دیشب با دوستی تلفنی صحبت میکردم. گفت «مقاله» مرا در سایت گویا خوانده است. گویا را جستوجو کردم دیدم مطلب «ناکامی تاریخی مسلمین؟» سر از آنجا در آورده است! بانو که دقت نظرش از من بیشتر بود متوجه شد اصل مطلب در روزنامهی ایران چاپ شده است. روزنامهی ایران بند اول آن مطلب وبلاگی را برداشته است و هر جا که لازم دیده است ویرایش مطلوب را انچام داده است و آن را به روزنامه برده است (صفحهی فرهنگ و اندیشه، یکشنبه ۲۰ دیماه). خوب، گلایهی زیادی نیست الا اینکه آن مطلب اصلاً از دید گزارشنویسی نوشته نشده بود. روایت شخصی من بود و بس، به اضافهی پارهای استنباطات و پرسشها. همین. فکر میکنم استناد کردن به آن مطلب شتابزدهی وبلاگی شاید موجب برخی سوءتعبیرها شود. از جمله اینکه آن بخش که دربارهی برنارد لوییس است کاملاً ناقص و ابتر آمده است. اگر کسی در آن سخنرانی حاضر نشده باشد و جزییات را نداند و توضیحات مرا در وبلاگ نخوانده باشد، شاید گمان کند سروش برای تأیید مدعای خود سخنان لوییس را تصویب کرده است! فکر میکنم بهتر بود توضیحکی میدادند که این مطلب از وبلاگ نقل شده است یا از من میخواستند تا گزارشی سنجیده و دقیق بنویسم. امان از شتابزدگی! فکر میکردم فقط وبلاگنویسان شتابزده هستند. گویا روزنامهنگاران هم دست کمی ندارند.
پ.ن. ۲۴ دیماه: این هم یک نمونهی دیگر از همان کارها: حکمت تکثر و رحمت اختلاف!
پ.پ.ن. هر دم از این باغ بری میرسد. این هم یک نمونهی دیگر: متن مطالب وبلاگ سیبستان و وبلاگ مرا عیناً در روزنامه نقل کردهاند! عنوان: «فاجعه ایمان را محک میزند». ابتدا، مطلب صاحب سیبستان آمده است و بعد هم مطلب من، «آن دروغ از راست میگیرد فروغ». واقعاً چه خبر شده است در روزنامهی ایران؟! گویا تبدیل شده است به نسخهی رونوشت وبلاگهای حلقهی ملکوت. محض رضای خدا به خود بیایید. جنس روزنامه با جنس وبلاگ فرق دارد. مخاطبانش هم متفاوت است.
مطلب مرتبطی یافت نشد.