آیاتِ شکستِ ارعاب و دروغ

وَکَأَیِّن مِّن آیَهٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ (سوره‌ی یوسف (۱۲)، آیه‌ی ۱۰۵)
۱. آرام‌آرام می‌توانیم آن‌چه را در روز ۲۲ بهمن اتفاق افتاد بهتر درک کنیم. یک بار دیگر آن آیه‌ی بالا را مرور کنید. این بخش از یادداشت ایمایان را – با شماره‌گذاری من – بخوانید:

«۱. کم‌آوردن یک جناح در استدلال؛ ۲. کوتاه‌کردن پای مخالفان از مناظره‌های پاستوریزه؛ ۳. روی‌آوردن به اعترافگیری تلویزیونی؛ ۴. به جای منطق خیابانها را نشانه‌ی برد و باخت دانستن؛ ۵. ندادن مجوّز به خبرنگاران خارجی برای پوشش خبری به جز میدان آزادی و انتقال آنها با اتوبوس به آنجا؛ ۶. سانسور همه‌جانبه‌ی خبری؛ ۷. مبارزه با رسانه‌های آزاد خارج و تحدید رسانه‌های ناهمسوی داخل؛ و ۸. ندادن مجوّز برای تجمّع منتقدان؛ و ۹. بدل کردن خیابانها به پادگان برای بازنده بودن حاکمیّت کفایت می‌کند».

خوب این‌ها نشانه است و نشانه‌ی معناداری از پیروزی جنبش سبز است. چرا نشانه‌ی پیروزی؟ به خاطر این‌که قرار بود روز ۲۲ بهمن روز جشن باشد. چه کسی روز جشن به ضرب و شتم مردم روی می‌آورد؟ به خاتمی، کروبی، موسوی و رهنورد در این روزها حمله شده است. کسی که جشن می‌گیرد و به خودش اعتماد و اطمینان دارد، با چه انگیزه‌ای باید این‌ها را مضروب کند؟ فکر می‌کنم اگر فشار بی‌امان جنبش سبز در ماه‌های گذشته و عزمِ اعلام‌شده‌ی آن‌ها برای حضور پررنگ در ۲۲ بهمن نمی‌بود، قدرتِ سیاسی ناچار به این صحنه‌آرایی رسوا نمی‌شد. جشن زمانی معنای درست خود را دارد که همه بتوانند در آن آزادانه رفت و آمد کنند و با هم ارتباط داشته باشند. شاید تعبیر صاحبِ سیبستان،‌ رساترین تعبیر باشد. آن‌چه در روز ۲۲ بهمن رخ داد، استقرار کامل «آپارتاید» بود. این برای آن‌ها یعنی شکست و برای ما یعنی پیروزی.

۲. خوب است از زاویه‌ی نگاه آن‌ها هم به خودمان بنگریم. آن‌ها ما را فتنه‌‌جو، اغتشاش‌گر، اراذل و اوباش، خس و خاشاک، بزغاله و گوساله می‌بینند (جلبک هم دیگر تعبیر قدیمی بخش بدزبان و هتاکِ آن‌هاست). در همین زبان و ادبیاتِ آن‌ها هم آیات و نشانه‌هایی هست برای تأمل. برای این‌که شباهت غریب این رفتار را با نمونه‌های تاریخی دینی ببینید،‌ کافی است نگاهی به قرآن بکنیم. قوم نوح، در پاسخ به پیامبران‌شان، می‌گفتند که این‌ها که گردِ تو را گرفته‌اند، جز مشتی اراذل و اوباش نیستند و به خیالِ ما شما مشتی دروغ‌گویید. خوب به مضمون آیه دقت کنید: مَا نَرَاکَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاکَ اتبَّعَکَ إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِیَ الرَّأْیِ وَمَا نَرَى لَکُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کَاذِبِینَ (سوره‌ی هود (۱۱)، آیه‌ی ۲۷). این آیه را آن طرفی‌ها هم ممکن است برای این طرفی‌ها بخوانند. اما تفاوت‌اش دقیقاً کجاست؟ زبان و ادبیات سبزها به سوی تحقیر طرف مقابل و هیچ انگاشتن او نمی‌رود (یا دستِ کم جریان غالب بخش خردگرای آن چنین نیست)،‌ در حالی که طیف گسترده‌ای از گروه مقابل همین زبان را اختیار می‌کنند. از سوی دیگر، سبزها پس از ۲۲ خرداد موجودیت یافتند، در حالی که در این درگیری‌ها چهره‌ای وجود دارد که چندین سال است که به دروغ‌گویی، لافِ بیهوده زدن و بدزبانی شهره است و تبدیل به چهره‌ای جهانی شده است. پس به دشواری بتوان آن آیه را به طرف مقابل برگرداند.

۳. این نکته‌ها و ظرایف، آن‌قدر معنادار هستند که این اعتماد به نفس را به ما بدهند که راهی که پیموده‌ایم و اختیار کرده‌ایم راهِ‌ روشن و سبزی است که بنیان‌اش کلمه‌ای طیبه است. این دقایق می‌تواند به اهل ایمان سکینه‌ای بدهد که از باور خالصانه می‌آید نه از قدرتِ‌ پادگانی و نمایش‌های نظامی و صحنه‌آرایی متکی بر تبلیغات. برای آن‌ها که اهل اشاره و نشانه و بشارت هستند، آیه‌ی ۲۴۸ سوره‌ی بقره، نکته‌ها و مضامین شگرفی دارد: «وَقَالَ لَهُمْ نِبِیُّهُمْ إِنَّ آیَهَ مُلْکِهِ أَن یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَهٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَبَقِیَّهٌ مِّمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلآئِکَهُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَهً لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ». شرح و توضیحِ زیادی لازم ندارد. با تأمل و حوصله این آیه را بارها بخوانید. مشکل بزرگ قدرت‌مداران طرفِ‌ مقابل این است که معترضان را بی‌دین، بی‌ایمان و بی‌اخلاق می‌دانند. حتماً اگر از دست‌شان بر می‌آمد،‌ قرآن را هم از نو می‌نوشتند که نتوانیم برای الهام گرفتن، گرم شدن و بصیرت به سراغ این مضمونِ آسمانی برویم. قرآن، سنگری است که با هیچ پادگان و سرنیزه‌ای، با هیچ مناظره و اعترافی، با هیچ ضرب و شتم و خبرنگار به قفس‌انداختنی، به حبسِ زور در نمی‌آید. ما در آرمان،‌ باور واندیشه‌‌ای که داریم دست‌مان بسیار پرتر از دستِ طرف مقابل است.
آن‌‌که پیشش بنهد تاج تکبر خورشید
کبریاییست که در صحبت درویشان است
دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال
بی‌تکلف بشنو دولت درویشان است
از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
گنج قارون که فرو می‌شود از قهر هنوز
خوانده باشی که هم از غیرتِ درویشان است

بایگانی