«اگر رضایت خداوند در مسیر فعالیتها حاصل شود بدون شک خشنودی مردم تامین خواهد شد و اگر خدای ناکرده اقدامی در جهت خشم خداوندی صورت گیرد همین مردم گریبان آن کسی را خواهد گرفت که هویت و فرهنگ دیر پای این سرزمین را لگد کوب خواستههای دشمن کرده است…دوستان به حق جلوی اکران آن را گرفتند. فیلمی که اگر منصفانه بنشینیم و آن را در دادگاه وجدان ملی و دینی مرور کنیم حتی یک نکته مثبت در ان دیده نمیشود . این فیلم هر بدی در درون خود جای داده و از اتهام به خدا و دین تا اتهام به مردم و به ایرانیان و تحقیر هموطنان خودش و سیاه نمایی در جامعهای که هر روز در حال پیشرفت و ترقی است را در خود جای داده چه توجیهی دارد حتی اجازه دهیم که چنین فیلمی تولید شود…معلوم است که نباید چنین فیلمی مجوز بگیرد و اکران شود و معلوم است که با کسانی که توسعهدهنده چنین فرهنگی هستند باید برخورد شود. تا زمانی که در جایگاه خدمتگذاری هستیم قطعا اجازه نخواهیم داد ، فرهنگ ما سر از همان جاهایی درآورد که بیایند هنرمند جماعت را به عنوان متهم ردیف یک توسعه تباهی در این جامعه معرفی کنند…اگر جلوی فیلمی گرفته شود یعنی هر فیلمی که شبیه آن است نباید ساخته شود، ما با کسی دشمنی نداریم و با برادر عزیز هنرمندی که در کارنامه کاری خودش کارهای شایستهای هم ارایه کرده نیز خصومت نداریم، ما میگوییم خصومت واقعی با ان هنرمند را کسانی دارند که میخواهند او را خلاصه کنند در یک اثری که اتفاقا آن اثر بدترین کار اوست…همه شما باید به عنوان یک ناظر و کنترلکننده بالا سر فرهنگ مراقب باشید و اجازه ندهید حتی یک سر سوزن مسامحه و خرابکاری صورت گیرد و به نام شما و از زیر دست شما سندی پلید صادر و منتشر شود.»
من بعضی از عبارات و جملات این سخنان صفار را برجسته میکنم و این بار با توجه دقیقتر به این عبارات سخنان صفار را بخوانید:
یکم. «رضایت خداوند و خشم خداوندی»
دوم. «دادگاه وجدان ملی و دینی»
سوم. «اتهام به خدا و دین… اتهام به مردم و به ایرانیان و تحقیر هموطنان خودش»
چهارم. «تا زمانی که در جایگاه خدمتگذاری هستیم قطعا اجازه نخواهیم داد…»
پنجم. «متهم ردیف یک توسعهی تباهی».
ششم. « اجازه ندهید حتی یک سر سوزن مسامحه و خرابکاری صورت گیرد و به نام شما و از زیر دست شما سندی پلید صادر و منتشر شود» («خرابکاری»؛ «سندی پلید»)
اول اینکه «وزیر ارشاد و فرهنگ اسلامی» از «رضایت خداوند و خشم خداوندی» صحبت میکند. فکر میکنم کسی که در کار فرهنگ تبحر داشته باشد، برای به سامان آوردن سیاستهای حوزهی فرهنگ نیازی به مایه گذاشتن از «رضایت خداوند و خشم خداوندی» ندارد. به کار بردن این تعابیر یعنی از میدان به در کردن حریف. یعنی تخریب و تخطئهی کسی که مثلاً به او انتقاد داریم. برای نقد کردن کارِ مهرجویی (که بدون هیچ شکی میشود و باید او را نقد کرد)، نیازی به مایه گذاشتن از خدا نیست، مگر اینکه بخواهیم برچسبی بزرگ به او بزنیم. اینکه بگوییم یک هنرمندی و فیلمساز راه سخط و غضب خداوندی را رفته است، ادعای بزرگی است. اهل معرفت و تقوا سخت مراقب بودهاند که به همین سادگی دربارهی این مقولات نظر ندهند و رضایت و غضب خداوند را به سیاستهای وزارتِ متبوعهشان گره نزنند.
