عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس
که وعظِ بیعملان واجب است نشنیدن
این مجلس وعظ را زاهد و صوفی هر دو با هم بر پا میکنند، هر کدام به نوعی و در مقامی. مجلس زاهدان، جایی است که حافظ از آن رو میگرداند و راه میکده را میجوید. خانقاه هم نزد او محل خام کردن خلایق است:
مرغِ زیرک به درِ خانقه اکنون نپرد
که نهاده است به هر مجلس وعظی، دامی
حال زمانی را تجسم کنید که تمام رذایل زاهدمشربی و صوفیمسلکی – همانها که وصفاش رفت – همه یکجا جمع شده باشند: یعنی تندخویی و خشمگینی، زهدفروشی و ریاکاری اضافه شده باشد به بساط مریدپروری و اطاعت و ارادت طلبیدن. در چنین فضایی، از هر دری که این زاهدان صوفیمشرب بیایند، معنا از در دیگر میگریزد. وقتی که محیط انباشته شود از واعظانِ بیعمل و صوفیان دامگزار، اسرار را البته که باید نهان کرد. هر حرفی را نمیشود گفت. گفتنیها را هم باید در پرده گفت. جمع، وقتی جمع صفاست که حاضران محرم باشند و خبری از درشتی و تندخویی نباشد. جایی که همه بر یک خوان بنشینند و کسی سروری و برتری نجوید و سودای خداوندی بر رفیقان نداشته باشد. «مجلس انس» جایی است که وصفاش چنین میشود: «ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِینَ وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ» (سورهی حجر (۱۵)، آیات ۴۶-۴۷). در مجلس انس، نه خبری از ارادتطلبی «صوفی» هست و نه اثری از «زاهد» تندخوی و خرقهپوشی که به غضب و درشتی با خلایق سخن میگویند و زباناش زهرآگین است. هر مجلس انسی، حکم بهشت را دارد که نباید به حضور نامحرمان آلوده شود:
چه جای صحبت نامحرم است مجلس انس
سر پیاله بپوشان چو خرقهپوش آمد
مطلب مرتبطی یافت نشد.