آن را که خانه نئین است، بازی نه این است
این فضای قومگرا و نژادپرست سخت آزارم میدهد. یادداشتی که دربارهی تخت جمشید نوشته بودم یک پیام روشن داشت: پرهیز از تعصب و زیادهروی. اعراب، انسانهایی هستند مثل همهی ماها، مثل ایرانیها، مثل انگلیسیها، مثل فرانسویها: همه از بشریتشان سهمی یکسان و حظی واحد دارند. فرهنگ و تمدن هزاران ساله تنها زمانی به کار میآید که در درجهی نخست منزلتی کارآمد در فرهنگ و تمدن کهن و باستانی داشته باشد و به کار امروز ما بیاید (نه اینکه تنها عتیقههایی باشند برای موزهها و فخرفروشی بیهوده) و بعد از آن ما هم به حقیقت بهرهای از آن اندیشههای درخشان برده باشیم.
نکتهی دیگر این است که همیشه باید بشریت انسانها را در نظر داشت. هیچ قومی در دورههای مختلف تاریخیاش نماد فضیلت و مظهر عدالت و پاکی نبوده است. همهی ملتها در تاریخ خود نقطههای سیاهی دارند. هر قوم و ملتی که ادعای خلاف این را بکند، دچار توهم است و شأن بشریت خود را نمیشناسد. مثالی بزنم تا مقصودم روشنتر شود: قضاوت ایرانیها دربارهی اعراب درستتر است یا قضاوت هندیها دربارهی سلاطین غزنوی یا نادرشاه افشار؟ من واقعاً ریشهی این همه نفرت و کینه را نمیفهمم که چشمِ خردِ آدمی را کور میکند. نفرت و کینه چندان وجود آدمی را تیره میکند که تمام فضیلتها و نیکیها یک نفر را در پای رذیلتهای او قربانی میکند. من از شما میپرسم که آیا رواست غربیها و اروپاییها تمامی ملت ایران را بر اساس آنچه جورج بوش دربارهی ایران میگوید داوری کنند؟ آیا رواست سخنان فلان دولتمردی که نسنجیده سخن میگوید به پای تمام ملت ایران نوشته شود؟ آیا درست است ملت آلمان را بر اساس کردار هیتلر داوری کرد؟ آیا درست است تمام اسپانیاییها را بر اساس اعمال فرانکو داوری کرد؟ آیا درست است. . . از این مثالها دهها نمونه، صدها نمونه میشود آورد. آن نگاهی که چنین با شور و سرسختی اعراب را نماد جهالت میداند، هیچ تفاوتی به آن نگاه ندارد که ایرانیها را وحشی میخواند و فیلم «۳۰۰» را میسازد. ما که خود قربانی این نگاه بودهایم، سزاوار است اندکی به انصاف و خرد سخن بگوییم. من هیچ نشانی از فضیلت و خردمندی نیاکان ایرانی که گویند شعارشان «پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک» بوده است در این شیوهی سیاهنگر و دشمنتراش نمیبینم. اعراب هم تکثر و تنوع دارند، چنانکه ایرانیها و سایر ملتها تکثر و تنوع دارند. در میان اعراب صدر اسلام، دهها قبیله و قوم بودهاند. اعراب بنی هاشم داشتهاند و بنی امیه و بنی عباس، چنانکه ایرانیها هخامنشیان را داشتهاند و ساسانیان را و سلسلههای مختلف دیگر را. فراموش نکنیم که ایرانیها به دلیل فساد و تباهی پادشاهی ساسانی از اعراب شکست خوردند. از یاد نبریم که ایرانیها از فساد موبدان و دستوران زردشتی زمان خود به ستوه آمده بودند. فراموش نکنیم که روحانیان دین زردشتی در زمان ساسانیان چنان به سیاست آمیخته شده بودند و چنان اسیر سیاستبازی بودند که کارکرد دین و ایمان از یاد رفته بود. اگر ساسانیان قوت و برتری سیاسی، فکری و نظامی داشتند، چرا باید از همان اعراب بیابانگرد شکست میخوردند؟ چرا ایرانیها مغلوب مغولان شدند؟ از این چراها زیاد است. پاسخها هم چندان مبهم و سخت نیست. انصاف کم است.