دوم اینکه حضرت صفار از کلمهی «دادگاه» در کنار وجدان ملی و دینی صحبت میکنند. اینجا دو نکته هست. یکی اینکه جناب وزیر وزارت ارشاد و فرهنگ را با دادگستری و قوهی قضاییه اشتباه گرفتهاند و گرنه چرا باید آن اصطلاحات و تعابیر اینجا خرج شود اگر قصدمان محاکمهی فرهنگ و هنر نیست؟ چرا جناب وزیر پای «وجدان» را به میان میکشد؟ نقد ادبی و هنری و سینمایی معیارهایی بسیار روشن و مشخص دارد. معنای این حرف این نیست که منتقد لزوماً باید آدم بیوجدانی باشد! اما وجدان چیزی است که باید در منش و روش اهل سیاست و ارباب وزارت خود را بهتر نشان دهد نه تنها در حرف زدنشان آن هم هنگام اتهام وارد کردن به اهل فرهنگ و هنر. کسی که نقد میکند، با تکیه بر وجداناش نقد نمیکند بلکه به اعتبار دانشاش و سند و مدرک نقد میکند.
نکتهی سوم آن «اتهام به خدا و دین» است. ملاحظه میفرمایید؟ باز هم زبان دستگاه قضاوت و ادبیات محتسبان در سخنان وزیر فرهنگ و ارشاد خودنمایی میکند. کلمهی «اتهام» از ذهنی زاییده میشود که جهتاش نه فرهنگ بلکه مچگیری و قضاوت است. از همه بدتر برچسب «اتهام به خدا و دین» به کسی زدن، اتهامی است بزرگتر. مگر آقای صفار نمایندهی تام الاختیار خدا و دین روی کرهی زمین است که از طرفِ آنها حرف میزند؟ با کدام سند و حجت؟ البته سندِ ایشان سندِ قدرت است و این نکته خود را در عبارات بعدی ایشان به روشنی نشان میدهد.
به نکتهی بعدی سخن ایشان توجه کنید. ایشان میگوید «تا زمانی که ما در جایگاه خدمتگزاری هستیم…»، اجازه نمیدهیم چنین اتفاقهایی رخ دهد. اصلاً «خدمتگزار» یعنی چه؟ خدمتگزار کارش این نیست که اجازه بدهد اتفاقی بیفتد یا نیفتد. آن هم وقتی کسی قرار باشد خدمتگزار فرهنگ و هنر باشد. شما کافی است به جای کلمهی «خدمتگزاری» در سخنان جناب وزیر بنویسید «قدرت». سخن خیلی سرراست میشود. معنا و مفهوم سخن هم قابل هضمتر. اهل خرد هم دیگر خردهای به ایشان نمیگیرند. پس این نمایش ریایی خدمتگزاری را خوب است جناب وزیر کنار بگذارند و بگویید ما قدرت داریم و چنین چیزهایی را نمیپسندیم و نمیخواهیم. آن وقت گمان نمیکنم که نه مهرجویی و نه هیچ کس دیگری با این منطق مشکلی داشته باشد!
نکتهی پنجم هم باز همان تکرار ادبیات قوهی قضاییه است. و تازه این بار فراتر از قوهی قضاییه هم رفته است. «متهم ردیف یک توسعهی تباهی» چیزی نیست که با این تعابیر حتی در عرف اهل قضاوت پدیدار شود. اول اینکه هنرمند را – هنرمندی که به کارش مجوز ندادهاند و فیلماش اکران هم نشده است – فقط به خاطر اینکه خودشان به کارش مجوز ندادهاند، حالا در جایگاه متهم مینشانند. وزیر فرهنگ در لباس عسس و محتسب گریبان کسی را گرفته است که آن جرم مبهم «توسعهی تباهی» را در قلمرو قدرتشان حتی مرتکب نشده است: فیلم اصلاً مجوز نگرفته است. پس حضرت وزیر دارد یقهی چه کسی را میگیرد؟ معنای این سخنان این نیست که فشار افکار عمومی روی وزیر زیاد است و حالا دارد آن کار را توجیه میکند؟ و چه توجیهی بهتر از اینکه با عرف و زبان و ادبیات اهل قضاوت قربانی سیاستشان دهاناش بسته شود؟
نکتهی ششمی که آوردم باز هم به همان ادبیات و زبان باز میگردد. جناب وزیر فقط از مسامحه صحبت نمیکند (و مسامحه را ایشان البته به معنای تسامح به کار میبرد نه قصور). ایشان از خرابکاری هم حرف میزند. خرابکاری یعنی چه؟ اصطلاح «خرابکاری» را اگر یادتان باشد شاه سابق ایران و دستگاههای امنیتیاش برای مخالفان حکومت شاه به کار میبردند. یعنی حالا مهرجویی در مقام همان «خرابکار»ها نشسته است؟ وزیر محترم به سادگی فیلم مهرجویی را «سندی پلید» مینامد. من نمیفهمم وقتی میشود فیلمی را نقد کرد و نشان داد که مثلاً فلان جایاش ایراد دارد یا غیر منصفانه است و اصلاً دروغ است و غیر منطبق با واقعیت، چه دلیلی دارد برچسبی بزنیم به این بزرگی و با احساس و عاطفهی مردم بازی کنیم؟ وزیر محترم رسماً به خاطر اینکه نقد را تعطیل کند و از خودش رفع تکلیف کند و بگوید اصلاً نیازی به واشکافی و نقد فیلم مهرجویی نیست، به سادگی میگوید اعطای مجوز به آن فیلم سندی است پلید! البته یک معنای مستتر دیگر در این سخنان وزیر این است که ایشان توانایی نقد کار مهرجویی را ندارند و نمیتوانند به حجت و برهان ضعف کار او را نشان بدهند و به تعبیری دیگر ایشان به نحوی سلبی دارد صحت مدعیات مطرح شده در فیلم مهرجویی را تلویحاً تأیید میکند!
