۷
چرا غزه میتواند مسألهی ما هم باشد؟ یا چرا هست؟
سیاست بینالمللی در بحران است. این بحران تازه نیست. در ایجاد این بحران گروههای مختلفی دست داشتهاند (و بله، یکی از اینها همین رییس دولت نهم بوده و هست). اما تنها بحرانآفرینان بدنامانی نیستند که حقیقت را همیشه به نفع خود مصادره میکنند. این تنها احمدینژاد، افراطیون سیاسی و دینی و قدرتهای بیمسؤولیت جامعهی جهانی نیستند که در دامن زدن به این بحران سهم دارند. اینها منفرداً یا به طور جمعی مؤید و تقویتکنندهی این بحرانِ تو در تو هستند.
اتفاقی که برای کشتیهای امدادی عازم غزه رخ داد، یکی از جاهایی است که میتوان برای نشان دادن بحرانِ رهبری مسؤولانه در جهان بر آن انگشت نهاد. از یاد نبریم که اگر احمدینژاد با آن زبان تکراری و ادبیات عوامفریبانه از اسراییل انتقاد میکند، دلیلی نمیشود خودش هم اهل اخلاق باشد. در سطح و زبان، همهی کسانی که زبان به انتقاد از توحش اسراییل میگشایند، همسو هستند. مشکل جایی درست میشود که به عمق و معنای این نقد توجه میکنیم.
اما چرا غزه میتواند مسألهی ما باشد؟ به یک دلیل خیلی ساده: اتفاقی که برای مردم غزه میافتد (یک لحظه حساب «دولت»ها و «قدرت»های سیاسی را از «مردم» جدا کنیم)، همان اتفاقی است که برای بسیاری از ما به طور روزمره رخ میدهد؛ همگی قربانی سیاست خشونت و سیاستشدهی بیدادِ عریان هستیم. برای همگی ما، ابتداییترین حقوق انسانی زیر پا گذاشته میشود. کاری که اسراییل میکند، به هیچ وجه غریب نیست. اسراییل عادت دارد به بیاعتنایی کردن به جهان (نمونهی مشابه دیگری هم داریم که نه تنها به جهان، بلکه به قانون، به اخلاق، به خرد و به انسانیت هم بیاعتناست). این تحقیر اخلاق و بیاعتنایی کردن به قانون و مدنیت است که هولناک است. غزه، از آن جهت مسألهی ماست که در آن اخلاق، انسانیت و مدنیت زیر پا گذاشته میشود. مهم نیست که درجه و شدت و ضعف این بیاعتنایی به حرمت و کرامتِ انسان و آداب زندگی مدنی چقدر است یا از سوی چه کسی رخ میدهد. شکستن حرمتِ آدمی و خیرهسرانه حداقلهای رابطهی مدنی با بشر را زیر پا گذاشتن، از سوی هر که سر بزند، هولناک است. چه اسراییل این کار را بکند، چه حماس. چه احمدینژاد وقیحانه آداب مدنی و اخلاقی را زیر پا بگذارد، چه سیاستمداران آمریکایی و انگلیسی. معیار حقیقت، بیرون از این افراد است.
با این اوصاف، جنبش سبز بدون اینکه بخواهد ملعبهی سیاستهای حکومتی شود که بر مبنای محاسبات، سود و زیانها و تبلیغات داخلی و خارجیشان تعریف میشوند، میتواند و شاید باید با قاطعیت در برابر شکستنِ حرمتِ آدمی، زیرپانهادن قواعد مدنی و قوانین به رسمیتشناخته شده و محترم بینالمللی موضع بگیرد. غزه، از آنجایی که غزه است مسألهی ما نیست. غزه تنها به این دلیل مسأله ماست که انسانیت را در آنجا میکشند؛ من و تو را در آنجا میکشند. غزه به این دلیل مسألهی ما نیست که یک ایدئولوژی سیاسی در آن تحت فشار است؛ غزه مسألهی ماست چون آدمی مسألهی ماست. غزه مسألهی ماست چون سرنوشت کرامتِ انسان را به سرنوشت سیاستها و تبلیغات جمهوری اسلامی، آمریکا یا اسراییل گره نمیزنیم. آدمی، همچنان با یا بدون این «دولت»ها معنا دارد. آزادگی انسان، فوق مرزهای دولتها و سیاستهای آنهاست.
