دربارهی آداب و احوال وبلاگنویسی تا به امروز بحثهای نظری زیادی شده است و کمابیش خطوط اصلی ماجرا روشن است. نویسندگان حلقهی ملکوت هم در مناسبتهای مختلف اشارههایی به این بحث داشتهاند. وبلاگنویسی، فعالیتی است بیمرکز که در آن هیچ کس برای دیگران البته نه حجت است و نه تکلیف میتواند تعیین کند. اما همین تعبیر چندان مناقشهآمیز است که هنوز آن بحث کشدار را تمام نکرده است. قول به بیمرکز بودن وبلاگ، گاهی اوقات، چه بسا در بسیاری از اوقات، پهلو به پهلوی هرج و مرج و بی در و پیکر بودن میساید. بسیارند که قایلاند به اعتبار وبلاگنویسی هر کس هر چه میخواهد میتواند بگوید و هر کاری خواست میتواند بکند.
در اینکه هر کسی در نوشتن و ابراز مکنونات خود آزاد است البته بحثی نیست، با این قید که آن آزادی طبعاً نمیتواند و نباید مخل آزادی غیر باشد (حال چه این غیر، وبلاگنویس باشد چه وبلاگنویس نباشد). اما به همان اندازه که دایرهی وبلاگنویسی گسترده است و پهنهی ابراز خودی عرض عریضی یافته است، وبلاگنویسی، حداقل از دید من، مشخصهی دیگر هم دارد. وبلاگنویسان پیامبر نیستند. اوصاف و کیفیات پیامبران را نمیتوان از آنها توقع داشت. بارزترین شاخصهی وبلاگنویسی، به گمان من آزمونِ خطا کردن است و سپس تصحیح خطا. اما معیار کدام است و کیست؟ معیار نوشتهی هر کسی خود اوست و اصولی که خود برای خود تعریف میکند. این معیارها البته که برای کسی لازمالاجرا و واجب الاطاعه نیستند.
با این مقدمات، شاید اولین استنباطی که بشود این است که پس من هم خود را مجاز میبینم که هر چه میخواهم بنویسم. این البته یک برداشت است و کاملاً هم محتمل و طبیعی است. تجربهی چند سالهی وبلاگنویسی و مخصوصاً بعد از نضجگیری حلقهی ملکوت (که گویا بعضیها حتی شنیدن ناماش را بر نمیتابند – نمیدانم به چه دلیل!)، حداقل برای من شیوهای تازه از نوشتن را رقم زده است و در مقایسه با روزهای اول وبلاگنویسی آموختهام که در نوشتن بیشتر ملاحظه و دقت داشته باشم و در انتخاب موضوعات و مفاهیم و حتی عنوانها، در حد وسعام، وسواس بیشتری به خرج دهم. این کار البته هم کار دشواری است و هم به طریق اولی، با آن مقدماتی که گفتم، برای کسی حجت نیست.
شاید کسی دیگر، برای خود تعریفی کاملاً متفاوت از وبلاگنویسی داشته باشد و بنا بر آن تعریف چه بسا نه من و نه هیچ عضو دیگر ملکوت اصلاً وبلاگنویس به شمار نیاییم (رهزنی تعاریف را ببینید – دعوای روشنفکران دینی و روشنفکران لاییک را هم در نظر بگیرید). اما متواضعانهترین موضع این است که آری ما هم مردمانیم. ما هم به اقتضای موضع فکری خود و نوع نگاه خود به عالم و هر پدیدهای که در آن است، نوع، سبک و محتوای خاصی را برای نوشتن اختیار کردهایم. حال شما میخواهید نام این محتوا را وبلاگ بگذارید یا هر چیز دیگر. در یادداشتی که دربارهی موتورها جستوجو نوشته بودم، که نفهمیدم اصلاً کجایاش به حسین درخشان برخورده است، اشارهام تنها به یک نکتهی روشن و مشخص بود که وبلاگها در عرصهی اینترنت ازدحام و شلوغی و بالطبع آلودگی ایجاد کردهاند (چه کسی گفته است اینترنت نباید آلوده باشد؟!). روی سخن اصلی من به صاحبان سایتها (یا وبلاگهای متعبر و وزین – با تعریفهای خودم، که اصلاً لازم نیست مورد قبول هیچکس حتی حسین درخشان باشد) بود تا در تولید محتوای در دسترس در اینترنت تلاش بیشتری بکنند. کاری به مشکلات فنی یا دلایل حضور پر رنگ وبلاگها ندارم. آنچه نوشتهام تنها دغدغهای است که صادقانه با خوانندهام در میان گذاشتهام و البته هیچ اسائهی ادبی به هیچ بنیبشری در آن نیست مگر آنکه خواننده را خود خاطری نازک باشد و حتی خاشاکی که بر آب جویی روان باشد، آزارش بدهد!
