ساعتی پیش داشتم فکر میکردم که اینکه بزرگی گفته است «نماز، کسرِ قوّتِ غضبی است» عجب نکتهی حکیمانهای است؛ و حکیمتر آن کسی که بتواند با عبادت بر خشمِ خود غلبه کند و آرام شود. خشم گرفتن و بر خشم ماندن و همه چیز و هم کس را در پرتوِ همان خشم دیدن و داوری کردن، آدمی را از درون میفرساید. من به تبعات اخلاقی ماجرا عجالتاً کاری ندارم؛ پیشتر ولی دربارهاش نوشتهام. خلاصه اینکه این «قوّت غضبی» که طبیعیِ وجود آدمی است، بی مهاری اگر رها شود، مثل اژدهایی زبانه میزند و بسیاری از مواجید معرفتی و ذوقی آدمی را دود و خاکستر میکند. آدمی، خشم میگیرد برای دفع ضرر (موجودات زنده، عمدتاً دلیل خشم گرفتنشان این است). خشمگین که میشوی، میخواهی به قوّت و قدرت، حریف، رقیب، دشمن یا تهدیدی را که در برابرت هست، منکوب و مقهور کنی. اما شأن آدمی با شأن سایر موجودات فرق دارد… روضه نمیخوانم دیگر. میخواستم برای یادآوری به خودم هم که شده، بنویسم که اظهار احتیاج و اقرار بندگی و چاکری در برابر حضرتِ دوست، این حسِ سرکش خشم گرفتن را میتواند مهار کند. به کار اهلِ سلوک میآید. باشد که این خواصِ ویژه و برگزیدهی عبادت نصیب آدمی شود، نه عُجب و تکبّری که خود حاصلِ خویشتندوستی است و جلب منفعت (و شهوت)!
یکی دو نکتهی دیگر هم داشتم که باشد برای بعد. اولین فرصت و بهانه که برای نوشتن به دست آمد، خواهم نوشت. اما حال و هوایِ این دمِ من با این حال و روز و این روزگار، این آلبوم «نینوا»ی حسین علیزاده است. شما هم گوش بدهید و یادی بکنید از آن حالها.
|
مطلب مرتبطی یافت نشد.