رستاخیز ققنوس
از کنسرت مشکاتیان برگشتهام و مشکاتیان امشب غوغا کرد، قیامت کرد. کنسرتی بود بینظیر. گویی تمام دوران درخشان موسیقی دههی شصت ایران از نو زنده شده بود. بعضی از قطعات آشنا بودند و قبلاً شنیده بودیم، اما به هیچ رو حس کهنگی در آنها نبود. سازبندیهای بسیار خوب بودند. کیوان ساکت تار میزد و عجیب زخمه میزد. در فرصتی دیگر نکتهای دربارهی او مینویسم. نوازندهی تنبک گروه عارف تکنوازی حیرتآوری داشت با تنبک. همچنین کیوان ساکت. و همچنین آیین، پسر جوانسال مشکاتیان که دف میزد و ضرب. نوازندههای کمانچه به خوبی از عهدهی دشواری همراهی با گروه پر تعداد عارف بر میآمدند. و مشکاتیان چنانکه شأن استادی است مضراب میزد، مضراب زدنی!
آرایش صحنه، آرایشی تأمل برانگیز بود. پشت صحنه، عکس شانزده سرو بود. و اعضای گروه عارف شانزده نفر بودند. انتخاب اشعار و نحوهی خواندن آنها به خوبی نشان میداد که مشکاتیان چه اندازه در آنها دخیل بوده است. اینجاست که تفاوت آهنگسازی که شعر را با گوشت و خوناش لمس میکند و کسی که شعر نمیفهمد آشکار میشود. نوربخش تهمایهی صدایاش شجریان بود. گویی استاد او را به نمایندگی از خود برای خواندن با مشکاتیان و گروه عارف فرستاده بود. چهارمضرابها قوی و دارای امضای بیهمتای مشکاتیان بودند. همیشه با خود فکر کردهام که اگر قرار باشد کارهای مشکاتیان و خود او را در چند کلمه خلاصه کنم یا اینکه چه کلماتی به ذهنام خطور میکند، چه میگویم؟ نخستین واژه «حماسه» است، و بعد عشق است و درد و شیدایی. اما اگر قرار باشد از میان همهی اینها فقط یکی را اختیار کنم، قطعاً «حماسه» را بر میگزینم. مشکاتیان در ضمیر ناخودآگاه من همیشه سراینده و سازندهی حماسه در موسیقی ایرانی بوده است. و او این ویژگی را از بسیاری جهات به کمال داراست.
غزل نخست از حافظ بود: «ای دل به کوی عشق گذاری نمیکنی…». مشکاتیان گویی تمام اثر را در شور انجام میداد و به تمام گوشهها و مایههای فرعی آن سر میزد. شور داشتیم، ابوعطا داشتیم، دشتی، دیلمان، بیات ترک، گوشههایی از افشاری (اگر این یکی را درست در خاطر داشته باشم). بروشور کنسرت را ندارم و ندیدم. اما اگر کسی پیدا کردش، لطفاً برای من بفرستد. تصنیفها به گمان من در شمار تصنیفهایی ممتاز و بیعیب و نقص بودند. چه باک، اگر بخواهم قیاس کنم این کنسرت را با تمام کنسرتهایی که از افراد و اساتید مختلف دیده و شنیدهام، این یکی شاهکار بود. تصنیف «کنج صبوری»، «به کجا چنین شتابان» (بر روی شعر شفیعی)، تصنیف «ققنوس» (که بسیار تکاندهنده بود و سوزناک) و تصنیف «ای مردم آزاده» همه به نوعی بازتاب روح جامعهی ایرانی معاصر بود. همه پر نکته و هوشیارانه انتخاب و تصنیف شده بودند. آوازها عالی خوانده شدند. یک بیت را نوربخش دوبار خواند:
ترسم کزین چمن نبری آستین گل
کز گلشناش تحمل خاری نمیکنی
و بار دوم چنین خواند: «کز گلشناش تحمل خواری نمیکنی» و این نحوهی خواندن بدون شک از مشکاتیان است چون دیدهام که چندین بار دیگر چنین کرده است. مشکاتیان گاهی شعر شاعر را در وجود خود بازآفرینی میکند و قرائتهای دیگری با معناهای تازهای بر آن مینهد. این هم از ظرایف شعری مشکاتیان! حرفها زیاد است. من هم خسته و وقت هم تنگ. اما اگر امروز سایه را ندیده بودم، کنسرت از کفام رفته بود. و اگر امروز آوا، دختر مشکاتیان، به فرمودهی پدر، بلیط کنسرت را برایمان مهیا نکرده بود، مشکل مضاعفی داشتیم. اما سخت دلنشین بود این کنسرت. یکی از تصنیفها روی غزل مولانا بود: «ای با من و پنهان چون دل، از دل سلامت میکنم». این یکی دیگر مرا پاک به هم ریخت و گریه را اختیاری نماند. از ابتدای کنسرت با خود فکر میکردم گوش دادن به موسیقی و حضور در کنسرت، چیزی است مثل عبادت، مثل دعا. بی مقدمات و شرایط آن به سراغاش رفتن کاری است لغو و عبث. و شرط حضور در چنین مکانی حفظ حضور قلب است که نَفَسی، و لحظهای از اجرا را از دست ندهی، خاصه که اجرا، اجرای استادی باشد حماسهسرا.
