امشب برنامهی آشنایی با طالب شهیدی، آهنگساز تاجیک را، در کتابخانهی مطالعات ایرانی دکتر آجودانی، تا نیمه شاهد بودم.
قرار بود دقایقی کوتاه به آنجا بروم و سریع برگردم خانه. اما شیرینی لحظات پایبندم کرد که طولانیتر بمانم. اما دیگر نمیشد و باید از وسط سخنان شهیدی جلسه را رها میکردم.
خیلی به اختصار بگویم که برنامه را سیروس ملکوتی و هنرمندان بدون مرز ترتیب داده بودند و طالب شهیدی، همسرش گلصفت شهیدی و دو پسر، از سه پسر شهیدی، یعنی فردوس و حافظ در جلسه حاضر بودند- نام دیگری تبریز است! برنامه با مقدمهی ملکوتی آغاز شد و سپس دکتر آجودانی و گلصفت شهیدی، سخنانی را به مثابهی مقدمه گفتند و زمینهی اصل مطلب را به خوبی چیدند. سپس، ملکوتی و شهیدی برنامه را در قالب یک گفتوگو پیش بردند که در واقع مروری بود بر زندگینامهی طالب شهیدی و مسیر حرکت هنری او. گیراترین لحظاتی که امشب در کتابخانه سپری کردم، هنگام پخش قطعات آهنگهای پدر شهیدی، زیاد الله شهیدی بود، که به قول سیروس ملکوتی، کلنل وزیری تاجیکستان به شمار میآید. سپس در خلال معرفی شهیدی و آثارش، قطعاتی از آهنگها و ساختههای او نیز پخش شد و مقرر بود که قطعاتی از بالههایی را هم که ساخته بود نمایش دهند که مرا توفیق دیدن آن حاصل نشد. باری آنچه مرا عمیقاً تکان داد این بود که چگونه یک آهنگساز تاجیک (یا درستتر بگویم سمرقندی) چنین با عشق و علاقه موسیقی وطناش را زنده نگهداشته است و در همان حال زباناش را با همان فخامت و عظمتی که در شعر فارسی متجلی است حفظ کرده است.
در کشور ما چرا چنین نیست؟ تا به حال فکر کردهایم؟ در روزگار ما، گویا نخست موسیقی کوچهبازاری رواج و رونق دارد که الحق رسانههای قدرت و تشکیلات اصلی حاکمیت ترجیح میدهند به ترویج همانها بپردازند. ما که تشنهی موسیقی اصیل و سنتی هستیم خیال خامی داریم که توقع داریم شجریان یا کامکارها باید در ایران و برای ایرانیان کنسرت بدهند. زهی تصور باطل، زهی خیال محال! حال که وضع موسیقی سنتی که نیاز به آموزش و صرف هزینههای کلان و مخارج آنچنانی برای تدارک یک ارکستر تمام عیار ندارد، اینگونه باشد، شما خود حدیث مفصل بخوانید که موسیقی ارکستری و شاید به تعبیری جهانی (یا قابل عرضه در سطح کلان) تکلیفاش چیست؟ واقعاً کار امثال فخرالدینی، دهلوی، یوسفزمانی، شهبازیان و آدمهایی از این دست چیست؟ کسی برای کار اینها ارزش قایل است؟
امشب که قطعات شهیدی را میشنیدم، ناخودآگاه حس غرور میکردم که یک آهنگساز همزبان من چگونه توانسته است تمام آن ظرافتها و زیباییهای زبان دری و شیرینسخنیهای شاعران و سرمایههای ادبی ما را اینگونه پر صلابت عرضه کند و هنوز هم در این زمانهی پر عسرت، موی بر اندام آدمی راست کند؟ یکی از قطعاتی که شهیدی ساخته بود و پخش شد، مرا به یاد مشکاتیان انداخت. مشکاتیان بارها در خلوتِ خانه، قطعهای را برایام پخش کرد که ظاهراً هنوز انتشار نیافته یا مجوز انتشار نگرفته است. این قطعه را برای وطن ساخته بود و با ارکستر سمفونیک (یا فیلارمونیک؛ فرق این دو را دقیقاً نمیدانم!) جایی در خارج از ایران اجرا شده بود (جزییات را دقیق به خاطر ندارم بعد از چهار سال). اما حالا مشکاتیان چه میکند؟ در وطن ما، هنرمند آن قدر شأن و منزلت دارد که شهیدی در شوروری کمونیست داشته است و هنوز هم دارد؟ نگاه من به شهیدی، کوتاه، گذرا و حاشیهای بود و در مدتی یک ساعت و نیمه، اما ناگهان موج دردی را به جانام ریخت از رنجی که در کشور ما بر موسیقی ما میرود. گوش شنوایی هست؟ کسی اهل درد هست؟ این میراث ارزشمند نیاکان مفت و مسلم دارد به باد میرود و هر روز یکی به بهانهای ریشهاش را سست میکند. دولتمردان آن را قربانی سیاستهای خود میخواهند. در میان روشنفکران و اندیشمندان ما هم کم نیستند که تنها بلدند بگویند ما این موسیقی را نمیخواهیم؛ ما از این موسیقی بدمان میآید؛ این موسیقی همهاش ضجه و ناله است و مویه! اما در میان همهی اینها که این قدر مدعیانه پنبه موسیقی و هنر بازمانده از ستم قرون را میزنند، یکی هست که بگوید که اگر آن موسیقی را نمیخواهید، پس کدامین موسیقی را جایاش مینشانید که ریشه در اصالت و فرهنگ من و شما داشته باشد؟
موسیقی ارکستری تنها یک نمونهی آن است. موسیقی اصیل و سنتی و موسیقیهای محلی البته نمونههای دیگرش. اما کسی در پی حفظ و نگهداری اینها هست؟ چرا فقط تا زمانی که موسیقی مصرف سیاسی و حماسی دارد باید حمایت شود و به محض اینکه نیاز به تهییج و تحریک تودهی مردم برای موجهای روز نبود، ناگهان تمام آن عشق به موسیقی فروکش میکند؟ نمیدانم. آمده بودم از طالب شهیدی بنویسم. سر از صحرای کربلا در آوردم. خدایمان ببخشاید که داریم تیشه بر ریشهی اصالت خود میزنیم. کاش این آشیانی که به نهال دگران نهاده بودیم میسوختیم با آتش نالهی مرغان حرم، به قول اقبال! یکی برایام بخواند که:
ای خطهی ایران مهین ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من
دردا و
دریغا که چنان گشتی بیبرگ
کز بافتهی خویش نداری کفن من
امروز همی گویم با محنت بسیار:
ای خطهی ایران مهین، ای وطن من!
لینکهای مربوط:
سایت رسمی طالب شهیدی
رادیو آیدا (سیروس ملکوتی)
آشنایی با طالب شهیدی (رادیو آیدا، فایل صدا)
یاد تو (تصنیف کامل با صدای محمد رضا شجریان)
وطن من (ایرج بسطامی، آهنگ از مشکاتیان)
طالب شهیدی و سمفونی تاجیکی (بیبیسی فارسی)
صدای سمفونی تاجیکی در لندن (بیبیسی؛ گزارش جلسه)
گزارش جلسه در سایت شهیدی
پ.ن. کسی اگر از ساختههای طالب شهیدی یا زیاد الله شهیدی قطعاتی دارد، برایام بفرستد ممنون میشود و حتماً به طربستان میافزایمشان. قطعاتی بسیار درخشان دارند این کارها.
پ. پ. ن. دو قطعه یافتم از آثار شهیدی پدر و پسر. یکی قطعهی وطن است و دیگری قطعهی سمفونی شعری صدا (قطعهی «صدا» را در قسمت نغمهی روز نهادهام).
مطلب مرتبطی یافت نشد.