آب را گِل نکنیم…

این روزها، بی‌گمان روزهای تلخی است. اما میانِ این همه تلخی، زُلال طراواتی در اعماقِ ضمیر بسیار کسان جاری است. اشتباه نکنیم. تحمیل این همه یأس و نومیدی، القاء ظفرمندی دروغ، نباید ما را به عظمت دروغ معتقد کند:

روزی دو، باغ طاغیان گر سبز بینی غم مخور
چون بیخ‌های اصل‌شان از راهِ پنهان بشکنم

این بیت، بیت رسایی است؛ بیت نیست «اقلیم» است. این باغِ طاغیان است که دو سه روزی سبزینه‌گی پاکان را به عاریت نه، که به گروگان برده است. اما ریشه‌ی باغِ بغی و طغیان در آبِ ایمان نیست. هراس برمان ندارد. این غوغا و طبل پر صدای خدعه، چشمِ خردمان را کور نکند و مذاق ایمان‌مان را تلخ نکند. یادمان نرود که به جز ما که زخم خورده‌گانِ این فتنه‌ی کوریم، هستند بسیار کسانی که در فرودستِ این جویبار، دست در چشمه‌ی حیات دارند که کفی آب بنوشند و عطشِ جان‌شان را فروبنشانند. این آب را نباید گل کرد.

قصه‌ی ما، قصه‌ی قلت و کثرت نیست. مشکل، فقط مشکل عددسازی و عددبازی نیست. نه قلت عدد نشان بطلانِ دعوی است، و نه کثرت نشان اعتبار عمومی. هم شمارِ قلیل را می‌توان کثیر نمایش داد و هم شمارِ کثیر را می‌توان خُرد و اندک جلوه داد. باید آرام‌آرام، بصیرت‌مان بیشتر از این‌ها شود. باید آن‌قدر آزموده باشیم که اگر از زمین و آسمان هم دلیل بر بطلان حقیقت برای‌مان ببارد، از صراط مستقیم منحرف نشویم. باید بتوانیم معنی «فُرقان» را بفهمیم. و فرقان، بدون درک و لمس تقوا حاصل نمی‌شود. این‌ها را که خوب‌تر بفهمیم، نه دل‌مان خالی خواهد شد و نه ترس از طنین لشکرِ باطل ما را فرا خواهد گرفت. مهم‌تر از همه این‌که می‌فهمیم که مردمانی هستند که لحنِ آب و زمین را خوب می‌فهمند. در مقابل کسانی که دشمنِ آب، آفتاب و آینه‌اند، باید شهامت داشت و از خوبی و دانایی گفت نه این‌که شتاب‌ناکانه مرثیه‌ی زوال خوبی و سوگ‌سرودِ فقدان دانایی را سر داد. هم خوبی هست هنوز و هم دانایی:

مردمانِ سرِ رود، آب را می‌فهمند
گل نکردندش
ما نیز،
آب را گل نکنیم

به مردمِ خودمان ایمان داشته باشیم. شاید بتوان یک بار یا دو بار این مردم را فریب داد؛‌ همیشه نمی‌توان. ما بارها و بارها نشان داده‌ایم که ملت حماسه هستیم. عظمتِ این ملت را دستِ کم نگیریم. نگویید می‌دانستیم چنین می‌شود. نه ما نمی‌دانستیم. ما اعتمادمان بیش از این‌ها بود. ما می‌خواستیم سنگ را به معجزه‌ی آب، رام کنیم. نمی‌دانستیم جادوگران، زهر در آب می‌ریزند. اما تنِ این ملت، قوی‌تر از آن است که به این زهرها، به زانو در آید. صبر کنیم. ایمان‌مان را حفظ کنیم. خویشتن‌داری پیشه کنیم. جادوگران و خدعه‌ورزان، باز هم اشتباه می‌کنند. لغزشِ آن‌ها نه دور است و نه دیر. شما فقط آب را گل نکنید!

یاد من باشد کاری نکنم که به قانونِ زمین بر بخورد…

بایگانی