«عمومِ جهودان و مسلمانان و ترسایان در تفضیل متبوعِ خود چنان شدهاند که اگر ایشان را مثلاً گردن بزنند در خاطر ایشان گذر نکند که ممکن است که حق به دستِ خصمِ ایشان باشد. و قومی بسیار در تفضیل بوبکر بر علیِ بوطالب یا در تفضیل علی بر بوبکر، چندان باشند که اگر آسمان و زمین بر ایشان بگردانید در معتقد خود ایشان را هیچ تشکیکی نبود. و این از اولیّات است اگر مزاجِ دل فاسد نبودی.
ای دوست اگر فرض کنیم که عاقلی بود که هرگز جهودان و ترسایان و مسلمانان را ندیده بود، و نام موسی و عیسی و محمد – صلعم – نشنیده بود، چون از او پرسیم که جهودی بهتر است یا ترسایی یا مسلمانی؟ لابد است که گوید: جهودی چه بود؟ و ترسایی و مسلمانی چه بود؟ زیرا که مقتضای فطرتِ سلیم و مزاجِ درست این است. و اگر پرسیم موسی بهتر است، یا عیسی یا محمد؟ لابد است که گوید که این موسی چهگونه کسی بوده است، و این عیسی و محمّد چگونه بودهاند؟ اگر جواباش دهیم و گوییم که موسی آدمی بوده است که عصا را ثعبان کردی، و عیسی کسی بوده است که مرده را زنده کردی، و محمّد کسی بوده است که ماهِ آسمان را اشاره کردی و به دو نیم شدی، لابد است که این مرد گوید: از این که شما میگویید، مرا معلوم نشد که موسی بهتر است یا عیسی یا محمّد. زیرا که مقتضای عقلِ سلیم این بود. و اگر گوییم که موسی و عیسی و محمّد سه آدمی بودند که خلق را وا خدا دعوت کردندی، هم حکمی نکند از اینجا بر تفضیل یکی بر دیگری. و اگر گوییم موسی پیش از هر دو بود، و محمّد پس از هر دو، از اینجا هم حکمی نکند البته.
پس این تفضیل که جهودان میکنند مر موسی را و ترسایان مر عیسی را و مسلمانان مر محمّد را – صلعم – از کجا آمد؟ اگر شنودن از مادر و پدر و قومی مخصوص که فلانی بهتر است که دیگران، دلیل درست بود، پس هر سه فرقت شنیدهاند. و اگر دلالت نمیکند، این فرق را اصراری بدین عظیمی بر تعصبِ مذهبی دون مذهبی چیست؟ ای دوست! میبینی که تعصب و تقلید مزاجِ دلِ آدمی را چهگونه تباه میکند تا به حدی که ادراک اولیّات عقلی بر وی متعذر میشود؟…» (نامههای عین القضات همدانی، بخش دوم، صص ۳۹۱-۳۹۲)
مطلب مرتبطی یافت نشد.