کند و چارههای تازهای بیندیشد.
و اما رسانه و دموکراسی. میخواهم اینجا طرح چند پرسش کنم و ذکر چند نکته. پس اقتراحی داریم و تذکری. نخست اینکه آیا رسانه باید دموکراتیک باشد؟ نقش کارمندان یا کارکنان یک رسانه در ساختار آن چقدر است؟ آیا ساختار قدرت بالا به پایین است یا پایین به بالا؟ چه تعادل و توازنی بین خبرنگار و روزنامهنگار و مدیر رسانه هست؟ آیا مدیر میتواند به شیوهای متقدرانه کارمندی را عزل کند؟ آیا هیأت امنای یک رسانه میتوانند هر وقت خواستند دست به عزل کارمندان و مدیرانشان بزنند؟ و آیا کارمندان حق اعتراض به تصمیمهای گردانندگان یک رسانه را دارند؟ در صورت اعتراض دستهجمعی، آیا بر مبناهای دموکراتیک هیأت امنای رسانه موظف و مکلف میشود که به خواستهی اکثریت کارمنداناش احترام بگذارد یا ابزار قدرت مانع از اعتنای جدی به «رأی اکثریت» میشود؟ (یعنی امکان قطع منبع مالی آنها را مستمسک خاموش کردن صدایشان میسازد – و آشکار و نهان به تهدید آنها میپردازد؟) در این مورد اخیر، یعنی در تحولات زمانه، آیا تغییرات در سطح مدیریت، تغییراتی دموکراتیک بوده است یا اقتدارگرایانه؟ یعنی رسانهای که شعارش و منشور فکریاش دموکراتیک بوده است، آیا خود میتواند به شیوهای غیر-دموکراتیک دست به عزل و نصب مدیران بزند؟ آیا درج شیوهای سلطانی و اقتدارگرایانه برای عزل و نصب مدیران، با اصول و آداب رسانهای و دموکراتیک منافات و مباینت دارد یا نه؟
خوب این پرسشها، پرسشهای جدی و مهمی هستند. در بیانیهای که در سایت رادیو زمانه از سوی هیأت مدیرهی زمانه آمده است به روشنی میتوان عدول از روشهای دموکراتیک را دید. یعنی دستور و فرمانی از بالا رسیده است که یا با مایید یا بر ما! به همین سادگی. درنگ کنید. مرادم این است که نشان بدهم همان روحیهای که ظاهراً محل انتقاد زمانهگردانانِ فعلی هست، در خودشان هم رسوخ کرده است! اگر رسانههای ایرانی خارج از کشور منتقد رفتار شورای نگهبان در ایران هستند و از ساختارهای نظام سیاسی ایران ایراد میگیرند، چرا در سایهی نظامهای دموکراتیک، دست به حذف غیر-دموکراتیک میزنند و ماهیت دینامیک رسانهها را نادیده میگیرند؟ آنچه من میبینم فهم مغشوش از رسانه – و نظریههای رسانهای – و دموکراسی و ساز و کارهای دموکراتیک است. محض نمونه، تناقضهای آشکار این دو بند را ملاحظه کنید:
«بر اساس این بیانیه، به منظور حل مشکلات مدیریتی و تضمین تداوم کار پروژه، هیئت مدیره تصمیم گرفت تا زوران جوکانوویچ از سازمان پرس ناو را به عنوان مدیر موقت رادیو منصوب کند.
هیئت مدیره بر این باور است که مسائل مدیریتی نباید این پروژه رسانهای بسیار مهم را به مخاطره بیندازد، پروژهای که در تنوع رسانهای ایران نقشی بسیار ارزشمند و حرفهای ایفا میکند.»
جملهی دومی که زیر آن خط کشیده شده، چکیدهی فکرها و روشهای مدیرِ معلق زمانه است (در واقع بسیاری از بخشهای این بیانیه خلاصهی نظرهای متعددی است که مدیر معلق زمانه اینجا و آنجا نوشته و گفته است و از این حیث هیچ تعلق حقوقی به هیأت مدیرهی زمانه ندارد) و جملهی اول خلاصهی مبنای تصمیمگیری هیأت مدیره. اگر مشکلات مدیریتیای وجود داشته که تداوم کار «پروژه» را به خطر میانداخته، پس این همه «موفقیت» (*) تا به امروز از کجا آمده است؟ هیأت مدیره، رادیو زمانه را «پروژه» میداند یعنی هنوز نمیداند که «تداوم» چیزی نیست که به یک «پروژه» تعلق بگیرد: «…که در روندگی دایم است هستی رود». آنچه تداوم دارد و باید داشته باشد، «پروسه» است نه پروژه! این همان نکتهای است که در یادداشت پیشینام به آن اشاره کرده بودم و شاهدش هم از غیب رسید! هیأت مدیرهی زمانه با مقولهای به اسم «توسعهی پایدار» لفظاً و معناً بیگانه است.
از ایرادهای ریز و درشت آن بیانیه میگذرم. اما این نکته را میخواهم دوباره پیش بکشم: آیا چیزی به اسم رسانهی دموکراتیک وجود خارجی دارد یا نه؟ اگر دارد (و ادعا میشود زمانه از منظر درونی و بیرونی دموکراتیک است)، آیا میتوان این دموکراسی را در عمل حفظ کرد یا فقط میشود شعارهای پر زرق و برق داد؟ آیا زمانه از درون و برون دموکراتیک و متکثر است؟ چه چیزی این دموکراسی و تکثر را میتواند حفظ کند؟ چه تضمینی هست که روحیهی نافرهیخته یا خصلتهای منفعتطلبانه و سودجویانهی بشری (همان mob psychology فوقالذکر) بر روندهای دموکراتیک غلبه نکند؟ من پیشتر، در این سه سال گذشته، تلاش کرده بودم شیوهی رسوخ این روحیه را در آشفتگیهای بخش نظرهای زمانه نشان بدهم. اکنون هم سویهی درونی ماجرا را میتوان به نقد کشید و هم جنبهی بیرونی آن را. باید دید هیأت مدیرهای که در یک کشور دموکراتیک در رأس یک رسانهی فارسیزبان نشسته است تا چه اندازه میتواند به موازین دموکراسی که در زبان خود را ملتزماش میداند باقی بماند. زمان، این نکته را هم نشان خواهد داد.
در این فاصله، بد نیست اهل نظر و کسانی که علم سیاست و علم رسانه میدانند، در حاشیهی سؤالات و اقتراحات بالا، ابراز نظر کنند.
(*) «موفقیت» را من از این ادعای هیأت مدیره گرفتهام که: «بیانیه هیئت مدیره رادیو زمانه تاکید می کند که این رادیو منبع اصلی اطلاعات موثق و بیطرفانه برای ایرانیانی است که صدایشان شنیده نمیشود و این گروه اکثریت جمعیت ایران را تشکیل میدهند؛ به ویژه جوانان، جوانانی که در حدود ۷۰ درصد از جمعیت ایران را تشکیل میدهند.» این ادعاها معنایی جز موفقیت نمیدهد!
پ. ن. این مطلب را دیشب نوشته بودم، اما میتوانید در همین راستا و به عنوان مکمل، یادداشت مدیر معلق زمانه را هم در سیبستان بخوانید با عنوان «بیگانه با زمانه». مهدی کمابیش نکات عمدهای را که من دربارهی زمانه مطرح کردهام ذکر کرده است. و اینها خود تأییدی است بر درکی که من از «قربانی شدن دموکراسی» در زمانه داشتهام.
مطلب مرتبطی یافت نشد.