کنسرت مشکاتیان، سایه و …

امروز توانستم بعد از مدتی نسبتاً طولانی دوباره سایه را ببینم. و خوب البته سایه همان سایه‌ای است که همیشه وصف‌اش را گفته‌ام: مهربان، صمیمی، بی‌ریا و نازنین با حضوری گرم و آموزنده و بی‌تکلف. وقتی شد حکایت بعضی درد دل‌ها را که گفتنی باشد می‌نویسم و شاید عکسی هم گذاشتم. سایه امروز خبر داد که مشکاتیان کنسرت دارد و من گمان می‌کردم که یک ماه دیگر کنسرت قرار است برگزار شود. می‌خواهم امشب را بروم کنسرت مشکاتیان. هنوز نمی‌دانم اصلاً کنسرت کجا برگزار می‌شود. بلیط هم ندارم اما این یکی مشکلی نیست. مشکل بزرگ‌تر همان ندانستن محل برگزاری کنسرت است! سردردم را به ضرب مسکن ساکت کرده‌ام و آمده‌ام خانه چند ساعتی بخوابم که خودم را وسط کارها نفله نکنم. خدا به دادم برسد و من هم به کنسرت!

بایگانی