۸
سکولاریسم و دموکراسی؛ سوء تفاهم دوم
عدهای گمان میکنند که پیششرط رسیدن به دموکراسی، سکولار شدن است. جدای از نادرست بودن این مدعا، باز هم مفاهیم دموکراسی و سکولاریسم در این ادعا با بیدقتی به کار رفتهاند. اگر مروری بر تاریخ دموکراسی داشته باشیم، میبینیم که دموکراسی با تمام پیشینه و سابقهی پیچیده و متنوعاش که منحصر به یک منطقهی خاص – به طور مشخص یونان – نیست، با دموکراسی انجمنی (assembly democracy) آغاز میشود. بعد از گذشت قرنها، وقتی که آرامآرام به قرن هجدهم میرسیم، اتفاق عجیبی میافتد. در سرشت دموکراسی، جهشی رخ میدهد. به روایت جان کین: «این جهش حاصلِ کارِ افراد زیادی بود. پادشاهان، راهبان، چوپانان، دولتمردان، آریستوکراتها، صنعتگران، جمهوریخواهان، روحانیون، بازرگانان، شهرنشینان، کشاورزان، سربازان، ناشران و مخالفانِ دیندارِ خداترس، همگی دستی در این جهش داشتند. تغییری که در دموکراسی رخ داد، بر خلاف آنچه که در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم فکر میکردند، تنها جلوهای از «طلوع بورژوازی» یا «لیبرالیسم» نبود. دموکراسی تازه، فرزندی حرامزاده بود. ایجادِ آن ناخواسته بود. ادامهی حیاتِ آن به هیچ رو تضمینشده نبود. بقای آن ناگزیر نبود. گام به گام، با چرخش و پیچشهای بسیاری، به آهستگی اما بدون هیچ یقین و اطمینانی، معجزهای رخ داد. دموکراسی را از آن پس، دموکراسی نمایندهای (representative democracy) نامیدند» (کین، ص ۱۶۱).
اما این تحول برای دموکراسی، تنها در همین سطح محدود نماند. اتفاق مهم دیگری هم در دموکراسی افتاده است که دیگر به جرأت میتوان گفت آخرین نسخهی دموکراسی، دموکراسی نمایندهای نیست بلکه امروز آنچه که در صف مقدم دموکراسی ایستاده است، دموکراسی نظارتی (monitory democracy) است. نوع تازهای از دموکراسی متولد شده است که میتوان آن را دموکراسی پسا-وستمینستری نامید. جان کین، در آغاز فصلی از کتاباش که به این نوع دموکراسی میپردازد، چنین میگوید: «تاریخ دموکراسی سرشار از رخدادهای غیرمنتظری و حیرتآور است، اما هیچ یک از آنها حیرتآورتر از فرار آرمانها و نهادهای دموکراتیک از زیر آوارِ دو جنگ جهانی، دیکتاتوری و توتالیتاریسم نیست» (کین، ۵۸۵). اینجاست که جان کین نمونهی هند را قدم به قدم بررسی میکند و جهش تازهی دموکراسی را نشان میدهد و همینجاست که بزرگترین مثال نقض را میتوان یافت: پیششرط رسیدن به دموکراسی، سکولاریسم نیست! کین در همان بندهای آغازین فصل مربوط به دموکراسی نظارتی میگوید: «… هند پیشگوییهای مشوش و مبهم کسانی را که میگفتند سکولاریسم، یعنی عقبنشینی اسطورههای دینی به سپهر خصوصی یا نابودی بلادرنگشان، شرط لازم پا گرفتن یک دموکراسی سختسر در جهان است، به چالش گرفت» (کین، ص ۵۹۶).
پس اگر به اختصار بخواهم به مدعای اولیهی این یادداشتها برگردم، مغزِسخن من این است که: روایتهای ارتدوکس از دین، سکولاریسم و دموکراسی نه تنها مشکلی از مشکلاتِ ما را حل نمیکنند، بلکه حتی در فضایی خارج از فضای دین هم بیش از هر چیز شباهت به عقاید و باورهایی منسوخ یا بلاموضوع دارند. درست است که بعضی ناظران وقتی شروع به مقایسهی اروپای قرونوسطی با وضعیت فعلی نظام حکومتی ایران میکنند، شاید شباهتهای غریبی بیابند. اما هیچ کدام از اینها نتیجه نمیدهد که راهِ حلِ معضل فعلی همان است که در اروپا رخ داد. نادیده گرفتن پیچیدگیهای دین، دموکراسی و سکولاریسم تنها کاری که میکند افزودن بر ابهامات و گرههاست. شوربختانه، فضای فرهنگی ایران شناخت درستی از دموکراسی ندارد. شاید از این هر سه، یعنی دین، دموکراسی و سکولاریسم، غریبترینشان همین دموکراسی باشد که کمتر از بقیه شاخته شده است. چنان در دیار ما درد و رنج، بیداد و نامردمی، دینفروشی و تزویر بیداد میکند که هر نامی، کعبهی آمال هست و به کمترین نشانی از حسن و جمالی، جویندگان دلباختهی آن محبوب پردهنشین و نقاب-بر-رخ میشوند. روزی این محبوبِ نادیده مشروطیت است، روز دیگر دموکراسی، و این روزها سکولاریسم. سی و اندی سال پیش هم این محبوب «دین» بود. فراموش نکنیم که روزنامهنگاران عجولی که دانشنیندوخته گمان علامهگی به خود میبرند و فکرشان گره از کار دو عالم میگشاید، در دامن زدن به این فضای پرابهام و تنش نقش داشتهاند.