و اما شاهکار جناب وزیر این جمله است: «ما با کسی دشمنی نداریم و با برادر عزیز هنرمندی که در کارنامه کاری خودش کارهای شایستهای هم ارایه کرده نیز خصومت نداریم». ما دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را؟ مهرجویی یا هنرمند عزیزی است که باید از او تقدیر شود یا همان کسی که به او انواع اتهامات را وارد کردهاید و هر جرمی را به پایاش نوشتید. میشود در آن واحد آدم همهی اینها باشد؟ جناب صفار هر چه به دهاناش رسیده به مهرجویی گفته است و بعد میگوید با او خصومت ندارد. یا جناب وزیر زبان نمیداند یا ما زبان نفهم هستیم! و البته شق دوم ظاهراً درستتر است. ایشان زبان میداند. زبان خدمتگزاری (بخوانید قدرت) را خوب میداند. این ما هستیم که دربارهی زبان قدرت و جایگاه فرهنگ و هنر دچار سوء تفاهم هستیم. ما هستیم که فرهنگ سرهنگی را درک نمیکنیم.
کار مهرجویی را باید نقد کرد. فیلمساز کارش همین است که فیلم بسازد. فیلمساز در شمار معصومان و قدیسان نیست (چنانکه جناب وزیر چنین نیست). این چه منطقی است که هر فیلمی که به اعتبار مجوز دادگاهی جناب وزیر اکران شد میشود فیلم خوب و سندی درخشان و غیر پلید و هر فیلمی که مجوز نگرفت میشود فیلم پلید؟ آقای صفار به جای اینکه این قدر دامن زبان را آلوده کند، خوب بود قلم به دست میگرفت. فیلم را تماشا میکرد و بعد آن نقد میکرد و تمام کاستیها و ضعفهای فیلم را نشان میداد. شاید من هرگز به نوع نگاه مهرجویی موافق نباشم و مثلاً کارش را ضعیف بدانم (اما تعبیر «بدترین کارِ او» ظاهراً فقط از دهان وزیر عزیز ما بیرون میآید). ولی میشود بدون این همه درشتگویی و برچسب زدن مهرجویی را نقد کرد. میخواستم از آیات قرآن، آیهای را به اندرز خطاب به جناب وزیر بنویسم. از خیرش میگذرم. نمیخواهم نقض غرض شود. لابد جناب وزیر خودشان بیشتر اهل ایمان و تعقل و تفکر در آیات قرآن هستند. حتماً خودشان در دادگاهی که باید هر روزه در برابر خدا داشته باشند، میدانند چطور تکلیف خودشان را با «حاسبوا قبل ان تحاسبوا» روشن کنند. دادگاه این جهانی را میشود فریب داد. دادگاهی آنجهانی را نمیشود! آقای وزیر! شما میتوانید همان اعتقاداتِ خودتان را داشته باشید. من از شما توقع ندارم مهرجویی بشوید. من از شما توقع ندارم مثل روشنفکران یا دگراندیشان فکر کنید. ولی زبانتان زشت است و زننده. از کسی که وزیر فرهنگ است انتظار میرود زبانی داشته باشد فاخر و پاکیزه نه درشتگوی و اتهامزن. بد نیست یک بار دیگر تعالیم اخلاقی همان خدا و دینی که سعی میکنید از او دفاع کنید را مرور کنید تا ببینید دربارهی زبان و نحوهی سخن گفتن چه میگوید.
پ. ن. این جملهی سخنان وزیر هم که در وبسایت روزنامهی ایران آمده است به خوبی به سایر بخشهای سخنان ایشان همخوان است: «در این دوره تلاش شد بعضى از اتهاماتى که متوجه فرهنگ شده بود از روى سر فرهنگ برداشته شود و مسیر اتهام زدایى باز شود.». کی بود که داشت به بعضیهای دیگر «اتهام» میزد؟
مطلب مرتبطی یافت نشد.