دو روایت، دو تحلیف

این مقایسه را باید سه چهار روز پیش انجام می‌دادم، ولی هر چه با فاصله‌ی زمانی بیش‌تر به این‌ها می‌نگریم، اهمیت رخداد تحلیف معنادارتر می‌شود و البته ضرورت توجه به پیامدهای صریح و مستتر آن مهم‌تر.

۱. باراک اوباما، سال گذشته به ریاست جمهوری آمریکا رسید. در میان ناباوری جهان و اشتیاق آمریکایی‌ها و بسیاری از جهانیان. بر خلاف پیش‌بینی محمود احمدی‌نژاد که گفته بود نمی‌گذارند اوباما رییس جمهور شود، اوباما رییس جمهور آمریکا شد. رییس دولتِ نهم گفته بود: «بعید می‌دانم دستگاه پشت پرده کاخ سفید اجازه دهند که اوباما به کاخ سفید راه یابد، شما مناسبات قدرت در آمریکا را می شناسید. آنها در قدرت بسیار خشن عمل می‌کنند و رای مردم تضمین شده نیست.» (فرض کنید اوباما چنین چیزی را درباره‌ی میرحسین موسوی گفته بود، واکنش «آقایان» چه می‌شد؟!). نخستین رییس جمهور سیاه آمریکا، باراک حسین اوباما، قرار بود تحلیف شود. تمام آمریکا یکپارچه شور و شوق و هیجان بود، بلکه در بسیاری از نقاط جهان، نه آمریکایی‌ها که بسیاری از غیر آمریکایی‌ها با حیرت و اشتیاق لحظه لحظه‌ی مراسم تحلیف اوباما را پی‌گیری می‌کردند‌ (با پوشش مستقیم و پخش زنده‌ی تلویزیونی). یکایک مراحل اتفاقی که رخ داد، به تنهایی رخدادهایی تاریخی بود. اگر کمی در وب‌سایت‌ها و وبلاگ‌های فارسی بگردید، نکات ریز و درشتِ فراوانی درباره‌ی وقایع آن روز گفتند. آن روز، روزی بود که بسیاری از کسانی که در واشینگتن بودند در آن روز سرد پای پیاده راهی محل تحلیف شدند و قطعاً یکی از به یاد ماندنی‌ترین روزهای تاریخ آمریکا را شاهد بودند.

۲. محمود احمدی‌نژاد بعد از دو ماه درگیری، دستگیری و حبس گسترده‌ی فعالان سیاسی و مردم عادی، مسدود کردن تمام مجاری ارتباطی، حاکم کردن فضای نظامی و امنیتی، تعلل و انکار در برابر رأی رهبر کشور (و البته چهار سال دروغ‌گویی و سوء مدیریت گسترده‌‌ی اقتصادی و سیاسی)، مراسم سرد و بی‌رونقِ تنفیذش برگزار شد (مراسمی که بزرگان و ارکان مهمی از نظام جمهوری اسلامی از آن غایب بودند). مراسم تحلیف هم دستِ کمی از همان تنفیذِ بی‌روح نداشت. بر خلاف مراسم تحلیفی که آمریکایی‌ها می‌توانستند به آن افتخار کنند، تحلیف محمود احمدی‌نژاد مراسمی شده بود که هر چه کم‌تر پوشش رسانه‌ای می‌دید، بیش‌تر به نفعِ او تمام می‌شد. قطعاً جای خالی مردم حامی و مشوق احمدی‌نژاد در حوالی محل تنفیذ و تحلیف و در عوض حضور سنگین و پررنگ نیروهای نظامی و امنیتی، نشان محبوبیت رییس جمهوری نبود که با رأی بالای مردم انتخاب شده باشد بلکه حاکی از غیرعادی بودن وضعیت بود. به عبارت دیگر، تحلیف محمود احمدی‌نژاد مُهر خاتمتی بود بر دوره‌ی آسایش و آرامش محمود احمدی‌نژاد و آغاز دوره‌ی محنتِ او.

