حرف آخر یا حرف اول هم این است که: دکتر شدن نه چیز زیادی به آدمیت و بشریت ما میافزاید و نه چیزی از آن میکاهد. آری، بسیاری درها را باز میکند. افق دید آدمی وسیعتر میشود. آدمی خودش را بیشتر کشف میکند. اما بیشک تنها راه و مهمترین راه کشف خویشتن نیست. دکتر شدن، مسیر است. سفر است. مثل سلوک است. آداب سلوک را اگر رعایت نکنی، فرقی نمیکند دکتر شده باشی یا نه. نمیخواهم فروتنی بیهوده نشان بدهم یا دستیافت علمی را ناچیز جلوه بدهم. فقط میخواهم به خودم یادآور شوم که آدمی آسان و راحت خودش را فریب میدهد. آدمی در ویران کردن خودش استاد است. کافی است کمی حواساش پرت شود. همین چیزها راحت حواس آدمی را پرت میکند. کاش این اتفاق برای کسی – از جمله برای من – نیفتد یا اگر میافتد بتواند زودتر دست و پای خودش را جمع کند. اینها را نخواستم به زبان شاعرانه، فیلسوفانه، عارفانه/صوفیانه یا شطاحانه بنویسم. سعی کردم جوری بنویسم که هم برای همگان در دسترس باشد و هم ساده و صریح باشد. «کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم».
مطلب مرتبطی یافت نشد.