۲
بکوش خواجه و از عشق بینصیب مباش
شجریان ابوعطایی دارد در گلهای تازه – شمارهی ۱۰۴ – که با تار فرهنگ شریف روی غزل حافظ میخواند. ساعتی پیش فکر میکردم چیزی دربارهی این غزل بنویسم، که بسیار میتوان دربارهی مضامیناش نوشت. اما گفتم ذوق شنیدن موسیقی را فعلاً نباید پای بحث و گفتوگو نهاد. گویاترین زبانِ بیان این غزل را نوازنده و خواننده دارند.
طفیل هستی عشقاند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری
می صبوح و شکرخواب صبحدم تا چند
به عذر نیمشبی کوش و نالهی سحری
بکوش خواجه و از عشق بینصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بیهنری
هزار جان گرامی بسوخت زین غیرت
که هر صباح و مسا شمع مجلس دگری
دعای گوشهنشینان بلا بگرداند
چرا به گوشهی چشمی به ما نمینگری؟
Audio clip: Adobe Flash Player (version 9 or above) is required to play this audio clip. Download the latest version here. You also need to have JavaScript enabled in your browser.
يادداشتهای مرتبط
[موسيقی, گلهای تازه] | کلیدواژهها: , ابوعطا, شجريان, فرهنگ شریف, گلهای تازه, گلهای تازه
عجب بهارانه ی زیبایی اینجا به پاست! دست مریزاد
سال نو مبارک آقای محمدپور
بهترین شادباشها تقدیم شما و بانوی گرامی
هرچند این مجلس سور و سرور چند روزیست به پاست اما عذرخواهم که نمیتونستم عرض ادب و تشکر داشته باشم
هزاران درود و سپاس
———————–
ممنونم. سال نوی شما هم مبارک.
د. م.
دست مریزاد. آقا سپاس.
یه پیشنهاد کوچولو دارم. لینکی هم برای فیس بوک ایجاد کنید.
پاینده باشید
——————-
چه لینکی برای فیسبوک بسازم؟ دقیقاً متوجه نشدم منظورتان چیست. چه کار باید کرد؟
د. م.