و حسن ختام کنسرت هم تصنیف «ای ایران» بود که هنگام اجرایاش تمام حضار سر پا ایستاده بودند و مشکاتیان با مضرابهایاش به جمع اشاره میکرد که همه با هم بخوانند. و همه با هم خواندند. خواندند و سخت لذت بردیم. کنسرت از هشت و نیم شروع شد و تا حدود یازده شب بیوقفه ادامه داشت، بدون هیچ وقت تنفسی. و کار، کاری بود درخشان. بنامیزد، بنامیزد! ققنوس موسیقی ایران دوباره دارد از خاکستر سر بر میکند.
داریوش جان خسته نباشی. این پسر ما رو هم با خودت می بردی کنسرت یه حظی می برد.تو نیستی موسیقی خونش حسابی افت کرده بنده خدا.
خوش باشی/
آیدین
***
بسپرید مادر مخمل براش آواز بخواند.
ما هم امشب قراره بریم.
«پنهان چو دل» که شاهکاره …
ما هم جمعه شب میریم.این طور که شما نوشتی نمیدونم این ۳۰ ساعتی رو که تا کنسرت مونده چه جوری سپرس کنم
سلام علیکم
ما هر چقد تلاش کردیم نتونستیم به کنسرت برسیم ولی خیلی تعریفش رو شنیدموخوشا به حالتون……………..
غرض از مزاحمت می خواستم بدونم من هم می می تونم جز این حلقه معظم ملکوت بشم .منظورم اینه که یه شبه وبلاگ واسه خودو و یادداشت هام داشته باشم . با تشکر محسن.
***
دوست عزیز،
حلقهی ملکوت عضو تازه نمیپذیرد. دلیلاش هم گرفتاریهای بیشمار من و مشکلات عدیدهی فنی است.
راست میگن موسیقی غذای روحه .. واقعا همینطوره. غذایی که می تونه اونقدر به روح قوت بده که پرواز هم براش ممکن بشه …
منم دیشب به کنسرت مذکور رفته بودم،واقعا عالی بود .استاد شجریان هم اتفاقا اومده بود.
یکی از دوستانم قبلا بهم گفته بود که بین خواننده های فعلی کار نور بخش از همه سر تره(البته بجز همایون شجریان) ولی من یقین نداشتم ولی دیروز علم حضوری پیدا کردم که واقعا سرتر از بقیه س.
سلام.
منم اولین روز کنسرت رفتم و لذت بردم،تو وبلاگم هم در موردش نوشتم.خوشحال می شم یه سر بزنین.در ضمن من بروشور رو هم دارم.براتون می فرستم.
در مورد صدای نوربخش اینو فقط می تونم بگم که،
یار ما چون گیرد آغاز سماع/صوفیان بر عرش دست افشان کنند….
اون شب منم حضرت استاد رو در چهره ی حمیدرضا نوربخش می دیدم.
