قوانین مقدس نیستند

قوانینی که در یک کشور با نظام سیاسی خاصی وجود دارند، هیچ قداستی ندارند. از جمله در کشور خودمان «قوانین» هیچ قداستی ندارند. اگر قداست داشتند که هیچ تغییری نمی‌کردند. اصولاً‌ مقدسات را نباید تغییر داد. مقدسات ازلی و ابدی هستند. بگذارید یک قدم فراتر بیایم. وقتی فقیهی به خود اجازه می‌دهد که شرعاً، عقلاً و عرفاً یک قانون دینی را تغییر دهد، معنی‌اش آن است که آن قانون «قداست» ازلی ابدی ندارد و در بستر شرایط خاص دستخوش تغییر می‌شود. دیگر خودم دارم خسته می‌شوم از ذکر این مثال‌ها: در جمهوری اسلامی، آیت‌الله خمینی حج را متوقف کرد (در حالی که از احکام محکم شرعی است). آیت‌الله خمینی نماز جمعه را بر قرار کرد. در حالی که در فقه شیعه‌ی اثنی‌عشری، نه تنها برگزاری نماز جمعه بلکه تشکیل حکومت هم در زمان غیبت امام زمان حکم‌اش روشن است و درست خلاف چیزی است که رخ داده است. پس یک نتیجه‌ی خیلی صریح می‌شود از این مقدمات گرفت: قوانین مقدس نیستند! مقدسات را ما می‌سازیم بر حسب نیازها و اقتضائات وقت. مقدسات را ما بر می‌کشیم و از آن‌ها ابزار می‌سازیم برای پیشبرد مقاصد خودمان. حقیقت به همین صراحت و عریانی است. دوست ندارید باور کنید، نکنید. چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید. انسان در برابر قانون منفعل نیست و نباید باشد. قانون برای انسان است، نه انسان برای قانون. قانون برای خدمت به بشر است، نه بشر برای خدمت به قانون. و همچنین دین برای بشر است، نه بشر برای دین. دین با خدا فرق دارد (تازه در باب خودِ خدا هم اگر و اما دارم که بماند فعلاً). مشکل مردم این است که فلان حکم فرعی شرعی با قرآن و پیامبر و امام و خودِ دین و خدا یکی می‌شود. تصحیح می‌کنم: مشکل مردم عوام این است. پس قوانین را می‌شود تغییر داد ولو سایه‌ی شریعت بر سرِ آن‌ها باشد. به همان سادگی که این آیت‌الله یا آن مجتهد در قم یا فلان شهر، مثلاً حکمی را که بقیه حلال می‌دانسته‌اند، امروز حرام می‌داند یا به همین آسانی که مجلس و قوه‌ی مقننه، قانونی را تصویب می‌کند که با فهم سنتی فقیهان منافات صریح و آشکار دارد. این همه توضیح که دادم شرح واضحات بود. ابهامی برای اهل اشارت در میان نیست. گفتم شاید ذکر چند مثال مسأله را روشن‌تر کند. دیگر خود دانند!

بایگانی