ستاندن حریتِ آدمی به هر بهانه و انگیزهای (چه صورت این بهانه، انگیزهاش دینی باشد چه ضد-دینی)، همعنان است با شرک ورزیدن به او و ندیم قایل شدن برای خدای یگانهی بینیاز. جهان و جامعهای که در آن – به تعبیر مولای متقیان – دانشمندان و عالمان لجام بر دهان داشته باشند و فرومایهگان و کمخردان، مکرم باشند و بر صدر بنشینند، جامعهای است شرکآلود. و این همان است که سالار شهیدان به شیعیان آموخت: موحد بودن روی دیگر حریت است. عاقبت نیکوی آخرتی از همین روست که به کسانی وعده داده میشود که در زمین برتری نمیجویند (یعنی سودای نشستن بر مسند خدایی ندارند) و در زمین خدا تباهی نمیکنند: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ» (سورهی قصص (۲۸)، آیهی ۸۳). این آیه خبر نیست؛ این آیه انذار است و هشدار. یعنی اگر عاقبت محمودی هست، آن عاقبت همانا از آنِ اهل تقواست و اهل تقوا کسانی هستند که نه برتریجویی میکنند و حریت خویش و سایر آدمیان را در پای سودای خدایی و استعلا، قربانی میکنند و نه در زمین خدا تباهی و فساد میکنند.
اکنون که در آستانهی ماه مبارک رمضان هستیم و مجال تأمل و تدبر بیشتری در قرآن فراهم است، خوب است پیام رسول نور و رحمت و هادی آزادی را پیش چشم قرار بدهیم و ببینم چه اندازه به توحید و حریت نزدیکایم و چقدر از آزادگی دور شدهایم. افسردگی آزادگی، افسردگی توحید است. مسلمان با موحد بودن مسلمان است؛ به همان کلمهی مختصر شهادت، با همان نفی خدایی غیر. چقدر مسلمانایم؟
مطلب مرتبطی یافت نشد.