۱۰
محک تجربهی ایمان و اخلاق
خوب. پاسخ مفصل و مبسوط سروش به آیتالله سبحانی منتشر شد. متن کامل در وبسایت دکتر سروش آمده است. تا جایی که من خبر دارم و خبر موثق دارم، عین همین متن به خبرگزاری فارس هم ارسال شده است که تا به حال تمام اخبار جبههی مقابل سروش را پوشش داده بود. خبرگزاری فارس تا به این ساعت هنوز متن کامل جوابیهی سروش را منتشر نکرده است. خبرگزاری فارس خود مدعی اخلاق و دینداری است و هنوز در کار وجدانی و اخلاقی خود قدمی برنداشته است. حال باید دید خبرگزاری فارس خود تا چه اندازه به اخلاق و پیروی از پیامبر پایبند است. نکتهی جالب هم این است که رادیو زمانه که خود متهم به بیدینی است، اولین جایی است که پاسخ سروش را منعکس کرده است. جالب است. نه؟ کسانی که بر طبل دین میکوبند، در اخلاق دین اهمال میکنند. کسانی که متهم به بیدینی و ستیز با خدا هستند، به دعوت پیامبر اخلاق عمل میکنند! و شگفتآور آنکه مردم قم قصد راهپیمایی دارند و در بیانیهای سخنانی آمده است سخت غلیظ و پر عاطفه و احساس. و البته باید سخت از عاقبت مسلمانی در این دیار بیمناک بود که با چنین الفاظ و با چنین چهرهی زشت و خشنی از پیامبر خدا دفاع میشود. دعوت پیامبر خدا برای اخلاق بود. خود او میگوید که برای اتمام مکارم اخلاق مبعوث شده است و شگفتا که کسانی که خود را دیندار میخوانند راهی میروند خلاف جهت دلیل بعثت پیامبرشان! به هر تقدیر، متن کامل جوابیهی سروش را من به صورت پیدیاف در آوردهام و در اینجا میگذارم که چاپ کردناش راحتتر باشد. شاید منصفی، خداترسی، مؤمنی، پیامبردوستی، غیرتورزی کند و این پاسخ را مستقیماً به آیتالله سبحانی برساند که گرفتار حب و بغضهای خبرگزاریهای محبوب وطنی نشود این پاسخ!
[بسط تجربهی نبوی] | کلیدواژهها:
با سلام
از اینکه فایل را ساخته بودید ممنون.
دوست عزیز ممنون از لینک پاسخ دکتر سروش. ولی آیا رادیو زمانه پاسخ آیت الله سبحانی به دکتر سروش را هم کار کرده است؟ یا فقط خبر تظاهرات “تکفیری” مردم قم برایشان داغ بوده است؟!
اتفاقا بی دینها گاهی حداقل در این “زمانه” بیشتر از دینداران به شناسایی تعریف و تحلیل آنچه که “دین” می نامندش محتاج هستند و این بر خلاف نظر شما الزاما ربطی به پذیرفتن “دعوت پیامبر اخلاق” ازطرف رادیو زمانه ندارد!
****
چرا دارد. وقتی خبر را به دقت و با مسئولیت پوشش بدهی یعنی کار اخلاقی میکنی و لابد زمانه پاسخ را منتشر کرده است که من چنین چیزی نوشتهام. لطف کنید و به صفحهی زمانه بروید.
تبارک اله احسن الخالقین. لذت ناب را در مطالعه مقاله سروش چشیدم باور کنید تلالو و جذابیت قرآن در پرتو سخنان ژرف و سخته سروش در نظر من حقیر هزاران برابر شد.
سایت دکتر سروش ظاهرا فیلتر شده است. تنها منبه قابل اعتماد از نظر بنده فعلا شماهستید.
