تفاوت علی با بقیه چیست؟
اما علی از نظر من دو شخصیت دارد: یکی شخصیت بشری و تاریخی و دیگری شخصیتی ولایی که در مقام او به منزلهی امام تبلور یافته است. با اینحال این دو شخصیت او از هم جدا نیستند. من هیچ یک از این شخصیتها را جدا از هم نمیفهمم و آمیختگی این دو شخصیت برای من چندان زیاد است که گاهی به تناقضهای غریبی دچار میشوم.
علی به چه معنا شخصیتی تاریخی دارد؟ من علی را تاریخی میبینم از این رو که تمام تصمیمهایی را که گرفته است، اگر چه بر مبنای اصول اخلاقی و باورهای تزلزلناپذیرش بوده، اما تصمیمهایی بشری بوده است. یک بار دیگر یادآوری میکنم برای کسانی که آن یادداشت مرا دربارهی کتاب «جانشینی محمد» ویلفرد مادلونگ نخواندهاند. بر خلاف باور و تصور عامیانهی ما، همروزگاران علی، کسانی مانند مالک اشتر، عبدالله ابن عباس و حتی پسراناش، حسن و حسین، چندان که برای ما روایت کردهاند «ذوب در ولایت» نبودهاند. همینها کسانی بودند که بارها در تصمیمهای علی با او مخالفت میکردند تا جایی که علی هم در کارش مردد میماند. نمیخواهم وارد جزییات شوم. کلیات رخدادها حاکی از این است که علی شخصیتی بشری و زمینی داشته است مانند هر کدام از ما انسانها. اقتضای بشریت همین است و از آن گریزی نیست.
اما تفاوت علی با سایر انسانها البته در امتیاز او به عنوان امام و ولی است. ولایت علی را من چیزی انتصابی نمیبینم (اگر چه خلافت و حکومت او را امری انتصابی میدانم). ولایت علی وقتی میشود ولایت سیاسی، دیگر با علی مطلوب و آرمانی من زمین تا آسمان فاصله دارد. به هر تقدیر، ولایت علی چیزی ذاتی است. علی از دید من، حتی پیش از آنکه پیامبر وصایت و ولایتاش را اعلام کند، همان علی سابق بود. هیچ فرقی نکرده بود. به باور من علی نمیتوانسته تفاوتی بکند (از حیث ولایی). اگر ولایت علی و معرفت باطنی و ارشاد مرشدانهی علی را از جنس نور بدانیم، نور تغیر و تصرف نمیپذیرد. پس علی همیشه علی بوده است و همیشه علی خواهد ماند. آن نور تغیر نمیپذیرد. چه این علی، لباس حسین بپوشد یا زین العابدین یا جعفر صادق. باز هم نور، آن نور ولایی است. اما علی خلیفه، بشر است. به قول خودش اشتباه میکند. و توقع دارد خطایاش را به او گوشزد کنند. خودش را در برابر رعایایاش مسئول میداند و علی، خلیفهی مسلمین، در برابر قاضی در جایگاه متهم مینشیند! تصورش را بکنید؟ علی، خداوند ولایت، نزدیکترین فرد به رسول خدا، خاضعانه در مقام متهم نزد قاضی برود. کدام حاکم مسلمان را امروز میشناسید که به او بگویند من از تو شکایت دارم و بر نیاشوبد و خاکِ خانهی شاکی را به توبره نکشد؟ و هذا اشاره فتأمل! پس یا علی خلیفهی بدی بوده است یا حکام مسلمان امروز فسادی درمانناپذیر دارند. از این دو حال خارج نیست. این گزاره را حاکمان مسلمان امروز بسنجند! نظر ما را برای خودمان بگذارید. بگذارید علی هنوز برای ما عزیز باشد. بگذارید علی تاریخی و علی ولایی آلودهی سیاست شما نشود. علی ما با علی شما فرقها دارد.
به اینجاها که میرسم، گریهام میگیرد. هر اندازه که علی را از جنس نور بدانم. هر اندازه شخصیت تاریخی علی و شخصیت ولاییاش را جدا از هم بدانم، باز هم باید از جفایی که هر روزه بر علی میرود خون گریه کرد. آنچه امروز با علی میکنند، هزاران مرتبه تلختر و دردناکتر است از آنچه ابن ملجم با علی کرد! ابن ملجمهای زمانه کجایاند؟ تو را به خدا دست از علیِ ما بدارید! شما را به قدرتتان سوگند، علی ابن ابیطالب را به سرنوشت شوم و دنیای تباه و آخرت ظلمانیتان گره نزنید! علی چنان نبود که شما هستید. شما هم چنان نیستید که او بود. پس خود را با او مقایسه مکنید.
[دين] | کلیدواژهها:
با سلام و سپاس
نوشته تان چون گذشته بر دل نشست، آنچه نگاشتید شیرین بود و تلخ.
