هرمنوتیک یک اعتراف – روایتی دیگر از شکست بازجو

در هفته‌ی گذشته، واکنش‌های مختلفی در برابر اعتراف‌های ابطحی و عطریان‌فر دیده‌ایم و شنیده‌ایم. هم توضیح خوانده‌ایم، هم توجیه و هم مچ‌گیری‌های متعدد تماشاگران باهوش را از بازجویان (مثلاً این یکی). واکنش مردم، احزاب سیاسی و به ویژه مراجع دینی را نسبت به اصل و فرع اعتراف‌ها می‌توان در کنار همه‌ی این نکات خرد و کلان مطرح شده گذاشت. مجموع واکنش‌ها حکایت از نتیجه‌ی بی‌سابقه و دور از انتظاری دارد که بی‌گمان حاصلی دردناک و ندامت‌افزا برای بازی‌گردانان خواهد داشت. می‌خواهم بُعدِ تازه‌تری هم به مجموعه‌ی تحلیل‌های اعترافاتی (!) اضافه کنم. برای فهم این تحلیل باید زاویه‌ی دید را عوض کرد. باید با چشم مسلح اعتراف‌ها را دید و با گوش مسلح شنید. اما قبل از ورود به اصلِ سخن‌ام لازم است چند نکته‌ی مقدماتی را طرح کنم.

نخست این‌‌که اساس این حبس‌ها و اعتراف‌گیری‌ها، به شهادت موضع‌گیری قاطعانه‌ی بعضی از مراجع دینی و علمای قم، در شمار معاصی کبیره است و نقض حق الناس و زیر پا گذاشتن احکام صریح شریعت اسلام و طبعاً هر چه از این نمایش‌ها بر آید که دال بر گواهی علیه نفسِ خویش باشد – با شرایطی که امروز همه می‌دانیم از چه جنسی است – فاقد هر گونه اعتباری است و نمی‌توان به آن‌ها در جهت خدشه وارد کردن به آبرو یا موضع فکری فرد یا گروهی متوسل شد.

دوم این‌که – پس از بذل توجه به نکته‌ی نخست – هر نکته‌ای که اعتراف‌کنندگان می‌گویند و به مذاق بعضی از دوستان خوش نمی‌آید (و بدون شک می‌توان با استدلال به مصاف این اعتراف‌ها رفت)، در شرایط حبس گفته می‌شود. این سخنان اگر در آزادی و به طیب خاطر گفته می‌شد، تازه اعتباری پیدا می‌کرد که درباره‌اش وقت صرف شود و حتی آن وقت هم دست منتقدان و مخالفان را نمی‌بست بلکه میدان بحث و مناظره فراخ‌تر می‌شد. این نکته را خصوصاً در پاسخ به دوستانی عرض می‌کنم که می‌فرمایند عطریان‌فر «خوش‌رقصی» کرده است. دوستانی که این تعبیر را به کار می‌برند التفات ندارند که «خوش‌رقصی» زمانی معنی دارد که عامل به آن در مقام اختیار باشد و هیچ بیم و هراسی از پیامدهای سخن‌اش نداشته باشد. گواه (عدم اختیار) از این محکم‌تر که از عطریان‌فر می‌پرسند شما چه تضمینی می‌دهید که وقتی از دادگاه آمدید بیرون حرف‌های‌تان را زیر پا نگذارید؟ مضمونِ صریح این پرسش تهدید آشکار و علنی است و این هم از ناشی‌گری‌ها و بی‌تجربه‌گی‌های بازجویان ناپخته و نورسیده است.

