چرا احمدی‌نژاد به «همه‌ی ملت» خیانت کرد؟

سخن گفتن از ستمی که بر همه‌ی ملت رفته است، در بادی امر شاید کمی مبالغه به نظر برسد. طبیعی است که عده‌ای به شخص احمدی‌نژاد هم رأی داده بودند. نادیده گرفتن رأی‌هایی که حقیقتاً به نام رییس دولتِ نهم ریخته شد، دور از انصاف است و مهم هم نیست که این تعداد ۵ میلیون بوده، ۱۱ میلیون بوده یا ۲۴ میلیون. محمود احمدی‌نژاد تعدادی رأی داشته است (کم یا زیاد)، ولی او با مجموع کارهای‌اش به همه‌ی ملت ایران به عنوان یک مجموعه‌ی متکثر خیانت کرد. اما چرا؟

برنده‌ای که نتواند مدعیان‌اش را اقناع کند و در عوض، پیوسته در توجیه و فرار کردن از پاسخ‌گویی بکوشد، نه تنها در برابر مدعیان‌اش بدهکار است، بلکه به حامیان صادق و واقعی‌اش هم ستم کرده است، مگر این‌که آن‌ها هم درست همانند خودش باشند (یعنی در دروغ‌گویی و شرم نکردن از دروغ و افزودن دروغ‌های تازه، استاد شده باشند). برای فهم این تعبیر باید چند مثال آورد. چندین نمونه‌ی موثق ومتواتر از رفتارها و گفتارهای رییس دولتِ نهم در دست است که او ابتدا ادعایی می‌کند و بعد از این‌که با واکنش شدید عده‌ای مواجه می‌شود، یا اصل‌اش را انکار می‌کند و یا تلاش می‌کند بگوید منظورش بد فهمیده شده است. اما او هرگز تحت هیچ شرایطی عذرخواهی نمی‌کند. بیایید چند نمونه را بررسی کنیم:

۱. هاله‌ی محمودی (!) قصه‌ی مشهوری بود که فیلم‌‌اش در اینترنت پخش شد آن هم در حضور یکی مثل آیت‌الله جوادی آملی. اما رییس دولتِ نهم نه تنها صادر شدن آن سخنان را انکار کرد بلکه تلاش کرد با دروغی تازه‌تر و ادعایی بزرگ‌تر، دروغ و بهتان اولیه را بپوشاند. این قصه هنوز ادامه دارد و او هنوز هم حاضر نشده بپذیرد حرفی زده است اعجاب‌آور و گزاف که اسباب شرمساری، مضحکه و طعنه‌ی بسیاری (از دوستان و دشمنان‌اش) را فراهم کرده است.

۲. رییس دولتِ نهم، علی کردان را برای تصدی سمت وزارت کشور به مجلس معرفی کرد و با شعبده‌بازی چند روزی او را در وزارت کشور نشاند. بعد از رسوایی بزرگ کردانیزه شدن دانشگاه آکسفورد و بر ملا شدن دروغ و تقلب کردان، رییس دولتِ نهم نه تنها اذعان به اشتباه‌اش نکرد بلکه باز هم به دفاع از او ادامه داد (و همه‌ی مدارک تحصیلی «ملت» را «کاغذپاره» خواند) در حالی که حق آن بود که بزرگ‌ترین مدعی عدالت و اجرای قانون در کشور، ابتدا قانون را درباره‌ی وزیر منصوب و محبوب خودش اجرا می‌کرد و بلافاصله او را عزل می‌کرد نه این‌که تا لحظه‌ی آخر از او دفاع کند و نهایتاً هم توپ را به میدان خود او بیندازد که استعفا بدهد. این نمونه البته آخرین نمونه نبود و دوباره به مورد مشابه آن هم می‌رسیم.

۳. رییس دولت نهم در اولین حضور علنی‌اش پس از ۲۲ خرداد ۸۸، مخالفان‌اش را رسماً «خس و خاشاک» نامید و معترضان را با اوصافی معرفی کرد که اسباب خشم و واکنش شمار کثیری از همین «ملت» را فراهم کرد. اما او به جای عذرخواهی تنها چیزی که گفت این بود که حرف‌اش را بد فهمیده‌اند و البته پاره‌ای از هواداران‌اش هم، موضع مشابهی را تکرار کردند. اما مگر هزینه‌ی یک عذرخواهی ساده چه بود؟ نمی‌شد بگوید من منظورم آن چیزی که شما فهمیدید نبود و اگر سوء تفاهمی شده است، من «عذرخواهی» می‌کنم؟ البته که نمی‌شد!