شیرین برای دوستداران مولا علی آنانکه دوستش دارند و سعی میکنند مرید واقعی آن یزرگوار یاشند و تلخ برای آنانکه اگر میتوانستند درک درستی از این روایات داشته باشند دیگر اینهمه پافشاری در عقیده های باطلشان نمیکردند. اگر انسانی در آن جایگاه حاضر میشود در مقام متهم بنشیند، درسی است برای همه و مستقل از زمان و مکان.
داریوش جان، از روضهخوانی بدم میآید ولی این ذکر مصیبت آخر کاری اشک ما را هم درآورد.
واقعاً عجب مصیبتی است.
با سلام
من تا حالا اینجا نظر ندادم ولی یک ساله مطالب شما رو میخونم بعلاوه ی آرشیو پروپیمانتون!تشکر بابت همه ی مطالبی که مینویسید چه خوشمون بیاد چه موافقش نباشیم،که البته بسیار نادر بوده!شعر وبلاگ حباب اینه که البته من در یک کتاب خوشنویسی نستعلیق دیدم
دنیا چو حباب است ولیکن چه حباب؟
نه بر سر آب بلکه بر روی سراب
آنهم سرابی که بینند به خواب
آنهم چه خواب؟خواب بد مست خراب!
خودم میدونم که وزنش درست نیست ولی نستعلیقش همین کلمات رو داشت!!
با آرزوی موفقیت برای شما
کل نور واحد. همه شان یک نور واحد هستند. منتها اینکه از یکی بیشتر خوشمان بیاید از یکی کمتر برمیگردد به اینکه آنها را به تاریخ می شناسیم نه به نورانیت.
سلام. مدتی است که به وبلاگت لینک داده ام و مطالبت را دنبال میگم … خوشحالم از آشنایی باهاتون
بنام هستی بخش
مطلب نسبتا جالبی بود اگر قسمت آخرش نبود تاجیک ها یک مثلی دارند به این مفهوم / لعن تو از حب علی نیست بلکه بیشتراز کینه عمر است
هرچند آنچه در باره ی شخصیت دو گانه ی علی نوشته ای مناقشه برانگیز است ولی بخش پایانی نوشته ی شما برایم جالب بود .
من در زیر این یادداشت کامنتی گذاشته بودم برام این سوال وجود داره که چرا تایید نشده ؟!!!!
***
دوست عزیز
من کامنت شما را ندیده بودم. سیستم به طور اتوماتیک به کامنتهای جانک فرستاده بودش. الان کامنت شما موجود است. در ضمن بد نیست کمی هم صبر کنید برای انتشار اینها. من ۲۴ ساعت پای کامپیوتر نیستم برادر من!
ببخشید که کامنت من بی ارتباط با موضوعه. میخواستم ببینم شما احیاناً در مجموعه آهنگهایتان، سرود خورشید تابان آقای شجریان را دارید؟ شاید هم اسمش چیز دیگری باشه ولی با جمله «ایران خورشیدی تابان دارد» شروع میشود. / ممنون
***
متأسفانه من تا به حال نشنیدهام چنین چیزی را.
با سلام
نوشته ای بس تاثیر گذار بود .
در پیوست نوشته ای که خود این باره نوشته ام گذاشتم.
زیبا و دلنشین بود . سخنی که از دل براید ، لاجرم بر دل نشیند .
در ضمن با اجازه وبلاگ شما رو به وبلاگم لینک میکنم .
سلام
خواندم آن را … بسیار عجیب است! چرا این ولایت ذاتی فقط در بخش سیاسی با ولایت علی آرمانی شما تفاوت دارد؟
بگذریم … علی همیشه مدافع مظلومان بود و شما به گفته خود مشتاق علی (که خیلی هم می ترسید تا به تربیت خانوادگی به دست آمده باشد. هر چند همان آشنایی با نهج البلاغه هم باید پرسید از کجا آمده؟)، اما در دفاع از مظلومان فلسطینی تنها دو مطلب نوشته اید که یکی تنها نقد محمد مسیح بود.
آیا بهتر نیست شما علی را رها کنید.
***
بگذار از آخر شروع کنم. آنها که باید علی رها کنند، کسانیاند که دین را و خدا را و پیامبر را و علی را برای مقاصد سیاسی و اهداف ایدئولوژیک خود خرج میکنند. شک دارید گفتار خودِ علی را بخوانید (همان نامه به مالک اشتر را) تا ببینید حق دارم بگویم علی را رها کنید یا نه؟
بعد هم اینکه مگر علی در آفرینش تنها فلسفهی وجودیاش دفاع از فلسطین است؟ انگار مترِ انسان بودن در روزگار ما فقط دفاع از فلسطینیان و حمله به اسراییلیان است. اینها فقط یک بخش از زندگی بشری است. کمی به خودتان بیایید بد نیست.
