شهادت گفتن آن باشد که هم ز اول در آشامی
همه دریای هستی را بدان حرف نهنگ آسا
نیابی خار و خاشاکی در این ره چون به فراشی
کمر بست و به فرق استاد در حرف شهادت لا
چو لا از حد انسانی فکندت در ره حیرت
پس از نور الوهیت به الله آی از الا
و این الله که باید به اخلاقاش تخلق جست، نه شریک بر میتابد و نه عزت بندگاناش را در برابر هیچ کس جز خود خاشع میخواهد. خشیت الهی، یعنی هراس نداشتن از هیچ کس جز او. لرزیدن دل و دست و زبان در برابر هر کس جز او، اول نفی یگانگی الله است و شریک قایل شدن برای قدرت و عزت او. این اول قدمِ عبور از حریت و آزادگی انسانی است که در بر و بحر کرامت دارد.
اما این سر سپردن به عبودیت غیر و اثبات الوهیتِ بشر، همیشه حاجت ندارد به اینکه کسی به زبانی مشرکانه «انا ربکم الاعلی» بزند. میشود کسی به زبان، خاکساری کند و در علن، تضرع و ابتهال (حتی در کسوت مسلمان و مؤمن)، اما مغز مدعا و خواستهاش خضوع طلبیدن از بندگان خدا باشد در برابر هر که جز خدای یگانهای که در وهم هیچ بنی بشری نمیآید. در چنین جفایی به حریت، دو مقام لازم میآید و ثابت میشود: یکی مقام فرعونیت است که راه استخفاف و استکبار میپیماید و از بندگان صمدِ بینیاز، نیاز میخواهد و خضوع؛ دیگری مقام وهن است. مقام وهن، مقامی عنکبوتی است. مقام لرزان بودنِ بنایی که برکشیده از شکستِ حریت است: «مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاء کَمَثَلِ الْعَنکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ» (سورهی عنکبوت، آیهی ۴۱).
این مقامِ شکستِ حریت درجهای فروتر هم دارد تا جایی که یوسفی حتی اگر «اذْکُرْنِی عِندَ رَبِّکَ» بگوید، ایام محبساش دراز میشود تا بیاموزد که حریت و کرامتاش را نباید به هیچ حاکمی جز همان الله بفروشد: «وَقَالَ لِلَّذِی ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْکُرْنِی عِندَ رَبِّکَ فَأَنسَاهُ الشَّیْطَانُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ» (سورهی یوسف، آیهی ۴۲). و مقام تزلزل و تذبذب همین بنای خانهی عنکبوت است که حاصل عبودیتِ غیر است و این کار کسانی است که ولیای جز خدا را اختیار میکنند. اینجاست که میگوید: «وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن یَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى» (سورهی ۳۹، آیهی ۱۷). و همینجاست که تکلیف ولایت هم روشن میشود و تفاوت ولایت الله و ولایت طاغوت را میتواند دریافت: «اللّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» (سورهی بقره، آیهی ۲۵۷). ولایت الله، ولایتی است رهاییبخش که عزت و کرامت آدمی را نمیستاند از او و او را از تاریکی به روشنایی میبرد. ولایتِ هر که جز او – ولایت طاغوتی – ولایتی است رهاییستیز و حریتستان که از مؤمنان لکنت زبان میخواهد و مرعوب شدن و این ولایت است که آدمی را از نور به ظلمت میکشاند و منتهی به خلود در دوزخ میشود.
مطلب مرتبطی یافت نشد.