۴. دموکراسی بغرنج (۱) (در واقع واژهی درست به جای «بغرنج» همین «پیچیده» است).
[دربارهی سکولاريسم] | کلیدواژهها:
با اینکه متن شما برای من کمی سنگین بود ولی چندین بار خواندم و سعی کردم که آن را درست بفهمم. اگر اجازه دهید نطر خودم را در این رابطه می نویسم.
به نظر من مثال هند برای یک دموکراسی بدون سکولاریزم اصلا با بحث در مورد جامعه ایران همخوانی ندارد زیرا ساختار مذاهب مختلف در هندوستان بر مبنای تکثر عقاید و تعامل شکل گرفته است.
گرچه طبق فرمایش شما سکولاریزم هیچ تضمینی برای استقرار دموکراسی نیست ولی به نظر من تنها راهی است که مردم ایران می توانند به سمت آن قدم بردارند و به دموکراسی نزدیک تر شوند.
قانون اساسی بر مبنای حقوق بشر و سیستم حکومتی و سیاسی بر مبنای رای مردم جایی را برای فرامین دینی در عرصه حکومت باقی نخواهد گذاشت.
بسیاری از مصائبی که شما از دیار ما نامبرده اید, حاصل استفاده از ایمان بجای تخصص در عرصه اقتصادی, فرهنگی و سیاسی است و مردم ایران نیاز دارند که در وحله اول این روند را تغییر دهند.
——————————————————————–
هند، نمونهای است از یک دموکراسی نظارتی به شرحی که در کتاب فوقالذکر آمده. پاسخها به یک مسألهی خاص هم همیشه دو گزینهای نیستند.
د. م.
داریوش جان، این جمله جناب کین “هند پیشگوییهای مشوش و مبهم کسانی را که میگفتند سکولاریسم، یعنی عقبنشینی اسطورههای دینی به سپهر خصوصی یا نابودی بلادرنگشان، شرط لازم پا گرفتن یک دموکراسی سختسر در جهان است، به چالش گرفت” به نظر من تا حدی مغالطه است! چون جامعه هند ذاتا یک جامعه سکولار بوده و دین غالبی که ادعای اداره جامعه را داشته و سپهر عمومی جامعه را تسخیر کرده باشد در آن وجود نداشته و ندارد. هندوییسم و بوداییسم و سیکیسم که ادیان غالب آن جامعه هستند چنین سازکاری را در خود ندارند و اسلام هم در آن جامعه یک اقلیتی بوده که قسمت عمدهشان همان ابتدا آن جامعه را تحمل نکرده و از آن جدا شدند. ایشان باید یک نگاهی هم به پاکستان اسلامی که ذاتا یک جامعه غیرسکولاری است که یک دموکراسی نیم بندی هم در آن برقرار است میانداختند که حتی یکبار هم نتوانسته است بدون کودتا و آدم کشی انتقال قدرت کند!
البته بنده هم موضوع سکولاریسم را از دموکراسی جدا میکنم اما برقرای یک حداقلی از سکولاریسم را در یک جامعه لازمه تداوم یک دموکراسی سالم و ماندگار میدانم.
—————————————————
هادی جان، بدون خواندن کتاب جان کین، کسی نمیتواند به این سادگی قضاوت کند که سخنان او مغالطه است یا نه. نقل قول من هم، نقل قول است نه گزارش کامل آن فصل از کتاب او. کین آکادمیسین است و کتاب او نخستین و جامعترین کتاب تاریخ دموکراسی است. به این سادگی نمیتوان دربارهی کسی که تمام عمر آکادمیکاش به نوشتن و خواندن دربارهی دموکراسی گذشته داوری کرد. حتما اگر دسترسی به کتاب داشته باشی یا روزی ترجمهی کاملاش را ببینی، نظرت تغییر خواهد کرد.
د. م.
این را هم اضافه کنم وقتی نمیتوان اروپای قرون وسطای مسیحی را با شباهتهایی که با شرایط امروز ایران دارد منطبق کرد قطعا به هیچ وجه هم نمی توانیم چیزی را از شرایط جامعه به شدت متکثر هندی که از نظر ساختار مذاهب حاکم در آن فاصله بیشتری با ما دارد نتیجهای را برای خودمان اخذ کنیم.
