نمیدانم چرا صاحب سیبستان سرش را به درد آورده است و این همه شرح فلسفی معرفتی نوشته است. تمام حرفهایاش به جا و معقول، اما مهدی یک چیز را فراموش کرده است: زن نمونه و مطلوبی که در برابر تمام زنهای «دیگر» و «غیر خودی»، ولو ایرانی، مطرح میشود، شخص شخیص خانم «فاطمه رجبی» است. وقتی الگوی زن ایشان باشد، دیگر شما چرا به خودتان زحمت میدهید؟ چرا الگوست؟ چون اگر الگو نبود، حتماً آقای خامنهای مستقیم یا غیر مستقیم جلوی این خانم را گرفته بود که این همه مایهی بیآبرویی سیاسی و اخلاقی کشور نشود. آن جناح اگر فقط یک الگو، یک شخص مطرح مثل فاطمه رجبی داشته باشد، نیاز به هیچ دشمن خارجی ندارد. نیازی به حملهی غربیها و هجوم فرهنگی غرب نیست. بهترین نماد انحطاط اخلاقی و دینی زن ایشان است که هیچ اصل اخلاقی برایاش مهم نیست و به هیچ چیز اعتنا ندارد جز حفظ قدرت.
به نظر من تحلیلهای مهدی، هر چند مهم و معتبر باشد، از اعتنا به یک نکته غفلت کرده است: اخلاق قدرت. رکن رکین تمام معادلههای فکری نظام مبتنی بر اخلاق قدرت و ادب حفظ قدرت است. لذا تمام آن حرفها یک طرف، تجزیه و تحلیل «اخلاق قدرت» یک طرف. سنگینترین وزنه در برابر تمام اصول اخلاقی، دینی، فرهنگی و اجتماعی همین مسألهی قدرت است. ما در نقد اخلاقی قدرت قصور کردهایم و چون نمیتوانیم نقد اخلاقی از قدرت عرضه کنیم، برای آنکه صاحب قدرت است همهی مسایل اخلاقی دیگر، از جمله مسایل انسانی و حقوقی و اخلاقی زن، از هر منظری که باشد، چه اسلامی باشد و چه انسانی، چه شرقی باشد و چه غربی، فقط بازیچه است و لفاظی سیاسی. اخلاق قدرت اقتضا میکند، هر چه دلمان خواست بگوییم و کسی هم نفس نکشد. جز این اگر هست، خود صاحب قدرت به صراحت از نقد اخلاقی قدرت باید استقبال کند. اما صاحبان قدرت در هر جای دنیا، اساساً با این خصلت بیگانه هستند. تنها ساختارهای جا افتادهی اجتماعی و سیاسی موجود هستند که وضعیت را در کشورهای متفاوت، تغییر میدهد.
مطلب مرتبطی یافت نشد.