اما اینکه حلقهی ملکوت چنین است و اکثر نویسندگاناش نوع خاصی را از نوشتن با الگوها و آدابی خاص اختیار کردهاند، به اعتقاد راسخ من، نه مایهی سرشکستگی است نه باعث خفت و خواری. ادبیات فخیم و استوار یک نویسنده مطلقاً به معنای تو سری زدن به نویسندهای نیست که چون او نمینویسد. اگر بنا بر این بود، نمیباید هرگز با وجود بزرگانی چون فردوسی، ناصر خسرو، حافظ، مولوی و بیهقی هیچ نویسندهی دیگری در ادبیات ایران ظهور میکرد. در ادبیات ما همانگونه که هدایت هست و شاملو هست، البته عبدالحسین زرینکوب هست و شفیعی کدکنی هست. هیچ یک از اینها راه نفس کشیدن دیگری را تنگ نکرده است. در مقیاسی خرد و شاید قیاسی معالفارق از حیث محتوا و اهداف و اغراض نوشتن، حلقهی ملکوت نیز چنین است. نه مدیر ملکوت، و نه تا جایی که من میدانم هیچ نویسندهی دیگری در ملکوت، هرگز مدعی نبوده است که بر درگاه ملکوتی ما شما ناسوتیان کیستید! راه توهمات را البته هیچگاه نمیتوان بست. تمسخرها و طعنهها هم که در کار ما حکایتی نو نیست.
عرصهی وبلاگ وسیع است و بیکرانه. اینکه یکی در گوشهای مینویسد باعث شکستن قلم یکی دیگر در نقطهای دیگر از خاک اینترنت نیست. هر که هر جا که بخواهد میتواند خانه کند و هر چه بخواهد میتواند بنویسد، اما:
بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی / مقبول طبع مردم صاحبنظر شود!
مگر با وجود این همه موسیقی مختلف و متفاوت در عالم، کسی مجبور است که حتماً به یک نوع موسیقی خاص گوش بدهد؟ وبلاگنویسان پیامبرانی نیستند که متاعشان به درد دنیا و آخرت تمام عالمیان بخورد. در اینجا کبر و ناز حاجب و دربان نیست. هر که میخواهد بیاید هر که میخواهد هم برود! وبلاگنویسی یعنی تجربهی بیپردهی آدمیت و انسان بودن. برای عدهای شاید اصل و الگو و مبانی اخلاقی در میان باشد، برای عدهای شاید هیچ اصل اخلاقی در نوشتن و هیچ دغدغه و تعهدی وجود نداشته باشد. آنکه برای خود اصولی را تعریف میکند، هما
ن اندازه در نوشتن حق دارد که آنها که بیپروا و افسار گسیخته و هتاکانه مینویسند. اگر اینجا مفتی و حاکم و محتسب ندارد، برای همگان ندارد. «و کل حزب بما لدیهم فرحون».
مطالب مرتبط:
مانیفست ایرانی وبلاگ (مجموعهی یادداشتهای سیبستان در این زمینه)
صلاح مملکت وبلاگ (مهدی خلجی، کتابچهی سابق)
مناقشاتی در آداب وبلاگنویسی (جمشید برزگر، نکته)
وبلاگ: فیلی در تاریکی (حسین درخشان)
مطلب مرتبطی یافت نشد.