مدتی است که به چیزی حساس شدهام، چیزی که مدتهاست سعی کردهام خودم را از آن برهانم: زبان و ادبیات نسنجیده. هر چه فکر کردم به جای «نسنجیده» کلمهای درست به ذهنام نرسید. میخواستم بنویسم «تلخ» یا «پر طعنه» یا «عاطفی». ولی خودِ این کلمهها شاید باعث نقضِ غرضِ من از این یادداشت میشد. برای من سخن یا نوشتهی سنجیده، نوشتهای است که نویسنده یا گوینده تلاش کند از فضای جدلی و خطکشیهای سیاه و سفید و ردیههای عاطفی شدید فاصله بگیرد. حقیقت در دوگانههای حق و باطل آشکار نمیشود. چیزی هست، حکمتی هست، معنایی هست که بدون داغ و درفش میتواند خودش را نشان بدهد. خرد، دانش و معرفت با زبان گزنده اگر همراه شود، لکهای بر دامان خرد و دانش مینشیند.
شاید بپرسید مگر به گاه گفتن حقیقت، میشود تلخیها را نادیده گرفت؟ میگویم که میشود زبان را پالایش کرد، بهداشتی کرد. هر چه زبان تلختر و عبارات «نسنجیده»تر باشند، احتمال تأثیرگذاری آن بر مخاطب به قصد گشودنِ گرهی که گمان داریم میخواهیم بگشاییم، پایینتر میآید. فرض را بر این گرفتهام که زبان را برای مفاهمه به کار میگیریم و برای صلح و دوستی. فرض کردهام که کسی از زبان گلوله نمیسازد، خنجر نمیتراشد. فرض را بر این گرفتهام که از این برجستهترین مشخصهی نوع بشر میشود به شریفترین وجهی استفاده کرد. البته بعضی هرگز این فرض را در اندیشهشان دخیل نمیکنند. اما مدعای من این است که اگر قصد مفاهمه و گفتوگوست و نشر معرفت و دانش، بدون کمترین شکی، زبان نسنجیده، تنها خراش میدهد، دشمن میتراشد و رنجش میآفریند.
در نتیجه، هر وقت با چنین ادبیاتی برخورد میکنم، که در اغلب موارد گمان میکنم سوء نیت یا خبث طینتی در پس گفتار یا نوشتار نویسندهی آن نهفته است، ولو در آن نوشته حقیقتی باشد، ناگزیر از آن گریزانام و دلام بر هر حقیقتی که در آن باشد سرد میشود. گاهی اوقات ممکن است واژهای سخیف باشد، اما چنان در ظرف و بستر متنی خوب بنشیند که هیچ تلخی یا گزندی از آن حس نکنی. آدم با مثنوی خواندن هرگز حس نمیکند که مولوی دارد با بغض و کینه مخاطباش را نفله میکند. ولی میشود همان کلمات را در متنی دیگر و در کنار عباراتی به کار برد که آینهی تمام نمای خشونت و نفرت باشند.
زبان، فنی است شریف. این فن شریف برای پایدار کردن ارزشهای متعالی انسانی است. چیزی که میگویند ما انسانها بدان از حیوانات متمایز شدهایم. پس در سنجیده سخن گفتن، به ویژه در روزگارِ ما، فضیلتی هست که نمیشود به بهانهی راست گفتن و حقیقت آن را زیر پا نهاد. زبان پالوده و بیان بیآزار داشتن خود در شمارِ حقیقتها و ارزشهای متعالی است.
مطلب مرتبطی یافت نشد.