عاشقی خون جگر دارد. عاشقی با تنعم و تجمل کمتر میانه دارد. این خون جگر خوردن آدمی را پختهتر هم میکند. عاشقی، برای خودش فقهی هم دارد. اگر فقه را به معنای اصیل و نخستیناش بگیریم، یعنی دانش و علم، عاشقی هم علمی دارد و معرفتهایی. در عشق هم فتوا میدهند اما فتواهای عشق، چون خودِ عشق، وجهی باطنی و معنوی دارند. عاشقی تنها به ظاهر و صورتِ اکتفا نمیکند. عاشقی نماز هم دارد. نمازِ عاشقان هم آداب دارد. نماز عاشقان هم وضو دارد. چیزهایی که نمازِ عاقلان و صلاه ظاهریان را باطل میکند، شرط و مقدمهی نمازِ عاشقان است. اگر خون اسباب بطلان نمازِ ظاهر میشود و آب اسباب طهارت در نماز ظاهر، «خون شهیدان را ز آب اولیٰتر است» و عاشقی نسبتی با شهادت هم دارد. «من عشق و عف و مات، مات شهیداً». عاشقی که قامت میبندد، حتماً طهارتی به خون کرده است؛ طهارتی به خونِ دل:
طهارت ار نه به خونِ جگر کند عاشق
به قول مفتی عشقاش درست نیست نماز
طهارت ار نه به خونِ جگر کند عاشق
به قول مفتی عشقاش درست نیست نماز
مطلب مرتبطی یافت نشد.