در این عکس حداقل دو تصویر آشنا به چشم میخورد که دههها بعد از مرگ پیکاسو وارد جریان رسانهای شده است. میگویید کجا؟ گوشهی سمت راست نقاشی پیکاسو را دقت کنید. مردی دستها به سوی آسمان بلند کرده است. اگر اهل مراجعهی مکرر به رادیو زمانه باشید، بدون شک متوجه شدهاید که آن گوشه، در جعبهی موسیقی زمانه، لوگویی که برای ترانههای معترض آمده است، دقیقاًّ همین عکس است!
نمونهی دیگر کمی قدیمیتر است و مثل رادیو زمانه جوان نیست. آن وسطهای عکس، دستی را میبینید که فانوسی را گرفته است. این هم تصویر آشنایی است. این بار این بخش از نقاشی پیکاسو در وبسایتی نیامده است. این بار این قطعه به صورت لوگوی یک ناشر پشت جلد کتاب منتشر شده است. اگر متوجه نشدهاید تا به حال، زیاد به ذهنتان فشار نیاورید. لوگوی نشر کارنامه، همان ناشر مشهوری که سخت دوست دارم و میستایماش، دقیقاً همین است! این لوگو را در «حافظ به سعی سایه» میتوانید ببینید و در بقیهی کتابهایی که نشر کارنامه منتشر کرده است.
و اما غرض. اینها یعنی رادیو زمانه یا نشر کارنامه سرقت کردهاند و مثلاً کردیت حضرت پابلو پیکاسو را عنوان نکردهاند؟ نمیدانم. این موضوعی نیست که من دربارهاش نظر بدهم. اما بدون هیچ شکی هم آن لوگویی که در رادیو زمانه آمده است، لوگوی خوب و متناسبی است و هم آن لوگویی که برای نشر کارنامه آمده است. اینها یعنی یک هنرمند چگونه توانسته است از مرز دههها پس از مرگِ خودش عبور کند، قطعه قطعه شود، در زمان و مکانها و فرهنگهای مختلف و متفاوت جاری شود. این بیش از اینکه خللی در کار پیکاسو باشد، نشانی است از بزرگی او و رخنهای که در ذهن و خیال اندیشمندان و اهل هنر و فرهنگ کرده است. مطمئنم اگر بگردید باز هم از این مشابهتها پیدا خواهید کرد.
مطلب مرتبطی یافت نشد.