پ. ن. هر وقت به ستیزههای جنجالی احمدینژاد با اسراییل فکر میکنم ناخودآگاه به یاد این بیت مولوی میافتم:
خرفروشانه یکی با دگری در جنگاند
لیک چون وانگری متفق یک کارند!
خرفروشانه یکی با دگری در جنگاند
لیک چون وانگری متفق یک کارند!
پ. ن. ۲. کل ماجرای حملهی نظامی اسراییل به این کشتیها در آبهای آزاد هم مشکوک است. گویی اسراییل تعمداً میخواهد در منطقه جنگ درست کند. این ماجرا سه بازیگر مهم دارد: اسراییل، ترکیه و ایران (غزه قربانی حاشیهای این دعواست). من فکر میکنم استقبال از درگیری یا تحریک به خشونت و جنگ به سود افراطیون تمام میشود.
گور پدر اسرائیل و اسرائیلی ها! اما قبول کنیم که این کشتی ها نه امدادی که تحریکی بودند. مدتی است که اردوغان با سیاست های خارجی اش که بیشتر مصرف داخلی دارد، در کنار افراطگران ایرانی و اسرائیلی و فلسطینی، ترکها را هم وارد صحنه کرده است. اوضاع منتطقه دارد روز به روز خطرناک تر می شود
———————————–
خوب گرفتیم که کشتیها اسباب تحریک باشند، باز هم قانونشکنی و توحش اسراییلیها را توجیه نمیکند. تمام مسأله همین است که توجه را به سوی همان جایی جلب کنیم که تجلی تمام عیار توحش و قلدری است.
یادمان نرود که اثبات شیء نفی ما عدا نمیکند.
د. م.
جنبش سبز باید با تصریح بر پایبندی اش به اعلامیه حقوق بشر، زاویۀ مخالفت اش با سرکوب حقوق انسانها، بدون توجه بر دین و ملیت و نژاد و زبان و غیره را، از اعتراضات مسموم کشورهایی مانند ایران و ترکیه جدا سازد. ما با اسرائیل بر سر رفتارش با مردم فلسطین مشکل داریم همانگونه که با دولت کره شمالی بر سر رفتارش با مردم کره شمالی. همانطور که با دولت سودان بر سر کشتار مردم جنوب سودان.
در اعتراض ما بر تمام دولت ها مبنا صرفا حقوق بشر است و نه منافع سیاسی.
با سلام
من با شما بعداز حضورتان در برنامه پرگار آشنا شدم. و استفاده زیادی هم از مواضعتان در آن برنامه و هم از چند مقاله ای که از شما در این وبلاگ خواندم بردم. این مقاله هم از دید من بسیار درست و به جاست. خواستم بدین وسیله تشکر کنم.
—————————
مرحمت دارید.
د. م.
جناب بهرام ، میشه توضیح بدین فرق این “تحریک ” مثلن با تضاهرات همین سبز های خودمون چیه؟ خوب معلومه که هر اعتراض عمومی به رفتار ظالم باعث تحریک ظالم میشه !! این کاروان دریایی حتا اگر هیچ کمک انسان دوستانه ای هم نمیخواست به غزه برسونه، باز هم به عنوان اعتراض به ظلم اسراییل کاملا مواجه بود.
با سلام
سوال:
اگه مساله غزه مهم است، حالا به همون دلیل آدمیتی که گفتین،پس حساب شعار نه غزه نه لبنان که بعد از جنایت ۲۳روزه اسرائیل به غزه بود کجای این محاسبه است؟
۲- اگه مساله غزه(وبطبع فلسطین)رو جدا از ایدئولوژی خاصی می دونید پس تکلیف خودتونو با این بیان حضرت امام رحمه الله علیه روشن کنید که: فلسطین مساله جهان اسلام است(که این خود آدمیت و انسانیت رو هم دربرمی گیره)
۳-شما فکر میکنید اسرائیل غاصب با دنیا کاری ندارد؟!پس چرا دست به اشغال و اصرار بر تشکیل رژیم جعلی صهیونیستی دارن؟
فکر می کنید اونها ایدئولوژی ندارن؟ودر ایدئولوژیشون مسلمانان وحتی غیرصهیونیست ها چه نقش وجایگاهی دارن؟(نژادپرستی)
—————
علیکم السلام،
۱. شعار مذکور شعار بنده نبوده است. این وبلاگ را بگردید هرگز نشانی از آن نخواهید دید. از همان کسی این سؤال را بپرسید که مبلغ و مدافع آن است.
