این ماجراهای محمود آقا در نیویورک حقیقتاً قصهای بدیع است. یعنی به هر جنبهاش نگاه کنی، از هر طرفی که ببینی، سوژه میبارد، آن هم سوژههای داغِ داغ. پس بگذارید حالا که با محمود آقا درد دل کردم، دو کلام هم به حواشی ماجرا نگاه کنیم.
اول از همه اینکه احمدینژاد کلی حرفهای جورواجور زده است. وسط حرفهایاش دو نکتهی خوب را خیلی صریح گفته است. یکی اینکه وقوع هولوکاست نباید بهانه برای ظلم به فلسطینیها شود. احسنت این را درست گفته است. کاش قبلاً که دربارهی هولوکاست حرف زده بود همین حرف را زده بود تا خودش و دیگران مجبور به ماستمالی کردن نشوند. سیاستمداران ایرانی هنوز یک برگ برندهی دیپلماتیک قوی و قاطع در اختیار دارند: مجاهدین خلق هنوز از سوی آمریکا حمایت میشوند و آمریکا رسماًٌ آنها را منزوی نکرده در حالی که قدرت کامل برای انجام این کار را دارد. به جای پرت و پلا گفتن و حرفهای شعارگونه سر هم کردن، کافی است همینها را مرتب به رخ آمریکا بکشند تا میزان پایبندیاش به مبارزه با تروریسم آشکار شود. دیگر اینکه دربارهی انرژی هستهای، عبارات جدلی مناسبی را به کار برده بود که منطق آمریکا را عملاً مضحکه کرده است. آمریکا واقعاً نمیداند با کدام مبنای حقوقی سر قضیهی انرژی یقهی ایران را بگیرد و احمدینژاد دارد اینها را بازی میدهد، هر چند بازی خطرناکی است.
وقتی با احمدینژاد آدم درد دل میکند، دارد با کسی حرف میزند که شده است رییس جمهور کشورش، در نتیجه ممکن است حرفهایی را به او بزند که وقتی به بیرونیها میرسد آنها را تکرار نکند. ولی حالا قرار است از بیرون به قضیه نگاه کنیم. احمدینژاد وقتی میگوید رسم مهماننوازی این نیست، راست میگوید بندهی خدا. یکی نیست به آقای بولینجر بگوید که مرد حسابی تو به چه قصد و نیتی احمدینژاد را دعوت کرده بودی به دانشگاه (یا اساساً با سخنرانیاش موافقت کرده بودی)؟ اگر قرار بود همان اول بروی و چاک دهنات را باز کنی و هر چه دلات میخواهی بگویی، اصلاً چه مرضی داشتی دعوتاش کنی؟ اینجاست که رییس یک دانشگاه معتبر آمریکایی میشود مسخرهی خاص و عام. به این میگویند منتها درجهی حماقت. پس میبینید که احمدینژاد با تمام کارهایاش در برابر این رییس دانشگاه جو زده، نابغهای به حساب میآید! به اعتقاد من در این میان آبروی آمریکا بیش از هر کس دیگری رفت. ایران خودش همیشه به نقض آزادی بیان متهم است. ایران متهم به نقض آزادیهای فردی و سیاسی است. ولی آمریکا که کلی ادعای دهنپرکن برای رعایت حقوق بشر و حقوق انسانی و مدنی افراد را دارد، چرا باید در یک دانشگاه معتبر چنین خیمهشببازی مضحکی بر پا کند که حیثیت دانشگاه را به باد دهد؟ هر وقت تلویزیون مصاحبه با بعضی از آمریکاییها را نشان میدهد، ملت مصاحبهشونده بلافاصله میگویند: «آنچه آمریکا مظهر آن است . . .» (What America stands for). آمریکا مظهر و نماد چیست حالا؟ واقعاً رویتان میشود بعد از این همه دسته گل به آب دادنها بگویید ما مظهر چیزی هستیم؟ این آدمها که اینجوری دربارهی آمریکا حرف میزنند واقعاً درک و دانششان از اوضاع جهانی چقدر است؟ به چه چیزی مینازند؟ به قلدری و جنگافروزی کشورشان؟ یا به نمایش عقلانیت و شعور و احترام رییس دانشگاهشان؟ یا به درک و دانش بالای رییسجمهورشان؟ خوب بود رییس دانشگاه آن حرفها را نمیزند و خودش را خراب نمیکرد و قضاوت دربارهی احمدینژاد را به عهدهی مردم میگذاشت نه اینکه خودش – که میزبان است – در مقام مدعیالعموم و شاکی بنشیند. به این میگویند بیآبرویی آزادی و حقوق بشر و به باد رفتن اعتبار دانشگاه.