اقای محمد پور عزیز.جریان وحی و نسبت ان با پیغمبر خیلی فراگیر شده است.رادیو و تلویزیون هم دست به کار شدند.پریشب اقای حجت الاسلام صدیقی.دیروز حجت الاسلام دکتر صادقی و امروز ظهر حجت الاسلام نقویان از جنایت فرهنگی صحبت میکنند.بدون شک عقیده دکتر سروش در مورد برانگیخته شدن حس دینداری ایت الله سبحانی توسط دولت احمدی درست است.بعضی کاندیداهای انتخابات مجلس هم دست بکار شدند و با اعلام انزجار از گفته های سروش خود را خادم ملت معرفی میکنند.خلاصه برادر جان بساط موج سواری حسابی برپاست.توصیه برادرانه من به شما اینه که کمی خونسرد تر باشید و در جوابهایتان که بی شک از نظر حقیر منطقی است سعه صدر داشته باشید.مبادا که شاگردان مکتب سروش را به بداخلاقی کلامی متهم کنند.اینجانب از دوست داران شما و دکتر سروش است.خوش ندارم غرق شوید…
*********************
دوست بزرگوار،
از حسن نیت شما سپاسگزارم. البته من تلاش میکنم از دایرهی ادب و انصاف خارج نشوم. و البته امر به معروف و نهی از منکر را هم ترک نکنم. اما یک نکته در اینجا مهم است که تعلق خاطر من در این مقوله فقط به دکتر سروش نیست. خودم هم به اصل مسأله علاقهمند و معتقدم. لذا به نوعی از اندیشهی خودم هم دفاع میکنم. اما به نکتهای که شما هم میگویید توجه دارم. و «قل اعوذ برب الفلق من شر ما خلق و من شر النفاثات فی العقد و من شر حاسد اذا حسد». ما هم خدایی داریم! باز به یاد ناصر خسرو افتادم که گفته بود:
مر مرا گویی برخیز که بددینی
صبر کن اکنون تا روز شمار آید!
من به روز حشر باور دارم. و روز شماری خواهد رسید. وعدهگاه ما اینها به روز شمار!
آقای داریوش محمدپور عزیز!
خیلی داری تند میری! اولا از طرف اقای سروش هیچ نامهای به خبرگزاری ارسال نشده. من نمیدانم شما واقعا از کجا این قدر مطمئنی. ثانیا خبرگزاری امروز بخشهایی از نامه را با دیدگاه خودش منتشر کرد. و وقتی نامه به ما ارسال نشده باشد و ما خودمان از جایی دیگر از انتشار نامه مطلع باشیم، موظف نیستیم که متن کامل نامه را منتشر کنیم. به همین خاطر انتشار بخشهایی از آن نه تنها غیرحرفهای نیست، بلکه کاملا حرفهای است.
دوست عزیز! من شما را کاملا میشناسم و میدانم که چرا اینگونه قضاوت میکنید، اما به نظر من بهتر است که قبل از اینکه اظهار نظری بکنید از صحت و سقم حرفهایتان مطمئن شوید. واقعا این جمله شما برایم عجیب بود: من خبر دارم و خبر موثق دارم، عین همین متن به خبرگزاری فارس هم ارسال شده است.
اگر تمام اخبار این منبع موثق هین طور باشد، وای به حالش و وای به حال کسانی که از آن نقل میکنند!
————————–
دوست خبرنگار عزیز،
خدا به شما خیر بدهد. خیلی خوب است که منتشر میکنید. من با شما جدلی ندارم. خوب لابد دریافت نکردهاید. من عذر میخواهم. حتما راست میگویید. ولی گمان میکنم رادیو زمانه هم چیزی را مستقیما دریافت نکرده بود. آنها هم به همان منابعی دسترسی دارند که شما دارید. لابد شماها خواب بودهاید و خبر را دیر دیدهاید. ولی تمام حملات را شما منتشر کردید و انصاف، اخلاق و مسلمانی حکم میکرد که عین پاسخ سروش را بلافاصله منتشر کنید. این جای کار است که غیر اخلاقی است.