ستیز من با نگاه مطلقنگر و یکپارچهسازی است که همیشه دنبال دشمن میگردد و میخواهد تمام ناکامیها و شکستهای خود را به پای دشمنی خارجی بنویسد و چشم بر قصورها و خطاهای خود ببندد. این نگاه هنرش فرافکنی است و یافتن عامل بدبختیهای خویش در نزد دیگری. به اعتقاد من یکی از دلایل عمدهی عقبماندگیهای ما ایرانیها همین جستوجوی مقصر و فرافکنیهاست. تا قیامِ قیامت هم که از ظلم و جهل اعراب بنویسید (که من نیک میدانم این حمله در بسی جاها نوک پیکاناش متوجه دین است و اسلام)، هرگز دردهای ایرانی دوا نخواهد شد. در طول پانزده قرن گذشته، هم ایرانیها تغییر کردهاند و هم اعراب. من با نگاهی که سرشت یک فرد، یک دین، یک قوم یا یک ملت را یکسان و لایتغیر میداند و برای همه ذاتی ثابت قایل است و راه تغییر را بسته میداند، سخت مخالفام. این نگاه، نگاهی است آشکارا نژادپرستانه. ما اگر با نژادپرستی و قومگرایی و در بند علتها بودن مخالفایم، باید از خود شروع کنیم.
هر سابقهی تاریخی بلند، چه دین باشد، چه قومیت، چه ملیت یا هر چیز دیگری که به آن فخر میکنیم، اگر قرار باشد چشمِ خردِ آدمی را کور کند و باعث شود ناکامیهای خود را مدام به گردن این و آن بیندازد، نبودناش از بودناش به. من سخت شیفتهی این جملهی پیر هراتام که گفته بود: «بندهی آن گناهام که مرا به عذر آورد و بیزارم از آن طاعت که مرا به عجب آورد». فرقی نمیکند آن ملیت ملیت ایرانی باشد یا عرب، یا آن دین دین اسلام باشد یا مسیحیت یا یهودیت، یا دین زردشت. هر کدام که عجب آدمی را بیفزاید و او را از توجه به واقعیت وجودیاش باز دارد – که من معتقدم حداقل ادیان برای این کار نیامدهاند – نبودنشان از بودشان بهتر است. این بیت مولوی را باید به آبِ زر نوشت:
پیش چشمات داشتی شیشهی کبود
لاجرم عالم کبودت مینمود.
[سفرنوشت, پراکندهها] | کلیدواژهها:
سلام. سال نو مبارک. در مورد مطلب شما چقدر خوب گفته آقای کاتوزیان در تعریف استبداد ایرانی که در این جوامع دشمن فرضی همواره انسجام بخش بوده. در جوامعی مثل ما که در طول تاریخ زمامدارانش به دنبال ساختن تصویری موهوم از دشمن هستند، مردم نیز همین رفتار را تکرار می کنند. با این تفاوت که روشنفکران و روشنفکر نماها دشمنی را برمی گزینند، که دوست ظاهری نظام حاکم باشد. و تقدیس کننده دشمنان نظام هستند. توده هم که ماشاالله به دنبال رهبران خود بر دشمنان ایشان مرگ می فرستند.
نوروز بخیر
عزیز! گمان می کنی دایره ی این اندیشه ها و دغدغه ها چه شعاعی دارد؟غیر از معدود جماعت اهل اندیشه و خرد و دانایی(که البت همین ها هم برای خود هزار قوم و قبیله شده اند)چه تعداد مردمان این سرزمین دغدغه پاکی و پاک زیستن را دارند؟اشتباه نشود ،توهم درد با درد داشتن توفیر دارد.ایستایی در تفکر مردم رخنه کرده و این جماعت مصرف زده وارد عصر ایمان شده اند ،ایمان به هیچ!اخلاقیات پوست انداخته و بی تفاوتی و تظاهر سر برآورده و خودنمایی می کند.
