ناهنجاری‌های فقهی و فتاوی اینترنتی

 خیلی‌ پیش‌تر از این‌که سردبیر کیهان آن یادداشت کذایی و مضحک را بنویسد، در کیهان فتوایی چاپ شده بود از آیات عظام درباره‌ی استفاده از اینترنت. طرفه‌تر آن‌که گویا جمعی از اساتید و دانشجویان دانشگاه شریف این خبط را مرتکب شده بودند! نکته‌ی جالب ماجرا در این است که عده‌ای دانشگاهی (نه عده‌ای سیاست‌مدار با مقاصد و انگیزه‌های سیاسی) درباره‌ی ماجرایی که هر بقالی می‌تواند درباره‌ی آن اظهار نظر کند، به فقیهانی مراجعه می‌کنند که در اینترنت، فرق رَب و رُب را نمی‌دانند. از کیهان‌نویسان بعید نبود در پی چنین فتوایی برای لت و پار کردن مخالفان‌شان به هر بهانه و با هر توجیهی باشند. اما، اگر صحت داشته باشد، برای جامعه‌ی دانشگاهی ننگ دارد که این قدر درکی سطحی و مقلدانه از جهان اطراف داشته باشند و بدیهیات دین را ندانند. آیت‌الله صافی گلپایگانی می‌گوید: «واضح است که مراجعه به پایگاه های مذکور با محتویاتشان، خلاف شرع و حرام بیّن است»! ملاحظه فرمودید؟ فقیه دانشمند همین جوری حکم وضوح می‌دهد! پرسش‌گران محترم هم از بیخ مسأله را مخدوش و محرف عرضه می‌کنند. از همه طرفه‌تر فتوای حضرت مکارم است که بیشتر به طنز شبیه است تا فتوا: «با توجه به آنچه مرقوم داشته‌اید که بسیاری از پایگاه‌های موجود مشتمل بر اهانت به مقدسات و نشر اکاذیب و برنامه‌های مستهجن و نامشروع جنسی و ترویج فرقه‌های ضاله و مانند آن است، بی شک استفاده از چنین پایگاه‌هایی حرام و حتی دور از شأن انسان‌های غیرمتعهد به اسلام است و بی شک لازم است مراکز خدمات اینترنتی زمینه انتشار پایگاه های مذکور را فراهم نسازند. . .». شما فهمیدید «انسان‌های غیر متعهد به اسلام» که طبعاً شامل کافران و مشرکان نیز می‌شود، با چه منطقی باید مثلاً به اینترنت مراجعه نکنند؟

در یادداشت پیشین از سقوط اخلاق و انحطاط هولناک اصول انسانی سخن گفته بودم. اما این را هم باید افزود که فقیهان هم در جوار قدرت در حال سقوط هستند. در بهترین حالت می‌توان تصور کرد که همه‌ی این فقیهان با اطلاعات نادرستی برخورد کرده‌اند و بر حسب آن‌ها فتوا صادر کرده‌اند. اما این هم توجیه مناسبی نیست. فقیهی که اهل تفحص و اجتهاد نباشد، فقیهی منجمد و خشک است. چنین فقیهی از درجه‌ی فقاهت ساقط می‌شود. چنین اگر بود، فقیهان هزار سال پیش درباره‌ی مسایل صد هزار سال آینده از همان زمان می‌توانستند اظهار نظر کنند. در بهترین حالت که بخواهیم شبهه‌ی بندگی قدرت و سیاست‌زدگی را از این فقیهان عالی‌قدر بزداییم، نمی‌توان از بار گران بی‌دانشی و بی‌مسئولیتی که بر دوش آن‌ها سنگینی می‌کند گذشت! حالت بدتر را هم که البته نیک می‌دانید. امروزه معرفت و دانش، فقه و دین را به بهای سیاست هر روز سودا می‌کنند و چوب حراج به آن‌ها می‌زنند. سردبیر کیهان، طعمه‌های‌اش را خوب انتخاب می‌کند. این سمند جهالت و نادانی ماست که می‌تازد، نه بدذاتی و بی‌اخلاقی سردبیر کیهان:
در بال عقاب آمد آن تیر جگردوز / وز ابر مرو را به سوی خاک فرو خواست
زی تیر نگه کرد پر خویش برو دید / گفتا «ز که نالیم؟ که از ماست که بر ماست»

قربانی‌های بعدی جهالت و نیرنگ سردبیر کیهان همین آیات عظام هستند،‌ اگر تا آن زمان اندک مایه‌ای از خداترسی و تقوا و پارسایی بر جا مانده باشد.

پ.ن. توضیحات «ملای درس نخوانده‌» در ذیل این مطلب بسیار روشنگر است: «من از فقه چیزی نمی دانم ولی این را می دانم که فقیه نمی تواند در باره مصداق حکم دهد. کار فقیه تعیین موضوع است. تشخیص مصداق با مقلد اوست. ضمنا اگر هم به فقیهی تقلید نمی کنید حکمش هر چه باشد باشد. نمی دانم فلسفه اعلام این احکام برای آگاهی عموم است یا آگاهی مقلدان این آقایان». به نظر شما چه اتفاقی افتاده است که کار فقیهان به تشخیص مصداق کشیده شده است؟ معنای صریح و آشکار این کار این نیست که فقیهان دیگر کار خود را انجام نمی‌دهند؟ با این اوصاف باز هم چنین فقیهانی صلاحیت این را دارند که فقیه خوانده شوند؟

بایگانی