چند روز مرخصی گرفتهام که کمی کارهای عقبماندهام را سامان دهم و فکرهایام را جمع و جور کنم. امروز آمدهام دانشگاه. بعد از چندین سال دارم با اینترنت دانشگاه وبلاگ مینویسم! یادش به خیر آن روزهایی که وسط وقت تنفس کلاس میآمدم و وبلاگ مینوشتم. روزگاری بود. اینجا هم که این روزها، وسط تابستان، اتاق دانشجوهای دکترا برهوتی است برای خودش. من ماندهام و یک اتاق بزرگِ خالی با کلی کامپیوتر دور و برم! هوای دانشکده آدم را به صرافتِ سیاست میاندازد. حیف که دارم بساطام را جمع میکنم برگردم خانه. وسط راه باید بروم کتابخانه چند تا کتاب بگیرم برای کارم. وقتاش نیست و گرنه موسمِ نوشتن دربارهی انتخاباتِ آیندهی ریاست جمهوری در ایران است. به جز اینها، هیچ اتفاق خاصی این روزها نمیافتد. میخواهم کمی درس بخوانم. کمی کار کنم. کمی هم سعی کنم آدم شوم!
مطلب مرتبطی یافت نشد.