اما نکتهی آخر. این اتفاقها که میافتد و اساساً وقتی شخصیتهای جنجالی سیاسی ایران میروند خارج از کشور، بهترین فرصت برای آشکار شدن اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور است. آنچه من تا به حال از اینها دیدهام با برخوردهای متفاوت مستقیم یا غیر مستقیمی که با آنها داشتهام یک واقعیت شگفتانگیز را دربارهی آنها نشان میدهد: اکثریت اپوزیسیون سیاسی خارج از کشور، از تقریباً همهی طیفها، شدیداً از لحاظ فکری و عقلانی ورشکسته هستند. رفتار، گفتار و کردار اینها رفتار یک عده آدم عصبی است که هیچ عقلانیت و سنجیدگی در آن دیده نمیشود. مثال و نمونهاش بسیار است (از جمله در همین سفر احمدینژاد، رفتار و گفتار سلطنتطلبها را در آنجا مشاهده بفرمایید). اساساً اپوزیسیون گویی نمیتواند با زبانی سنجیده و متین جمهوری اسلامی را نقد کند. در اکثر موارد عنان اختیار از دستاش در میرود، احساساتی میشود و شروع میکند به آسمان به ریسمان بافتن یا ناسزا گفتن. برای اینها اپوزیسیون مساوی است با مقادیر معتنابهی ناسزا به اضافهی مشتی شعار دربارهی دموکراسی و حقوق بشر و آزادی بیان که اگر پایاش بیفتد، خودشان هم به اینها اصلاً پایبند نیستند (به عبارتی نزد آنها، دموکراسی و حقوق بشر و آزادی بیان خوب است ولی فقط برای خودشان و دوستان و همفکرانشان!).
خلاصهی ماجرا اینکه آمریکا که قبلاً هم چندان وزنی برای احمدینژاد قایل نبود. پس او اساساً نه برای آمریکا، بلکه نزد بقیهی مردم هم چیز زیادی برای از دست دادن نداشت. پس زیانکار بزرگ ماجرا خود آمریکا بود که ظرفیت کافی را برای شنیدن حرفها او ندارد. آمریکا بیش از هر کس دیگری در این ماجرا بیآبرو شد، خواسته یا ناخواسته. آمریکا بود که آن همه ادعا داشت، ولی همین آمریکا تحمل نداشت بگذارد یکی حرفاش را بزند و قضاوت دربارهی حرفهای او را – که کلی پرت و پلا و حرف بیربط و خندهدار هم در آن آمده است – به عهدهی «جمهور» واگذار کند. این است که رییس دانشگاهاش هم جوگیر تبلیغات رسانهای میشود و مبانی و اصول اخلاقی و فکریاش و آن به اصطلاح ارزشهای استواری را که میگویند آمریکا بر آنها بنا شده است، زیر پا میگذارد. به اعتقاد من، دقیقاً به دلیل اینکه دانشگاه کلمبیا در آمریکاست و آمریکا آن همه ادعای ارزشمداری انسانی، دموکراتیک و حقوق بشری دارد، رییس دانشگاهاش نباید چنان حرفهایی میزد و آن عبارات را به کار میبرد.
پ. ن. نکتهی تئوریک و بغرنج ماجرا: آزادی بیان نمیتواند فضایی ناسزا گفتن و توهین را به بهانهی آزادی برای هیچ کسی تقدیس کند، چه آن فرد احمدینژاد باشد، چه رییس دانشگاه کلمبیا یا رییس جمهور آمریکا. آزادی بیانِ این شکلی، نهایتاً به ضدِ خودش تبدیل میشود و نقض غرضی تمام عیار خواهد بود.
پ. ن. ۲: این هم تحلیل هاآرتص از ماجرا: بازندهی اصلی سفر احمدینژاد اسراییل است. (به راهنمایی مکتوب آقای مهاجرانی؛ کاش آقای مهاجرانی لینک مستقیم مطالب را در وبلاگاش میآورد). این مطلب مهدی جامی هم یکی از منصفانهترین یادداشتهای سیاسی رادیو زمانه است که به درستی بر نکتهای حساس انگشت نهاده است.
این کار رؤسای دانشگاههای تهران واقعاً اقدامی به موقع و سنجیده بود. پرسشهایی را که پرسیدهاند بخوانید (شمارهگذاریها از من است):
«در این نامه از رئیس دانشگاه کلمبیا پرسیده شده که:
۱. چرا شبکههای تلویزیونی آمریکایی ساعتها برنامه و خبر علیه رئیس جمهور ایران پخش میکنند اما اجازه نمیدهند وی به تهمتهای وارده علیه خود پاسخ گوید؟
۲. چرا آمریکا در سال ۱۹۵۳ به سرنگونی دولت ملی محمد مصدق در ایران کمک کرد؟
۳. چرا آمریکا در جنگ ایران و عراق از حکومت صدام حسین حمایت کرد؟
۴. چرا آمریکا دولت جنبش حماس را که با رأی فلسطینیان در سرزمینهای فلسطینی روی کارآمد به رسمیت نشناخت؟
۵. چرا با پیشنهاد ایران برای حل مسئله فلسطین از طریق همهپرسی از کلیه ساکنان سرزمین تاریخی فلسطین (اسرائیل کنونی و سرزمینهای فلسطینی) مخالف است؟
۶. چرا ارتش آمریکا تاکنون نتوانسته است بن لادن را پیدا کند؟
۷. چرا آمریکا به دولت عراق اجازه نمیدهد پایگاه سازمان مجاهدین خلق را در عراق تخلیه کند؟
۸. هدف واقعی آمریکا از حمله به عراق چه بود، چرا آمریکا از حکومتهای غیردموکراتیک و با رژیمهای سلطنتی مطلقه در خاورمیانه دوستی میکند؟
۹. چرا آمریکا با طرح عاری کردن خاورمیانه از سلاحهای غیرمتعارف که اخیراً در آژانس بینالمللی انرژی اتمی مطرح شد مخالفت میورزد؟
۱۰. چرا آمریکا از توافق ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی برای حل مناقشه اتمی ایران اظهار ناخشنودی میکند؟»
مطلب مرتبطی یافت نشد.