برای من شبِ قدر، یعنی شبِ طرب. شبِ شهادت مولا هم یعنی شبِ طرب. عزا و ماتم برای خسارت است و فقدان. وقتی خسارت و فقدانی در میان نباشد، ماتم و سوگواری برای چه و برای که؟ وقتی همه چیز نو به نو میرسد و تازه است، غم از برای چیست؟ حکایتِ آنها که از سوگواری دکانی میسازند و بازاری، جداست. عاشقان اهل تجارت نیستند. سوداگری کردن به بهانهی ماتم امیرالمؤمنین، فریفتن خلایق است. نه علی نیازمند سوگواری کسی است و نه سوگواری برای علی، بی معرفت و شناخت قدری دارد. به معرفت هم اگر برسی، دیگر سوگواری نمیکنی:
بی معرفت مباش که در من یزیدِ عشق
اهل نظر معامله با آشنا کنند
بی معرفت مباش که در من یزیدِ عشق
اهل نظر معامله با آشنا کنند
این قطعهی «نگار» را از آلبومِ «بینشان» که حسام الدین سراج خوانده است، گوش بدهید. سخت مناسب این احوال است. هنرمندانی که سراج را همراهی کردهاند، عبارتاند از:
جلال ذوالفنون؛ سرپرست همنوازان سه تار
محمد موسوی؛ نی همنواز آواز
حسن ناهید؛ نی همنواز گروه
احمد خاک طینت؛ دف
بیژن زنگنه؛ تنبک
|
مطلب مرتبطی یافت نشد.