۴. محمود احمدی‌نژاد مدتی بعد یعنی در همین چند روز گذشته، مرتکب رفتار مشابهی شد. او گفته بود پس از اتمام ماجراهای تنفیذ و تحلیف سر مخالفان‌اش را «به سقف خواهد چسباند». این البته تکرار همان خیمه‌شب‌بازی «خس و خاشاک» بود که رییس دولتِ نهم از آن درس نگرفته بود و تصمیم گرفته با ادبیات لمپنی به مصاف مخالفان و منتقدان‌اش برود. سناریوی محمودی البته تکراری بود:‌ به محض این‌که صدای اعتراض‌ها بلند شد، باز هم گفت منظورش چیز دیگری بوده است، اما حاشا و کلا که یک کلمه عذرخواهی از او بشنویم.

۵. کمی به عقب‌تر برگردیم: محمود احمدی‌نژاد با ذوق و شوق اسفندیار رحیم مشایی را به عنوان معاون اول‌اش منصوب کرد (عکسی از او هست که دست یار دیرین‌اش را پیروزمندانه در همان روزها جلوی دوربین عکاسی بالا برده است). رهبر کشور با لطفی «به انواع عتاب آلوده»، از او خواست که مشایی را بردارد. بعد از یک هفته تعلل، بدون این‌که احمدی‌نژاد خود مشایی را عزل کند (بلکه پس از استعفای او)، طی نامه‌ای با لحنی سرد خبر از استعفای او داد و مشایی را به منصبی گماشت که اهمیت‌اش کمتر از منصب قبلی نبود: محمود احمدی‌نژاد نه اهل عذرخواهی است نه اهل کوتاه آمدن. (البته باید به این نکته توجه داشت که به هر تقدیر، انتخاب معاون اول، حق اختصاصی او بوده است؛ ولی او رسماً به میل و خواسته‌ی بخش بزرگی از هواداران سنتی‌اش که او را نماد ولایت‌پذیری می‌دیدند، بی‌اعتنایی کرده بود).

اگر بخواهیم این رفتارها را خلاصه کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که محمود احمدی‌نژاد برای توجیه کارهای ناصواب قبلی‌اش همیشه کار ناصواب بزرگ‌تری انجام می‌دهد و به عبارتی «از رو نمی‌رود»! کسانی که به او رأی داده بودند هم جزیی از همین ملت ایرانی هستند. اما آیا او به رأی همین‌ها وفادار ماند (یا خواهد ماند)؟ دیر نیست و دور هم نخواهد بود که آن بخش «غیر سبز» ملت هم بفهمند که محمود احمدی‌نژاد از آن‌ها هم استفاده کرده است برای نشستن بر مسند ریاست جمهور. ما دو بخش از ملت را خواهیم داشت که رودست خورده‌اند: سبزهایی که رأی‌شان ناپدید شده و حامیانِ خودش که مدت‌هاست تصور و تصویری دیگر از احمدی نژاد داشته‌اند و هنوز با همان تصویر خوش‌اند اما روز به روز این پرده بیش‌تر کنار می‌رود. با این حجم انبوه خیانت به قاطبه‌ی «ملت» (راستی «ملت»، از نظر رییس دولت نهم و حامیان سینه‌چاک‌اش، دقیقاً شامل چه کسانی می‌شود؟)، با این گستردگی دروغ، ریا، لاپوشانی، توجیه، قانون‌گریزی و وقاحت، چه می‌توان کرد؟ مگر دروغ گفتن به ملت خیانت نیست؟ مگر اذعان نکردن به خطاهای آشکار و صریح، خیانت به ملت نیست؟ مگر اصرار بر خطا و طلب‌کار شدن، خیانت نیست؟ مگر بی‌کفایت بودن و لافِ کفایت زدن و ادعای مدیریت جهانی کردن آن هم وقتی از افتتاح یک خط آهن ساده عاجز هستی، خیانت نیست؟ مگر خیانت شاخ و دم دارد؟

مرتبط: این مطلب را بخوانید که بعضی از بندهای‌اش سخت مرتبط است به آن‌چه نوشته‌ام: «به جرم آنلاین بودن».

پ. ن. این هم نمونه‌ی دیگری که حاصل‌اش همین تحلیل می‌شود: تکذیب‌های رییس جمهور

بایگانی