۲. شما خودتان میفرمایید که سخن آقای خمینی دور از سخن بنده نیست. پس میخواهید تکلیفام را با چه چیزی روشن کنم؟
۳. از کجای نوشتهی بنده و سایر نوشتههایی که در آن اسراییل را نقد کردهام بر میآید که گفتهام «اسراییل غاصب با دنیا کاری ندارد»؟ اسراییل هم مانند جمهوری اسلامی ایدئولوژی دارد و همان خودی و غیرخودی جمهوری اسلامی و تبعیض و آپارتاید را به بهترین شکلی نمایش میدهد.
د. م.
باتوجه به نظرمهرداد وپاسخ صحیح داریوش دونتیجه دریافت میشود:
۱-عمل تحریک آمیزعمل موجهی نیست
۲-عمل وحشیانه سراییل توجیه نداردوباتحریک امیز بودن عمل کاروان صلح توجیه نمیشود.
امایک نکته برای من مبهم است؟
اگرجنای داریوش صلاح بدانند بفرمایند که باچه روشی باید بااسراییل که قطعا یک مصداق بارز ظالم است مبارزه کرد؟ایا سکوت رواست؟وایاوارداوردن فشاربه روشهای مختلف موجه نیست؟وبنابراین ایا مثلاکاروان صلح حتی به منظورتحریک موجه نیست؟(برمحورمبارزه باظالم)؟مثل اوباما که میگوید ایران رافقط با فشار مداوم بین المللی میتوان عقب نشاند؟
در مورد شعار نه غزه نه لبنان که در متن جنبش سبز ودر روز قدس شکل گرفت(در حضور جناب کروبی)که شما می گید اعتقادی بهش ندارید؟
روز قدس که حضرت امام(ره)بنیان گذار اون بودن وهمین یک کار یکی از ضربات مهلک به رژیم جعلی و غاصب اسرائیل بود که حمایت از ملت مظلوم فلسطین یک مطالبه جهانی باشد و پرچمدار اون هم جمهوری اسلامی ایران باشه.ملتی که حالا پس از انقلاب اسلامی خودش(که سرآغاز تحولات جهانی شد ومسیر تاریخ راعوض کرد از منحرف شدن) حالا چی شد که تو روز قدس در همین کشور شعار میدن نه غزه نه لبنان جانم فدای ایرانف یا جمهوری ایرانی!؟
من خواستم که موضع خودتونو نسبت به این حرکت (که مطمئنا فقطیه شعار از روی احساسات نبوده!)رو معلوم کنید؟یعنی مرزبندی دقیق کنید؟ نه مثل جلوداران جنبش(نگفتم رهبران جنبش چون ظاهرا رهبری این پدیده دست اونا نیست) به اصطلاح سبز(آقای موسوی،خاتمی،کروبی و…) که اون زمان انگار از شعار نه غزه نه لبنان بدشون نیومد ولی حالا که تمام دنیا محکوم کردن اونها هم محکوم می کنن ولی باز هم با طرز فکر خود که ظاهرا ناشی از اعتقاد اسلامی نیست(وگرنه منطبق بر حرف حضرت امام (ره) می بود)و یه منفعت سیاسی پشتش هست!! چراکه ،مگه حق می تونه نسبی باشه؟یا وابسته به زمان؟!
من میخاستم حالا که مساله فلسطین رو به جنبش سبز وصل کردین و از کلام روشن حضرت امام(ره) کوتاه اومدین ومنفعت رو درگیر کردین،مرزبندی هم کنیدبا این قضایا؟
یه مطلب هم در مورد کلمه “جنبش”:به نظر نمیرسه این پدیده اردوکشی بعد انتخابات اصالت داشت وبشه گفت جنبش مردمی،چراکه بعد از معلوم شدن چهره ها و پشت پرده ها می بینیم که اقبال مردم کم شد ودیدند که حرف اصلی فرماندهان اعتراض نیست و به قول خودشان تقلب رمز آشوبها بود! ودیدیم که مردم آگاه که اجازه سواستفاده نمیدهند کم کم راه خود و مطالباتشونو از این دسته منفعت طلب جدا کردند!
——————————–
هر چه فکر کردم در پاسخ به شما تنها به همین آیهی قرآن رسیدم که: و کأین من آیه فی السموات و الأرض یمرون علیها و هم عنها معرضون.
صبر کنید. هیچ شبی بیسحر نخواهد ماند.
د. م.