و البته تنها شما نیستید که مرا میشناسند. همهی عالم میشناسند و البته خداوند از حال من آگاهتر است و از شما خیلی خیلی بهتر مرا میشناسد! و البته فرق بزرگ شما با خدا این است که شما به ظاهر آگاهاید یا حداقل فکر میکنید به ظاهر آگاهاید و خدا علاوه بر احاطه بر ظاهر آدمی از باطن او هم آگاه است و این چیزی است که به یقین شما از آن بیخبرید!
ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق
آنکه او عالم سر است بدین کار گواست!
من عذر میخواهم اگر احساسات پاک خبرنگاری شما را آزردهام. حتما متن کامل پاسخ سروش را بیکم و کاست منتشر کردهاید و شرط مسلمانی به جای آوردهاید! عذر مرا بپذیرید!
البته خوانندهی منصف از یاد نمیبرد که متن پاسخی که شما منتشر کردید هم گزینشی است:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8612140158
د. م.
**************
تکمله بر پاسخ: من تازه دسترسی به اینترنت پیدا کردهام و میتوانم مطلبی را که خبرگزاری فارس منتشر کرده است بخوانم. خوب، تبریک میگویم! واقعاً که خود پیداست از زانوی تو! این همه الدرم و بلدرم و رنجشِ خاطر و بعد آن همه بیاخلاقی و تحریف! خوب است که متن این نامه همه جا موجود است. بگویید اگر قصدتان تحریف حقیقت نیست، چیست؟ بگویید که به فرض که شما دقیقاً اولین دریافتکنندهی آن بودید چه میکردید؟ کاری جز همین که اکنون کردید؟! کاش بیشتر قرآن میخواندید! کاش به قرآن مؤمنتر از این بودید که هستید!
۱-وحی و امر و روح بنا بر قرآن اینهمانی دارند
۲-وحی ذو مراتب است
۳-ازپائین به بالا غریزه الهام هنری رویای صادقه روح الامین روح القدس طیف وحی را تشکیل می دهد
۴-تفاوت وحی در شدت و ضعف و جامعیت و تفصیل است
۵-وحی قرآن از روح الامین تا روح القدس بسط می یابد وشدت و ضعف دارد وبالاترین مرتبه آن لوح محفوظ است
۶-لوح محفوط فرمانی کلی جامع به دور از تفصیل و جزئیات و شرایط زمانی و مکانی است
۷-قرآن مکتوب نتیجه تنزیل لوح مفوظ است
۸-تنزیل لوح محفوظ مساوی دیالکتیک وحی و واقعیت است و به گونه پاسخی به پرسشی است
۹-دیالکتیک وحی و واقعیت فرهنگی عصر نزول مباحث جدید زبان شناسی و هرمنوتیک را پیش میکشد که تاکنون مطرح نبود و این تنزیل و دیالکتیک فهم مارا دگرگون می کند از آن جمله تاریخمندی قرآن
۱۰-تاکید دکتر سروش بر جنبه های بشری وحی است که مغفول مانده است و تمام بحث بر سر تحول دیدگاه افلاطونی کنونی است که از زمین تقدس زدایی کرده است و تفاوت خدای در آسمانهاست با خدایی که درین نزدیکی است
فارغ از راستی آزمایی، دو نکته را در مورد این مجادله رو به تزاید متذکر می شوم:
۱) در روزگاری نه چندان دور (اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد) که بسیاری از جوانان عطشناک افکار احیاگرایانه دینی دکتر شریعتی بودند شاهد به بن بست کشاندن واکاوی و طرح افکار او بودیم. از جمله مبلغان و در عین حال منتقدان تفکر شریعتی، آقای دکتر سروش بودند که همواره سخنرانی ایشان در سالگرد مرحوم شریعتی بر هم می خورد. حال آنکه دیدگاه احیاگرایانه شریعتی اگرچه انتقاداتی به روحانیت سنتی داشت اما از یک طرف سعی در بازتعریف مفاهیم اخلاقی ای چون ایمان، توکل، عشق در حوزه خصوصی و مفاهیم اجتماعی اسلامی ای چون جهاد، شهادت و حج از طرف دیگر داشت. علیرغم تمام ایراداتی که به دیدگاه شریعتی وارد بود برایند آن، گرایش جوانان به سوی دین بود. این نقطه تاریخی درست همان جایی است که اگر اندیشمندان آزاده ای چون حضرت آیت الله سبحانی در حوزه علمیه، در حمایت از بسط و در عین حال نقد افکار شریعتی همت می گماشتند بدلیل خیل عظیم طرفداران آن مرحوم، امروزه زبان مشترکی با طیف جوان پیدا کرده بودند تا در چنین گذرگاههای حساسی آنان را از عقوبت مسیر آگاهی دهند. این زبان، همان زبان عقل گرایی است که آقای دکتر سروش سالها در رشد و بالندگی آن کوشیده و هم اکنون از آن سود می برد.