و اما عطریان‌فر؛ به اعتقاد من عطریان‌فر – چه می‌خواسته و چه نمی‌خواسته – جلسه‌ی اعتراف و سخنرانی را تبدیل به دادخواستی علیه بازجویان، دادگاه و رخدادهای اخیر کرد. کافی است کسی نکاتِ پراکنده‌ی سخنان عطریان‌فر را کنار هم قرار بدهد تا ببینید سخنانِ او نه تنها کمکی به پیشبرد اهداف بازجو نکرده است، بلکه اساسِ ماجرا را زیر سؤال برده است. برای فهم بهتر سخنان عطریان‌فر، از نگاهی که می‌گویم،‌ باید ناگزیر متوسل به ابزارهای هرمنوتیک و تفسیری شد. چند مورد را فهرست کرده‌ام که به اختصار می‌آورم. شاید ترتیب و توالی این عبارات همان چیزی نباشد که عطریان‌فر گفت ولی اصل موضوع هم‌چنان به قوت خود باقی است.

۱. عطریان‌فر از خاتمی و هاشمی رفسنجانی قاطعانه دفاع کرد و بدون کمترین تزلزلی دوم خرداد را «حماسه‌ی دوم خرداد» خواند؛ این را مقایسه کنید با موضع‌گیری‌های علنی و صریحی که رسانه‌های بازجویان (از قبیل فارس‌نیوز و ایرنا) درباره‌ی خاتمی، هاشمی رفسنجانی و «دوم خرداد» دارند؛ قطعاً‌ بازجوها بدشان نمی‌آمد که عطریان‌فر هم که اکنون دچار تحول روحی شده است (و قاطی کرده!)، «فتنه‌ی دوم خرداد» را هم پیش می‌کشید. مواضع خاتمی و هاشمی رفسنجانی هم که نسبت به وقایع اخیر و اعتراف‌ها اظهر من الشمس است.

۲. عطریان‌فر می‌گوید که رییس جمهور تابع مجلس است و معنای‌اش این است که «باید» تابع مجلس باشد چون همه می‌دانند کسی که امروز لباس ریاست جمهور را به تن کرده است در چهار سال اخیر چه اندازه از مجلس و رهبر کشور سرپیچی کرده. عطریان‌فر رسماً می‌گوید مجلس قدرت صدور عدم کفایت رییس جمهور را دارد (یعنی مجلسیان در کار خودتان قصور نکنید؛‌ ما دست‌مان دیگر کوتاه شده است!). اگر امروز کسی سخن از عدم کفایت رییس جمهور در بیرون زندان بگوید، دیر نیست که گذارش به داخل زندان بیفتد تا از گفتن‌اش پشیمان شود. (آن‌جا که می‌گوید رهبری مانند عضوی از پازل قانون اساسی است که دیگر هیچ!)

۳. عطریان‌فر می‌گوید: « امام که نفس خودش را کشته بود و زیر پا له کرده بود، امام برای خودش سینه می‌زد و می‌خواست مبانی خودش را حاکم کند؟ امام هیچ نیازی نداشت که خودش را تأکید کند.» واقعاً این جملات نیاز به شرح و تفسیر دارد؟!

۴. ایشان امام را «حکیم دانا و فقیه» خطاب می‌کند اما به رهبر فعلی کشور که می‌رسد می‌گوید: «ای پیشوا…» (این تعبیر را از فیلم موجود در سایت فارس‌نیوز بریده‌اند!). بار سیاسی و سوابق پشت کلمه‌ی «پیشوا» در ادبیات سیاسی قرن بیستم، باری منفی است. حتی ناخودآگاه عطریان‌فر هم به خودآگاه بازجو رودست زده است!

۵. عطریان‌فر از دو بار زندان رفتن‌اش در زمان شاه سخن گفت (یعنی سوابق بلند مبارزاتی‌اش را به رخ می‌کشد و این‌که او متعلق به خودِ نظام است) و گفت وقتی از زندان بیرون آمدیم گمان هم نمی‌کردیم روزی این حکومت سقوط کند. این تعبیر هم نیاز به شرح و تفسیر دارد؟!

