داستانِ روز
اما قصهی ما و حافظ، ماجرایی است که پایان ندارد. فقط یک نکته را در حاشیه میگویم و میروم تا بعداً بحث را باز کنم. وقتی میگویم «درویش اهل گفتوگو نیست»، معنایاش این نیست که درویش اهل مدارا نیست یا مثلاً دراویش خشن هستند و از این حرفها. حاشا و کلا. درویش اهل گفتوگو نیست یک معنای ساده دارد: اگر گفتوگو به معنی دیالوگ را در بستر مفاهیم و اوضاع مدرن بفهمیم، اساساً معنایی ندارد که گفتوگو به این معنا را از اوصاف صوفیان و دراویش بشماریم. درویش هیچ «نیازی» به گفتوگو ندارد. پس، دوستان عزیزی که بهشان برخورده است که من میگویم درویش اهل گفتوگو نیست، اندکی درنگ کنند. مگر گفتوگو به معنای امروزی، لزوماً همیشه، همه جا، خوب است که ناراحت میشویم و گوینده و نویسندهی اینها را متهم به «نفهمیدن» میکنید؟ دربارهی آنچه برای حافظ و مولوی گفتم هم توضیح دارم. پادکست ساختن در ملکوت، یعنی اوضاع اضطراری، نه وضع عادی. در اوضاع اضطراری هم اشتباه پیش میآید، هم حرف آدم بد فهمیده میشود، خیلی بد. من هم قبلاً تذکر داده بودم. مینویسم تا رفع ابهام شود.
[پراکندهها] | کلیدواژهها:
شاید منظورتان این است که “درویش اهل ماجرا کردن و چه گفتم و چه گفتی و گله و شکایت وچانه زدن نیست” اینطور است ؟
****
نه. باید پادکست قبلی را گوش داده باشید تا موضوع دستتان بیاید. ولی آنچه شما گفتید هم پر بیراه نیست.
حرف و گفت و صوت را بر هم زنم… تا که بی این هر سه با تو دم زنم..
خدا رو شکر. انشالله زود رله و خوب خوب بشین.