۲) نکته دیگری که حضرت آیت الله سبحانی به کرات آن را متذکر می شوند این شگفتی است که تربیت شده دبیرستان علوی و شاگرد ممتاز شهید مطهری چنین سخنانی بر زبان جاری کرده باشد. مگر در مصاحبه آقای دکتر سروش نیامده است که ” اندیشمندان سدههای میانه غالباً این نظرها را به شیوهای روشن و مدون بیان نمیکردند و ترجیح میدادند آنها را در خلال سخنانی پراکنده یا در لفافه بیان کنند. آنها نمیخواستند برای مردمی که توانایی هضم این اندیشهها را نداشتند، ایجاد تشویش و سردرگمی کنند.” حال چگونه است که در روزگاری که به قول حضرت آیت الله، عوامل گمراهکننده طیف جوان، از ماهوارهها گرفته تا فیلمها و رادیوها و افکار و اندیشهها، همگی ایمان جوانان ما را نشانه گرفتهاند، آقای دکتر سروش به ترجمه قبض و بسط شریعت به زبانی عریان و فارغ از لفافه های پیشین همت می گمارند. به نظر می رسد که خواستگاه این گشایش باب مجادله از یک بحث کلامی-فلسفی فراتر باشد. زیرا این بحث می توانست در بیانی که فقط برای اهل فن قابل درک است صورت پذیرد و یا به یادگار برای اندیشمندان نسلهای بعدی می ماند. آنچه مسلم است بد اخلاقی های صورت گرفته با او که در واژه “دولت احمدی” نمایان است او را به چنین مجادله ای کشانیده است. فکر می کنم قبل از اینکه این دو بزرگوار به ورطه مجادله ای بی پایان روی آرند، بهتر است به مبحث اخلاق (حداقل مستقل از دین آن) به عنوان تنها عامل نجات دهنده همگان، روی آریم. به نظر می رسد که در این مجادله همگی از پیش بازنده اند. اخلاق این گوهر فراموش شده در زندگی روزمره ما، هم اکنون شکیبایی رهبران و اساتید عرفان و اخلاق ما را نیز به چالش کشانیده است. هم اکنون که دین از سوی هر دو، سیاستمداران و دانشمندان ما به بازیچه گرفته شده است، اخلاق می تواند گره از کار فرو بسته ما بگشاید.
آنچه که همواره در جوابیه حضرت آیت الله و نیز نظرات مراجعان بدان تاکید می شود این است که چرا آقای دکتر سروش بر خلاف حضرت آیت الله سبحانی از آیات قرآنی برای ایراد ادله گواه نمی آرد. مدتها پیش از این کتاب ۲۳ سال مرحوم علی دشتی را می خواندم. پس از این که مصاحبه آقای دکتر سروش را خواندم به یاد کتاب ۲۳ سال افتادم که لبالب از آیات قرآنی است و در آن به عینه روح نظریه قبض و بسط شریعت را می توان یافت. حال این که آیا این کتاب که در سال ۱۳۵۲ در یک مجله و بعد در لبنان چاپ شده می تواند الهام بخش دکتر سروش در گسترش نظریه خود در اوایل دهه هفتاد بوده باشد یا خیر، معلوم نیست. اما حال که کار بدین جا رسیده است و دکتر سروش از استفاده از آیات قرآنی برای مستدل جلوه دادن مدل خویش ابا دارند، به جویندگان حقیقت توصیه می کنم این کتاب را مطالعه کنند (روی اینترنت پیدا می شود). پس از آن برای تک تک اجزای مدل سروش دلیل قرآنی خواهید داشت.