این حس خمودگی و وازدگی است که ما را دچار این طرز تلقی های نادرست کرده است.
در این سالها ما هرگز منشاءاثر نبوده ایم(نقش پیرو را به راحتی پذیرفته ایم) و اگر هم بوده ایم سهم ما با آن انباشت فرهنگی که مدعی هستیم آنقدر ناچیز است که به شماره نمی آید.
اگر از پهنه ی جغرافیایمان گامی فراتر بگذرایم آن وقت احساس خسران و پوچی در مقابل نداشته هایمان (که بیشتر عدم استفاده از داشته هایمان منظور است)چنان پتکی سهمگین بر پیکره مان فرود می آید که دیگر نه از نام نشانی می ماند و نه از …
انصاف!چیز خوبی است چون به قضاوت منتهی می شود و البته قضاوت کار بسیار مشکلی است چرا که این مفاهیم همه انتزاعی اند و صورت حقیقت چیز دیگری است(براستی حقیقت چیست و چه صوری دارد؟!)
می دانی برادر!آدمی زود باور و زود فراموشکار است و این ویژگی برای آنانکه آگاهی سطحی دارند یک نوع امتیاز محسوب می شود .آنها هرگز به گذشته برنمی گردند .برای آنها فیلم۳۰۰ودستگیری شهرام جزایری و غیره فقط یک خبر است و در قید منصفانه اش! فقط خوب یا بد.
به امید مهربانی
درود بر شما، عالی بود.
کهن ترین اسکلت انسان و اجدادش در اتیو÷ی کشف شده. بعبارتی کهن ترین جامعه انسانی در این قسمت از دنیابوجود امده است. اما آیا این تنها میرا÷ ساکنان فعلی آن است؟ بی شک هر آنچه از تمدن و انسان وارگی در هر نقطه از جهان بیابیم میرا÷ی برای تمام بشریت است و هیچ قومی نمی تواند امروزه ان میرا÷ را بتلک خود درآورد.
با این دو نوشته آخری. بالاخره تونستم بعد از ماه ها با نوشته هایت آشتی کنم. این هم از مزایای نوروز است شاید! البته هوای وطن نیز بی تا÷یر نبوده انگاری! سال نو مبارک !
انصاف! انصاف !
حرف از انصاف زدید بله بیایید خدارا که همین الان دارد من را از ان بالا میبیند شاهد بگیریم که این نفرین شده ها چگونه همین روزها در این شرایط عجیب و غریبی که الان گریبان گیرش هستیم ما را له میکنند اخر مشکل دارید در سیاست خارجی با ایرانی ها دیگر چرا به فرهنگ و تاریخ و …. ربطش میدهید بابا مگه این سردمداران ما از نگاه من جوان بیست ساله تا حالا جز در مدح و ستایش عرب چیز دیگری هم گفته اند که این ها الان اینجوری میکنند با ما بابا به خدا این ها را از کل انسان های دنیا مجزا کنید که به خدا با همه فرق دارند اگر این همه دست دوستی و گدایی محبت برای اروپا و امریکا دراز کرده بودیم حداقل سیلی به صورتمان نمیزدند در روز روشن
bessiar ziba bud. monsefane. moddatha bud montazer budim kesi hamchin harfhaii bezane. bessiari az iraniha shodan mesale on piremarde labe margi ke be 4 tekke khtereie jadde jaddesh fakhr mifrookht o hame hamsayehaye pedarish ro faheshe mikhond. baz ham azin dast benvis. iranii ke hich chizesh irani nist o nemidoone pedare pedarbozorgesh ki bude o ahle koja bude ya age midoone makhfi mikone che dam az aryaii zadanesh.?
