رندان تشنهلب را آبی نمیدهد کس
گویی ولیشناسان رفتند از این ولایت
این رند، برای حافظ صاحب ولایت است و همین رند است که در مقابل «فقیه» مینشیند و «زاهد». فقیه و زاهد نزد او عبوس هستند و نماد خشکدماغی. رند است که تر دماغ است:
اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباز
پیالهای بدهش گو دماغ را تر کن
فقیه و زاهد، راهی به لایههای باطنی معارف ندارند؛ فقیه و زاهد، رازدان نیستند. فقیه و زاهد، هوشیارند؛ رند، مقام مستی را آزموده است:
بر هوشمند سلسله ننهاد دست عشق
خواهی که زلف یار کشی، ترک هوش کن
تسبیح و خرقه، لذت مستی نبخشدت
همت در این عمل طلب از میفروش کن
رند، تقیه میشناسد و تقیه میداند. رند، مست است ولی کسی گمان هم نمیبرد که مست است. هوشیار مینماید و سخت سرخوش است و بیخویش:
ای دل طریقِ رندی از محتسب بیاموز
مست است و در حق او کس این گمان ندارد
طریقهی رندی، طریقهای است که در آن بتوانی تقیه کنی. و تقیه البته که با نفاق تفاوت دارد. رند، با همین خصلتهاست که «رازِ درون پرده» را میداند. و این رازدانی، حال است؛ قیل و قال نیست. این رازدانی، امری است چشیدنی؛ آموختنی نیست. از این روست که میگوید:
رازِ درونِ پرده ز رندانِ مست پرس
کاین حال نیست، زاهدِ عالی مقام را
پ. ن. برای اینکه سحری رندانه و حافظانه داشته باشید در این هفتمین روز از رمضان، به این تصنیف گوش بدهید و سحرتان را خوش کنید:
|
مطلب مرتبطی یافت نشد.