جدا از تمام خوبی ها و تکراری های کنسرت ، آیین اصلا خوب نبود . در حدی افتضاح زد که دلنوازی که سرش تو کار خودشه ،وقتی آیین ضرب زورخونه رو برداشت ، یه نگاهی بهش کرد که من میدونم تو الان گند میزنی. همین طور هم شد. کنسرت دو سال پیش (با عمو شهرام) رو شما احتمالا نشنیدی. سر تصنیف مردم آزاده تو اون کنسرت مو به تن آدم سیخ میشد وقتی ارژنگ ضرب زورخونه میزد. این پسره اصلا در حد گروه نبود. همه جای این مملکت شده پارتی بازی و زور چپونی . در ضمن تک نوازی ساکت هم قشنگ نبود. فکر میکنه اگه صدا جدید از تار در بیاره شاهکار کرده. بابایی خیلی خوب بود . مثل همیشه . افقه که عالی بود. حیف که به جز یه چهار مضراب و یه تصنیف بقیش تکراری بود . البته تنظیماش بی نظیر بود. ولی مشکاتیان دیگه اون مشکاتیان دستان و افشاری مرکب و … نمیشه . این نسل موسیقی هم کم کمک داره تموم میشه . عین همون ققنوس . ولی فکر نکنم از خاکستر این نسل سوخته چیز به درد بخوری بیرون بیاد. باید فاتحه این موسیق رو خوند. در ضمن خوش اومدید.
***
عجب! اختلاف نظر و اختلاف سلیقهی من با شما به کنار، ولی خودتان به لحن و بیان و زبانتان دقت کنید: «این پسره»، «عمو شهرام»، «گند زدن»، «افتضاح». حتماً متلفت هستید این ادبیات چه توصیف و اسمی دارد! جدای از ادبیات چالهمیدانی شما، بد نیست به خودتان یادآوری میکردید آیین پسر نوجوانی است که تجربهی ارژنگ کامکار را ندارد و سناش را هم ندارد و اصلاً مقایسهی آیین با کامکار حیرتآور است و معنایاش هم روشن. گذشته از این آیین پسر مشکاتیان است و او هم رهبر گروه عارف. گروه عارف هم ملک مشاع و سرزمین عمومی نیست. پسر خود اوست آیین و همین حق را هم دارد که این کار را بکند. این کار هم نه بیسابقه است نه مذموم. در نتیجه با این استدلالهای ضعیف و این لحنی که به کار بردهاید لابد متوجه میشوید که هر آدم بیطرفی اولین چیزی که از نوشتهی شما به ذهناش خطور میکند، اندکی بیانصافی است، اگر نگوییم دشمنی. به هر حال نظر شما برای خودتان محترم است و من هم که بیش از پانزده سال است که با این موسیقی و با مشکاتیان مأنوسام به خوبی سلیقه و انتخاب خودم را میشناسم.
در اینکه استاد مشکاتیان از گلهای سرسبد موسیقی نازنین این سرزمین کهن است ، آفتاب دلیل آفتاب است : چون کرده شود کار بگویند که کرد….
از شما که دیگرانو خوب نقد می کنید بعید بود که نسبت به اشکالات این کار چشم پوشی کنید!
نور بخش در اجرای تصنیفها خیلی ضعیف بود و اصلا کل اجرا رو تحت تاثیر قرار داده بود. در برنامه ریزی های قبلی قرار بود دو خواننده دیگر از جمله سپیده رییس سادات گروه را همراهی کنند که همکاری سپیده با لطفی این امرو منتفی کرد(سپیده عضو شیدای بانوانه)نور بخش واقعا در حد گروه نبود و نباید به صرف شباهت صداش با صدای استاد شجریان اشکالات فاحش خوانندگی ایشان را نادیده گرفت.
Salam khedmate daryoush jan aziz
Man ham mesle shoma alagheye khassi be ostad meshkatian daram. va vaghan az hich ahangsazi be andazeye ishoon lezzat nemibaram. vali motassefane dar consert natoonestam hozoor dashte basham chera ke dar iran naboodam.Amma yek khahesh az shoma daram. Khastam agar momkene oon file marboot be gozarandane roozi ba ostad meshkatian ro bare dige upload konid ke man bi sabrane montazeram va moshtagh. kheili momnoon misham age in karo bekonid
***
ببخشید. کدام فایل؟ کدام روز؟ من کمی گیج شدهام. فکر نمیکنم هرگز چنین فایلی را آپلود کرده باشم!