باراک اوباما وقتی به ریاست جمهوری رسید که آمریکا و جهان در آستانه‌ی ورود به یک رکود اقتصادی عظیم بود و عملاً کشوری را به دست می‌گرفت که در آستانه‌ی بزرگ‌ترین چالش‌های مدیریتی و سیاسی بود. محمود احمدی‌نژاد بعد از چهار سال ریاست جمهوری که در طی آن قیمت نفت بالاترین میزان‌اش را در طول تاریخ نفتی ایران داشت، اقتصاد کشور را با سرعت هر چه تمام‌تر به سوی زوال و فروپاشی برد و پس از پایان دور اول‌اش مصیبت‌های قبل را به مصیبت تازه‌ی بحران اقتصادی جهانی و تنش‌ها و درگیری‌های گسترده ی سیاسی در داخل کشور (و البته بحران‌های متعاقب دیپلماتیک جهانی) گره زد. می‌توان وضع دشوار هر دو نفر را امروز خوب فهمید، اما این را هم می‌توان درک کرد که چقدر تفاوت است میان اولی و دومی!

راستی اگر ملت ایران چنین مشارکت بالایی پای صندوق‌های رأی داشتند و اکثریت قاطع مردم به محمود احمدی‌نژاد رأی داده بودند و افتخاری عظیم آفریده بودند (با روایت رسمی حاکمیت سیاسی)، چرا نمی‌شد مراسم تحلیف و تنفیذی باشکوه‌تر از مراسمی که برای اوباما برگزار شد، برگزار کنیم؟

من تردیدی ندارم که میزان مشارکت ملت ما در انتخابات، جهان را غافل‌گیر کرد، ولی چه شد که نتیجه‌ی تنفیذ و تحلیف تا این اندازه اسباب سرشکستگی و شرمساری شد؟ یعنی آن «اقلیت خس و خاشاک» این‌قدر قوی بود که در کشور توانست موجی بیافریند که دیگر نتوان آن تحلیف و تنفیذ را (که خلاف رأی آن «اقلیت» بود) با عظمتی هر چه تمام‌تر برگزار کرد؟ پاسخ این پرسش‌ها هر چه باشد، فقط دیدن عکس‌هایی از مراسم تنفیذ و تحلیف باراک حسین اوباما و محمود احمدی‌نژاد درس‌های معنادار و تکان‌دهنده‌ای برای رهبران نظام سیاسی ما دارد. فراموش نکنیم که رییس دولتِ نهم کسی است که اشتیاق عجیبی به نامه نوشتن به رؤسای جمهور آمریکا دارد (و البته پاسخ نگرفتن از هیچ کدام از آن‌ها). ولی میزان محبوبیت اوباما با میزان محبوبیت احمدی‌نژاد در کشورهای خودشان و سراسر جهان قابل قیاس است؟ با این اوصاف عجیب نیست که شبکه‌های خبری ما در داخل کشور خودشان را به آب و آتش می‌زنند که بگویند محبوبیت اوباما رو به سقوط است؟ این دست و پا زدن‌ها معنای‌اش این نیست که یکی دیگر می‌خواهد سقوط شتابنده‌ی محبوبیت داخلی خودش را با شکستِ متاع رقیب (رقیب؟!)، جبران کند؟

پ. ن. کار هوش‌مندانه‌ای است اگر کسی گاه‌شماری با عکس‌های مختلف از مراسم تحلیف اوباما و احمدی‌نژاد تهیه کند. فراموش نکنیم که .عکس، کار صدها سطر نوشته را می‌کند

پ. ن. ۲. البته می‌توان تحلیف احمدی‌نژاد را با تحلیف‌های دوره‌های قبلی هم قیاس کرد. تحلیف دوره‌ی اول خودش هم الآن باید برای‌اش تبدیل به یک رؤیای شیرین شده باشد در برابر کابوس این دوره‌اش! ظلم، شاخ و دم ندارد؛ نتیجه‌اش تلخ‌کامی است و پشیمانی و پریشانی.

بایگانی