من نمیدانم شما چه اصراری است دارید که به نفع فکر شکستخوردهتان دارید زور میزنید. عزیز من شما هنوز نمیدانی که سپهر فرهنگی ایران با اروپا فرق داشته و دارد؟ شما نمیخواهی فرق مسیح و محمد را درک کنی؟ شما نمیتوانی درک کنی متنی که در واقع متن نیست و از ابتدا با پیدایشش عمل هم شده با متن عهدین چه تفاوتی دارد؟ شما سیرهی ابنهشام را با چه چسبی میخواهی به دموکراسی بچسبانی مثلن؟ دست بردار جناب محمدپور. رفته ای لندن برای خودت شعر میگویی؟ اگر واقعن میفهمی داری چه میگویی بلند شو بیا ایران حرفت را بزن وگرنه لطفن برای ملت نرو دو سه تا نقل قول از لابلای کتابهای کین پیدا کنی و ردیف کنی که بله هند هم سکولار نیست ولی دموکراسی دارد. عزیز جان اگر بنا بر نیازسنجی هم باشد ما الان بیشتر به سکولاریسم نیاز داریم تا دموکراسی.
آقای محمدی پور ببینید ضد انقلاب چه مونتاژی از تصاویر و سخنان امام راحل کرده است. اصلاً به مخیله کسی نمی تواند خطور کند که امام مهربان و رئوف ما این شخصیت بزرگ تاریخ بشری چنین حرف هایی زده باشند. البته مونتاژ خیلی ماهرانه انجام شده و شاید شما هم بگوئید این فیلم و این سخنان درست و اصیل است و از زبان رهبر انقلاب شکوهمند ما جاری شده است. اما من قبول نمی کنم و هنوز یاد روزهایی می افتم که تصویر مبارک امام را در ماه می دیدیم و حظ وافر می بردیم.
http://www.4shared.com/video/-Pfla93l/ThusStartedKhomeiniDictatorshi.html
—————————————————-
اصل سخنان درست است. مو به مو تمام این کلمات در صحیفهی نور هم آمده است. بعضی صداهایی که روی فیلم است به مونتاژ شبیه است ولی سخنان ایشان همان است که در فیلم آمده و در صحیفهی نور هم بیکم و کاست تکرار شده. تنها چیزی که شاید کمک به فهم بهتر وضعیت بکند این است که مشخص شود در چه بستری این حرفها زده شده. جز این، تردیدی نیست که این سخنان از شخص ایشان صادر شده است.
د. م.
داریوش جان، من هم در مورد نویسنده یا کل کتاب یا حتی آن گفتار از کتاب قضاوتی نکردم و اطلاعاتی از آنها هم ندارم. اما در هرصورت، آن عبارت به دلیل اینکه نویسنده بر اساس یک فرض نادرست حکم کلی صادر کرده مغلطه آمیز است. البته من هم سردر نمیآورم که چرا ایشان فرض کرده که هندوستان یک جامعه غیرسکولار است! شاید جهان سومی و غیر مدرن بودن را دلیل آن گرفته؟!… در هرصورت من حاضرم با هرکس که میگوید جامعه یا حکومت هند سکولار نیست سرشاخ شوم! D:… کاش امکان خواندن کتاب را داشتم. اگر کتاب ارزش مندی هست امیدوارم کسی برای ما بیسوادان آن را ترجمه کند… البته با این اوضاع نشر کتاب در ایران و دشمنی با علوم انسانی احتمالا امید بیهودهای است!
سلام
این بار ازروی دست “آهستان” آمده ام یک نفس تا اینجا. هردو پست “سوء تفاهم”ت را خواندم. گویا واقعاً سوء تفاهمی پیش آمده برای شما: “داریوش محمدپور یک نظریه پرداز”.
به هرحال اول طبق وعده باید نوشتۀ قبلی را گسترش می دادی وبا ارحاعات لازم. ولی گویا یادتان رفته است. یا…هو
——————————–
علیکم السلام. پیداست عجله دارید. این یدداشتها هنوز تمام نشده. در یادداشت دوم، ارجاعاتی آمده. در یادداشت سوم، فایل کامل سخنرانی تیلور را آوردهام. دیگر اینکه من نمیدانم نظریهپرداز هستم یا نه ولی قطعاً این را میدانم که فوق لیسانسام را در علوم سیاسی و روابط بینالملل گرفتهام و چیزی از پایان دکتریام در همین رشته باقی نیست پس دست کم حق دارم و صلاحیتاش را هم دارم در این زمینهها اظهار نظر کنم. فکر میکنم اگر اینها به مذاقتان خوش نمیآید، بهتر است همچنان مباحث علوم سیاسی را از زاویهی دید نویسندهی «آهستان» بخوانید.
د. م.
سلام
این مطلب شما رو که بنده یک سال پیش با کلی جزئیات در وبلاگم نوشتم و در وبلاگ محراب اندیشه نیز منتشر شد.
به دنبال مطلب
دموکراسی فدای لیبرالیزم باشید