این کتاب همواره بر روح عظیم الشان پیامبر گرامی اسلام که بر عادات زشت جاهلی شورید صحه می گذارد. او به راستگویی و امین بودن پیامبر ایمان دارد. روح سترگی چون پیامبر که در برابر جهل و تاریکی امتش تاب تحمل نمی آرد در غار حراء احساس می کند که به پیامبری برگزیده شده است. و چنین است که آیات مکی مملو از معانی عمیق عرفانی است. تو گویی که مسیح زنده شده است. با مهاجرت پیامبر ، پیوستگان به اسلام فزونی می گیرند. هم اکنون او از مقام یک بشارت دهنده و تبذیر کننده به مقام رهبری نهضتی فراگیر ارتقاء می یابد، که وظیفه گسترش آن را دارد. مشکلات اقتصادی-اجتماعی مربوط به مهاجرین در مدینه از یک طرف و خطر حمله قریش کم کم آیات مدنی را به سوی دستورهای عملی و فقهی می راند که این از جمله بخشهایی است که دکتر سروش نیز به خطاپذیری آن اشاره می کند. در حالیکه در قبل از مهاجرت پیامبر در قرآن از لا اکراه فی الدین سخن می گوید در بعد از مهاجرت سخن از کشتار کفار در هر کجا که آنان را یافتید می آورد. اهل کتاب قبل از مهاجرت محترم شمرده می شوند، در حالیکه بعد از هجرت و پس از قضایای بنی قریظه و بنی قینقاع (و در فتح مکه) آنان را به گرویدن به اسلام و یا پرداخت جزیه آن هم به صورت تحقیر آمیزی مجبور می سازد. در جایی که به خاطر مقاومت پناه گرفتگان در قلعه خیبر دستور به قطع نخل درختان می دهد در پاسخ به اعتراض آنان بدین عمل دور از انتظار، آیه ای نازل می شود که بر پیامبر حلال است آنچه مایه استواری دین می شود. در جایی حتی دعوای خانوادگی پیامبر با زنانش در قرآن آمده است. قصص قرآنی بنا به گفته مورخین در شام به همین صورتی که در قرآن آمده است در قبل از بعثت نیز وجود داشته است. به گونه ایکه پیامبر در سفرهای تجاری اش به شام با آنها آشنا بوده است. لذا قصص قرآنی بنا به گفته دکتر سروش و مرحوم دشتی تنها نقل قول از قصص موجود بوده است.
مثالهای بیشماری را می توان یافت که اگر قرآن را خط به خط از جانب پروردگار بدانیم به قول دکتر سروش “دچار مخمصه” ای بزرگ می شویم. بسیاری از کسانی که متفکرانه قرآن را جستجو کرده اند بدین موارد به طور جسته گریخته رسیده اند اما فضای جدید که مرهون شجاعت دکتر سروش است را غنیمت بشماریم تا سپهر عمومی و خصوصی به یکدیگر نزدیکتر شده و حقایق بازشناخته شده بتوانند از سطح به درون قلبمان نفوذ کنند. باشد که این اخلاق نیکو را در جامعه ما به همراه آورد.
سلام
درکنار مباحث فوق باید مواظب باشیم ودیگران را هم به این مواظبت سفارش کنیم که مبادا ما که تبلیغ ناپسند بودن تقلید کورکورانه در اصول اعتقادی را می کنیم ، خود در عمل کورکورانه تر از کوران اهل تقلید شویم.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.