سلام دوست عزیز
این جریان عرب ستیزی در اواخر مشروطه، متاسفانه و به دنبال روشنفکران همچون آخوندوف ،میرزا آقا کرمانی ، هدایت و…. در کشورما باب شد. در واقع اینها تیشه به ریشه وحدت اقوام ایرانی می زنند . حداقل باید ازهموطنان عرب ایرانی خجالت بکشند. حقایق تاریخی باید با روش بررسی شوند نه با دیده نژاد پرستانه و فحش .
متشکرم
حسن
“فراموش نکنیم که ایرانیها به دلیل فساد و تباهی پادشاهی ساسانی از اعراب شکست خوردند.اگر ساسانیان قوت و برتری سیاسی، فکری و نظامی داشتند، چرا باید از همان اعراب بیابانگرد شکست میخوردند؟ چرا ایرانیها مغلوب مغولان شدند؟” این منطق کانلا نادرست است. مگر اقوام وحشی که روم غربی را تسخیر کردند، برتری سیاسی و فکری بر تمدن آن روز روم داشتند؟ مگر مغولان که چین را فتح کردند، برتری سیاسی و فکری بر تمدن آن روز چین داشتند؟ و دهها مثال دیگر از تاریخ میتوان آورد که نشان میدهد تسخیر یک تمدن پیشرفته توسط اقوام وحشی بکرات در تاریخ رخ داده است و دلیل آن هم بهیچوجه برتری فکری و سیاسی وحشیان فاتح بر تمدن مغلوب نبوده است. “هر سابقهی تاریخی بلند، چه دین باشد، چه قومیت، چه ملیت یا هر چیز دیگری که به آن فخر میکنیم، اگر قرار باشد چشمِ خردِ آدمی را کور کند و باعث شود ناکامیهای خود را مدام به گردن این و آن بیندازد، نبودناش از بودناش به” لطفا آرزوی نبود سابقه تاریخی نکنید که این دیگر عین بی انصافی است! سابقه تاریخی سر جای خود، شناخت درست و مدلل و مستند تاریخ (از جمله آنچه فساد و تباهی شاهان ساسانی خوانده میشود و اثرات و تبعات بعدی آن) سر جای خود، زندگی توام با خرد و تدبیر در دنیای امروز هم سر جای خود. انصاف این است. یادتان نرود که بسیاری از اعراب هنوز هم راه همان کینه و دشمنی تاریخی را با ایران و ایرانی در پیش گرفته اند.
نژادپرستی،غلط است اما نژاد معیاری در حرکت های بین المللی و سیاسی و اجتماعی، بسیار مهم و بنیادی است.باید بیشترین اهمیت را به ایران و ایرانی و نژاد ایرانی داد.و البته،از دید ِ آرمانی و حقیقت گرا،آنچه اصل است، حق است و حقیقت.
ما با عربها دشمنی نداریم ولی آنها در طول تاریخ خیلی به ما ظلم کردند و هنوز هم میکنند. آنها ما را وحشی میخوانند در حالی که وقتی ما جندی شاپور داشتیم آنها اقوامی بدوی و به راستی وحشی بودند(نمونه اش زنده به گور دختران بیگناهشان)
به نظر من نژادپرستی یا اصولا هر نوع تبعیض افراطی ناشی از خودکمبینی هست که ما به وفور داریم .اینطوری میتونیم خواسمون رو از چیزی که هستیم پرت کنیم.
بله اعراب هم انساتهایی هستند مثل ما …ولی من میخواهم اضافه کنم اتفاقاً هوشمندانهتر اینه که که ما با اعراب ختی دوستانهتر از ملیتهای دیگه رفتار کنیم چون این دو ملت منافغ کره خورده زیاذی دارند.
البته به نظر من ما ایرانیان اصلا یک نقطه ضعف فرهنگی داریم و مساله به اخراب ختم نمیشه… شیعه با سنی… مسلمون با کلیمی.. ایرانی با افغانی …ترک با کرد.. آملی با بابلی…ما حتی حاضر نیستیم قبول کنیم که همسایمون مجازه مثل ما فکر نکنه!