رازِ درونِ پرده – ۲

رندان، مصلحت‌شناس هستند. می‌دانند چه حرفی را به چه کسی بگویند. می‌دانند که بعضی از رازها را باید ناگفته نگاه داشت. راز، چیزی نیست که همه بتوانند از آن با خبر باشند. راز چیزی است که اگر به عیان هم بگویند، کسی نتواند به آسانی از صورت‌اش، به معنای باطن‌اش پی ببرد. راز، کلید می‌خواهد. کلید که به دست‌ات باشد، رازدان و رازشناس می‌شوی:
هر آن‌که راز دو عالم ز خط ساغر خواند
رموز جامِ جم از نقشِ خاکِ ره دانست

اما وقتی به «درون پرده» رسیدی، رمزها هم چهره می‌گشایند. پا به مجلس رندان که گذاشتی، اخبار پیاپی از راه می‌رسند. برای این است که می‌گویند:
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ورنه در مجلس رندان خبری نیست که نیست

برای پا نهادن به مجلس رندان، باید «آشنا» شد. این آشنایی همان چیزی است که شرط معامله‌ی معنا است:
بی‌معرفت مباش که در من یزید عشق
اهل نظر معامله با آشنا کنند

و آشنا شدن، نسبتی دارد با آن آشنایی که اسباب بیگانگی با همه می‌شود:
مغبچه‌ای می‌گذشت، راهزن دین و دل
از پی آن آشنا از همه بیگانه شد

این آشنایان هستند که هم سخن‌شناس‌اند و هم محرم راز. برای این‌است که «حدیث دوست» را فقط می‌شود به «حضرت دوست» گفت؛ نه به بیگانه: «که آشنا سخنِ آشنا نگه دارد». آشنا که شدی، محرم مجلس رندان می‌شوی. رمز و راز خواهی شنید. اهل «خبر» می‌شوی (همان خبرهایی که مصلحت نیست به بیرون درز کند). این خبرها، این رمز و رازها، همان چیزهایی است که بخشی از آن، به فراخور تفاوت عقل‌ها گفته می‌شود و بخشی نه. بعضی حرف‌ها را هم به دلایل روشن نمی‌توان گفت و نوشت:
گر خود رقیب شمع است، اسرار از او بپوشان
کآن شوخِ سر بریده بند زبان ندارد

بایگانی