۶. عطریان‌فر پس از سخنان ابطحی گفت که «شجاعت دو نوع است؛ یکی گفتن سخن حق در برابر امام جائر و دیگری شکستن خود و من آمده‌ایم این دومی را انجام دهم»! اولاً که این صورت تغییر یافته‌ی حدیث و روایتی است که به انواع جهاد و جهاد اکبر اشاره دارد. وقتی «افضل الجهاد» گفتن سخن حق در برابر امام جائر باشد (اصلاً چه ضرورتی داشت عطریان‌فر حرف «امام جائر» را پیش بکشد؟!)، و بخواهد به سوی جهاد با نفس برود، یعنی بازی را از دست بازجو گرفته و حرف‌اش را هم زده است: این بساط مبتنی بر جور است (الله اکبر!).

۷. او مرتب از نهج البلاغه، آیات و احادیث و روایت شاهد مثل می‌آورد. اگر خاطرتان باشد، بساط اعتراف‌گیری‌ها عمدتاً به شکلی بود که القاء کند شخص اعتراف‌کننده اصلاً در این عوالم نیست و با دین و معنویات فاصله دارد. عطریان‌فر تریبون دادگاه را تبدیل به منبری برای خطبه کرده بود و علی‌رغمِ پیش کشیدن «مطلقیت» ولایت فقیه، حرف‌هایی را زد که شیرازه‌ی دین‌فروشی دادگاه را از هم می‌پاشاند.

۸. او به دفعات گفت که خود را بخشی از نظام می‌داند و در چهارچوب قانون سخن می‌گوید. مگر این همان سخنی نیست که موسوی بیرون از زندان دارد می‌گوید؟ این چه اعترافی است که عملاً تأیید موضع موسوی می‌شود؟ فراموش نکنیم که به ابطحی چندان فشار آورده بودند که خاتمی را خائن نامید ولی عطریان‌فر درست پس از او از خاتمی با تعظیم و تکریم یاد کرد! این آشکارا یعنی شکستِ بازجو.

۹. عطریان‌فر، در انتهای سخن‌اش، پاره‌ای از مناجات شعبانیه را می‌خواند: «الهی و الحقنی بنور عزک الابهج فاکون لک عارفا و عن سواک منحرفا و منک خائفا مراقبا» و با صدایی بغض‌آلود خطاب به خدای خود می‌گوید که ما را چنان قرار بده که از هیچ کس جز تو نترسیم و این را به تأکید می‌گوید. تنها از خدا ترسیدن، وقتی معنای پررنگ‌تری پیدا می‌کند که ترس از قدرت حاکمان را در برابرش قرار بدهیم. تنها قدرتی که این روزها بر عطریان‌فر مسلط است، قدرت زندان‌بان، بازجو و حاکمان سیاسی وقت است. واقعاً چه تفسیر دیگری می‌توان از آن کرد؟

به عبارتی، اگر بخش‌هایی از این «اعتراف» را که می‌توان به فراست حدس زد به خاطر قرار داشتن در شرایط حبس و اضطرار است، غربال کنیم، از این سخنرانی چه می‌ماند جز بیانیه‌ای کوبنده علیه ستمی که به ملت ایران شده است؟ تأویل یعنی این‌که بتوانی از سخنی چیزی را استنباط کنی جز معنای ظاهر و لفظی آن. بعضی سخنان، تأویل‌ناپذیرند اما بعضی سخنان‌ِ دیگر چندان مستعد و آماده‌ی تأویل‌اند که تأویل نکردنِ آن‌ها، حکایت از بی‌اعتنایی و تنبلی ذهن مخاطب می‌کند.

بسیار بیش‌تر از این‌ها می‌توان درباره‌ی این اعتراف‌ها نوشت و یقین دارم که چندان درباره‌اش بنویسند که سند تاریخی مهمی برای ‌آینده‌ی سیاسی کشور ما و رسوا کردن این شیوه‌ی سیئه و پلید بازجویان بی‌تقوا و سیاست‌مداران خداناشناس شود.

بایگانی