سلام…
سوال برخاسته از زاویه دید ظریف شما منو به تامل واداشت.
شاید بشه گفت:ویژگیهای علی که علی را از دیگران (بطور عام و خاص) جدا می کنند کم نیستند,از خلاقیت علی در سیره علوی بگیرین تا دلیری او در میان عامه مردم, ولی علی را اگر ورای همه این خصوصیات قابل مقایسه هم که بنگریم, گویی موجودیست که فطرتش متفاوت سرشته شده.(البته نه به حکم جبر)
فطرتی که عدالت تنها ویژگی آن حساب میشه.عدالتی که علی را خیلی ها با اون میشناسن. و اگر با این ویژگی علی(عدالت خاص او), امروز بخواهیم قضاوت کنیم, اون دو گروه “سایرین” به گفته شما باید دیدنی باشند…
و اون روز, باید روز خوفناکی باشد…
ولله اعلم ب”سایرین”
با سلام ،
شما نیز از این گفته هاتان قصد سیاسی دارید! اگر حاکمان امروز همفکران شما بودند باز چنین میگفتید؟ خیر! اما چون الان از خیلی لحاظ با شما مخالف اند چنین می گویید. اتفاقا من نیز نامه های علی را می خوانم. و می بینم که داریم به آن سمت می رویم اگر بعضی ها بگذارند …
فلسطین یک نمونه بود یک نمونه مهم. شما در دفاع از مظلومان دیگر مثال بیاورید! حتما میگویید اکبر گنجی مظلوم(!!!!) …
موفق باشید!
سلام رفیق عزیز؛
آن تضادی که شما را گویا آزار میدهد، من فکر میکنم به این دلیل باشد که به علی جنبه ولایی دادهاید. و این جنبه ولایی شما، دارای خاصیت متافیزیک است. به همین دلیل با جنبه بشری و اینجهانی علی جور در نمیآید.
بله، علی اشتباه هم میکرد و از دیگران هم میخواست که اشتباهش را به او گوشزد کنند. (نمیتوان تصور نمود که علی برای هدایت دیگران به آنان دروغ میگفته. چون در آن صورت معصومیتش هم زیر سوال میرود)
علی که من میشناسم، یک انسان است، که با وضع موجود جامعهاش جنگید و در راه عقیدهاش مرد و برای رسیدن به قدرت تلاش کرد و اما قدرت را هدف قرار نداد.
علی که من میشناسم، پنج سال هم قدرت را به دست گرفت و یکی از درخشانترین دورههای حکومتداری را رقم زد.
نمیدانم تعریف شما از «ولایت» چیست. اما علی که من میشناسم، یک انسان بود و نه بیشتر. اما در همین انسان بودن، از آنگونه بود که یک انسان باید باشد.
یاعلی
در خصوصیات منحصر به فرد و اکثرا قابل تقدیر علی شکی نیست اما آیا میتوان از کنار روایتهای معتبری که از مرجعی قابل اتکاء و غیر قابل انکار مانند تاریخ طبری به آسانی گذشت که در تفکر عامیانه امروزی اگر بخواهیم بدون پیش داوری برخورد کنیم غالبا مذموم هستند مانند گردن زدن ۹۰۰ نفر از قبیله بنی قریظه در یک روز به همراه زبیر(تاریخ طبری .جلد ۳. صفحه ۱۰۹۳) و یا روایت مردی بنام “عتبه” که بخاطر عدم پخش مساوی غنایم بین لشکریان اسلام به صورت حضرت محمد تف کرده بود بوسیله حضرت علی سر بریده شد. (تاریخ طبری . جلد ۵ .صفحه ۱۱۰۳) و بسیاری دیگر که البته در نظر افراطیگرایانه اسلامی بسیار هم اعمالی مورد ستایش هستند. خوب است شما نیز نظرتان را در این باره بگویید.
***
دوست عزیز،
من قبلاً دربارهی همین موضع مطلبی نوشتهام. ملاحظه بفرمایید. توضیحاتاش موجود است:
http://blog.malakut.org/archives/2005/04/post_1361.shtml
با این حساب، گمان نمیکنید این تعبیرتان که «روایتهای معتبری که از مرجعی قابل اتکاء و غیر قابل انکار مانند تاریخ طبری» اندکی گزافه است؟ دربارهی تاریخ طبری بحث بسیار میتوان کرد که در همان مطلب فوق الذکر به بخشهایی از آن اشاره کردهام.
سلام بر جوان فرزانه ی ایرانی که زمانی به دیدنش مفتخر شدم.
علی را به سادگی نمی توان شناخت. هیچ انسانی را به سادگی نمی توان شناخت. ترا می شناسم البته تا حدی و می دانم که در رتبه خودت به علی اقتدا کرده ای. پس یا علی مدد