امشب قبل از اینکه راهی خانه شوم، یکی دو ساعتی با یکی از استادان محل کارم به گفتوگو نشستم در اداره و از ابتدای اسلام آغاز کردیم تا به امروز. یکی از مسایلی که پیش آمد البته مسألهی زن در اسلام بود. گفتوگوهای جالبی رفت که ارزش دارد اینجا بنویسماش برای مراجعهی بعدی.
اصولاً ما در روزگار معاصر، بسیاری اوقات با فرافکنیهایی تاریخی روبروییم. مقولهی برابری حقوقِ زن و مرد، یک مقولهی مدرن و امروزی است. حرف زدن از برابری حقوق زن و مرد، در روزگار پیش مدرن، چه نزد مسلمانان و چه نزد غیر مسلمانان توهمی بیش نیست. این ادعا به همان اندازه خندهدار است که مثلاً ادعا کنیم پیغمبر وقتی از مکه به مدینه هجرت کرد، گوشی موبایلاش را برداشت و به حضرت علی تلفن زد که من سالم رسیدهام! به همان اندازه که موبایل داشتن خلاف قاعده بوده، برابری حقوقِ زن و مرد هم در آن زمان غریب بوده است. لذا معنا ندارد که ادعا کنیم «شریعتِ اسلام» ضد زن است. این شرایط زمانه و محیطهای تاریخی مختلف است که تلقیهای ضد زن را پدید میآورد و دهها عنصر در این تلقیها دخیل است که سهم دین اسلام به معنای قدسی آن، سهمی بسیار ناچیز است. اما سادهدلان خیلی دوست دارند بگویند مثلاً ساسانیان یا هخامنشیان، به فرض، خیلی آزاداندیش و مدرن (!) بودند و برای زنان حقوقی برابر با حقوق مردان قایل بودهاند و قس علیهذا. این تلقیها، تنها خودفریبی هستند و بس و محصول درست نشناختن تاریخ بشری.
بگذارید به عقبتر برگردیم. تا ساختار یک جامعه را نفهمیم، سخن گفتن از برابر حقوق زن و مرد بیمعناست. بر خلافِ آنچه مهدی خلجی میاندیشد که حق زن و حق تن، محصول «رشته انقلابهای کپرنیکی» است، طرح مقولهی حق زن عملاً از روزگار صنعتی شدن و آغاز سرمایهداری به معنای امروزین شروع میشود. در جامعهی کشاورزی، اساساً زن کارش زاییدن بچه است و نقشی در خانه دارد. دلیلاش هم این است که جامعهی کشاورزی نیاز دارد به کسی که روی زمین کار کند. و پسر است که توان کار طاقتفرسای بدنی را دارد. مردم بچهدار میشدند به تعداد زیاد تا چند تایی از اینها پسر باشند. زن در چنین جامعهای نقش پشتیبان را در خانه ایفا میکند: برای بچه زاییدن و برای پخت و پز و شستوشو، نه برای مشارکت فعال و جدی در زندگی طاقتفرسای کشاورزی. نقش زن در جامعهی کشاورزی اساساً ثانویه بوده است حتی در جایی که حضوری عملی داشته است. جامعههایی که مبنایاش شکار کردن بوده است نیز مبنای مشابهی داشته. جامعهی عرب زمان پیامبر هم از این قاعده مستثنا نیست. باری در عصر صنعتی شدن و کار کردن زنان و استقلال مالیشان، مسألهی برابری حقوق زن طرح میشود که اینها را به خوبی میشود در تاریخ اروپا پیگیری کرد. نقش «سرمایه» در برابری یا نابرابری حقوقِ زن بسیار کلیدی است. (اگر دین بود که چنین نقشی ایفا میکرد، به طور قطع باید میگفتیم یا مسلمانان امروز بیدین شدهاند و ملتزم به دینشان نیستند دیگر، یا این دین هرگز تغییر نکرده است که باز هم صحیح نیست).
