فی تقلب الاحوال عُلِم جواهر الرجال

این روزها که دست تطاول بدکنشان و دژ‌م‌خویان دنیاپرست، بر جان، مال و ناموس مردمان وطن‌ام دراز است، این روزها که حق را باطل می‌نمایند و باطل را حق، این روزها که پیراهن عثمان علم کرده‌اند و معاویه صفت خونِ عمارخویان را به گردن پیروان پسر ابوطالب می‌اندازند، بیش از پیش به ایمان می‌اندیشم. بیش از هر زمانِ دیگری، معنای ایمان در این غبار شبهه و غوغای فتنه برای من برجسته شده است.

در چنین شرایط دشواری است که آدمیان قدر و گوهر خود را نشان می‌دهند. این‌جاست که دست‌ها رو می‌شوند و مکنونات ضمیر آدمیان بر ملا می‌شوند. اکنون گویی هنگام عرض اصغر است و نشانی از قیامت را دیده‌ایم. ولی عرض اصغر است چون هنوز کشف غطایی رخ نداده است و هنوز سامری شعبده می‌کند و هنوز ید بیضای موسوی طاغوت را به زیر نکشیده است. این روزها، پرده از چهره‌هایی برگرفته شد که حتی من و دوستان‌ام، مؤمنانه و نیک‌بینانه، صادق، اخلاقی و عاقل می‌خواستیم ‌شان یا چنان گمان می‌کردیم. من از این آرزواندیشی به هیچ رو پشیمان نیستم. آن ظن نیک بردن بر بندگانِ خدا، لازمه و ویژگی ایمان است و فاصله گرفتن از آن، فاصله گرفتن از اخلاق است، الا در جایی که به مظلومی ظلمی رفته باشد. در این هنگامه‌ی غلبه‌ی ظلم و تلبیس حق به باطل، البته که دیگر جایی برای سکوت نیست.

یک طایفه این میان مرتکب خطایی بزرگ شدند. طایفه‌ی قدرت‌پرست گمان کرده‌اند (یا کرده بودند) که همگان چون خودشان بنای‌ ایمان و اعتقادشان بر رشوه‌خواری و آلودگی باطن و دین به دنیا فروختن و قربانی کردن حقیقت و اخلاق در پای مصلحت قدرت است. هستند روشن‌ضمیرانی هنوز که دین‌شان را به دنیا نفروخته‌اند و سرمایه‌ی جان و ایمان‌شان را گرو بیعتی استوار بر خدعه و نیرنگ نکرده‌اند. آن طایفه از یاد برده‌اند که مؤمنان هنوز به خدایی باور دارند و خدایی که نهایتاً حق را بر باطل پیروز می‌کند ولو لشکر باطل شعبده‌ها برانگیزد و بلعجبی‌ها کند.

نکته‌ی دیگر این‌که این دشواری‌ها و این تلخ‌کامی‌ها می‌توانست (و می‌تواند) کامِ ما را تلخ کند و می‌دانم که هم‌اکنون کامِ بسیاری از رفیقان و نازنینانِ مرا تلخ کرده است. اما درست در چنین زمانی است که باید استقامت ورزید و کلمه‌ی توحید را به کوبنده‌ترین بیانی به عرش برد. این‌جاست که باید نشان داد که وقتی ذوالفقار علوی و اعتقاد حسینی همره ماست، باکی از سوزن معاویه‌صفتان و یزید مسلکان نیست (تاریخ را بنگرید که هنوز وقیحان می‌گویند حسین بر حاکم مسلمان شورید و خونِ خود را هدر داد!).

آن‌ها که به خداوندِ خویش ایمان دارند و دست پلید خدعه‌گران قدرت‌پرست را به عیان در پس این خیمه‌شب بازی مهوع و مشمئز کننده می‌بینند، خوب می‌توانند بفهمند معنای آیات زیر را: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَهِ وَلَکُمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی أَنفُسُکُمْ وَلَکُمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ نُزُلًا مِّنْ غَفُورٍ رَّحِیمٍ وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَلَا السَّیِّئَهُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ وَمَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَمَا یلَقاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ باللَّهِ انّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» (سوره‌ی ۴۱ (فصلت)، آیات ۳۰-۳۶)
(«بیگمان کسانى که گویند پروردگار ما خداوند است‏، سپس پایدارى ورزند، فرشتگان بر آنان نازل شوند (و گویند) که مترسید و اندوهگین مباشید و شاد شوید به بهشتى که به شما وعده داده مى‏شد. ما دوستداران شما در زندگانى دنیا و در آخرت هستیم‏، و در آنجا براى شما هر چه دلهایتان بخواهد و هر آنچه بطلبید هست‏. که پیشکشى از (خداوند) آمرزگار مهربان است‏. و کیست نیکوسخن‏تر از کسى که به سوى خداوند دعوت کند، و کارى شایسته در پیش گیرد و بگوید که من از مسلمانانم‏. و نیکى و بدى برابر نیست‏. همواره به شیوه‏اى که آن نیکوتر است مجادله کن‏، آنگاه (خواهى دید) کسى که بین تو و او دشمنى‏اى بود، گویى دوستى مهربان است‏. و آن را جز شکیبایان نپذیرند، و آن را جز بختیار فرانگیرد.  و اگر وسوسه‏اى از سوى شیطان تو را به وسواس افکند، به خداوند پناه ببر، چرا که او شنواى داناست‏.»؛ ترجمه‌ی خرمشاهی)
این‌جاست که هنوز بانگ الله اکبر مژده‌بخش جان‌ها و صیقل‌دهنده‌ی ضمیر صافی‌دلان متعهد می‌شود. در بند کشیدنِ جان‌های عزیز،‌ بر زمین ریختن خون بی‌گناهان، آمیختن حق با باطل،‌ اگر باری دهد، جز ندامت نخواهد بود. جماعتی که در پی استعلا هستند، همان‌ها هستند که برتری‌جویی می‌کند و به فساد دامن می‌زنند و اسباب خون‌ریزی در دست دارند: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ» (سوره‌ی ۲۸ (القصص) ، آیه‌ی ۸۳).

دستِ ما تهی نیست. تیغی که به دستِ ماست، دعاست. این دعاست که سلاحِ‌ مؤمنان است؛ سلاح برتری‌جویان مفسده‌انگیز، جز باتوم، جز تفنگ و جز گاز اشک‌آور نیست. این دست‌های به دعا برخاسته، بنیان‌کن‌تر از صد توپ و تانک خواهند شد:
عقابِ جور گشوده است بال بر همه شهر
کمانِ گوشه‌نشینی و تیرِ آهی کو

بایگانی