در نتیجه به جای خلاصه کردن و فروکاستن مسألهی نابرابری حقوقی زن به دعوای دین و مدرنیته، سزاوارتر آن است که مقوله را انسانی و جامعهشناسانه ببینیم. دین در متن یک جامعه متولد میشود و رنگ محیط را به خود میگیرد و پس از آن است که میتواند بر آن اثر بگذارد. اما هر چه کند، نخواهد توانست از پیشفرضهای حاکم بر آن جامعه بگریزد. مغالطهی منطقی مدعیان زنستیز بودن دین این است که ظاهراً تکیهی آنها به این باور دینی است که اسلام دینی کامل و جامع است و برای هر چیزی تجویزی دارد و هر رطب و یابسی را برای زندگی بشر در دنیا و عقبا گفته است. لذا، با تکیه بر این مدعا (که مدعای دینستیزان هم نیست و مدعای خودِ دینداران است)، در نقد روشهایی میکوشند که از اساس بنیانشان روی هواست. بررسی تمام کشمکشهای درازی که از صدر اسلام بر سر این مسایل رفته است پارهای از این مسایل مبهم را آشکار میکند. کثیری از باورهای امروزی مسلمانان (از جمله «عصمت»ِ پیامبر) در زمان صدر اسلام اصلاً یا وجود نداشته یا معنایی دیگر داشته است و بعدها، در قرنهای سوم و چهارم به بعد، آرام آرام شکل استخوانی و صلبی به خود گرفته است. خیلی به اختصار، اینگونه برداشتها از دین (چه از سوی مؤمنان به دین باشد، چه از سوی منکرانِ آن) با معرفتشناسی دین و معرفتشناسی دانش بیگانه است و تناقضنمایی بیش نیست.
دین در آن روزگار اساساً هیچ توجیه عقلی برای برابر دانستن حقوق زن و مرد نداشته است و اگر چنان ادعاهایی میکرد غریب بود. جامعهی عرب آن زمان اساساً نگاهی منفی به زن داشته است. اسلام برخی از این نگاهها را اصلاح و تعدیل کرده است و پارهای دیگر از آنها بر جای مانده است. این پرسش که آیا روح دین یا روح شریعت ضد زن یا ضد مرد است (یا بوده است) پرسشی امروزین است. منطقاً روا نیست پرسشی که در آن روزگار برای عموم مردم هرگز مطرح نبوده است، چنین تعمیم داده شود. ادعاهایی از این دست که ما در روزگار پیامبر هم کثرتگرایی داشتهایم از آن ادعاهای خوشبینانه و خودفریبانهای است که ریشه در باور به جامع و کامل بودن دین برای همهی زمانها و مکانها دارد. (کمترین دلیل برای ضعیف بودن این ادعا این است که قرآن به زبان عربی است و این یعنی محدودیت زبانی؛ اگر اسلام در مکان دیگری متولد میشد، زباناش فرق میکرد و تابع شرایط و مقتضیات جامعهی اطراف خود میبود). هیچ کدام از اینها البته دلیل نمیشود بگوییم چون آن زمان چنین قاعدهای بوده است، پس این حکم وحی منزل است و ذاتِ دین است و نمیشود به آنها دست زد. دو گروهاند که چنین نسبتی را به دین میدهند: یکی دینداران سنتیِ قشری که دین را صلب و جامد میخواهند و بیم آن دارند که دینشان با باز شدن به روی تغییر و تحول و تفسیر تازه از دست برود و گروه دیگر ضد دینهایی هستند که از بن جان مایلاند دین همان دین صلب و قشری باشد تا در روزگار پرشتاب و متغیر مدرن و در جامعهی گلوبال آسانتر به زانو در آید (آری ادعای تحول تفسیرهای دینی، دین را بیمه میکند و عمرش را طولانیتر). برای تحلیلِ انسانی و واقعگرایانه باید حب و بغضها و تعصبهای بیهوده و «ایدئولوژیک» را به کناری نهاد. راهِ تأمین حقوق زنان از مسیر شورش و طغیان در برابر دین نمیگذرد. زنان برای تأمین خواستههایشان راههای معقول و سنجیدهتری دارند. مشکل زنان دین نیست و تنها بنیادگرایان دینی و قشریان متعصب نیستند که حقوقِ آنها را زیر پا میگذارند. تفکر ضد زن، از ذهن انسانهایی تراوش میکند که زن را ابزاری برای بقای خود میبینند، بر دوش او سوار میشوند و مثل نردبان از او بالا میروند. اینها در هر لباسی ظاهر میشود: دیندار باشند یا لاییک، فرقی نمیکند!
این یادداشت را داشته باشید در تکمیل مطلب پیشین دربارهی یادداشت مهدی خلجی.
مطلب مرتبطی یافت نشد.