ادراکِ اولیّات عقلی و پرهیز از تعصب مذهبی

مازاریان عزیز دعوت کرده است به نوشتن از کتابی که این روزها می‌خوانیم. این روزها، سخت در حافظه‌ام و در کتاب‌ها به دنبال قطعه‌ای از عین القضات همدانی می‌گردم که هنوز نیافته‌ام. جایی در آن سال‌های دور، این قطعه در خاطره‌ام گم شده است. درباره‌اش بعدتر خواهم نوشت. اما هم‌اکنون که نامه‌‌ها را ورق می‌زدم به متنی خوردم که برای آن‌ها که اهل تأملات دینی هستند، خواندنی و تکان‌دهنده است. زبان قاضی همدانی در انتقاد از متعصبان مذهبی که کیش و آیین خود را عین حقانیت و رستگاری می‌دانند و دیگران را در ضلالت و گمراهی، زبانی است اندکی تند و گزنده و آشکارا مزاجِ‌ دل متعصبان را فاسد می‌شمارد و آن‌ها را عاجز از ادراک اولیّات عقلی. این دو سه بند را بخوانید. شاید وقتی دیگر، چیزی در باب نظر عین القضات درباره‌ی اختلاف آراء مذاهب و ادیان نوشتم.

«عمومِ جهودان و مسلمانان و ترسایان در تفضیل متبوعِ خود چنان شده‌اند که اگر ایشان را مثلاً گردن بزنند در خاطر ایشان گذر نکند که ممکن است که حق به دستِ خصمِ ایشان باشد. و قومی بسیار در تفضیل بوبکر بر علیِ بوطالب یا در تفضیل علی بر بوبکر، چندان باشند که اگر آسمان و زمین بر ایشان بگردانید در معتقد خود ایشان را هیچ تشکیکی نبود. و این از اولیّات است اگر مزاجِ دل فاسد نبودی.

ای دوست اگر فرض کنیم که عاقلی بود که هرگز جهودان و ترسایان و مسلمانان را ندیده بود، و نام موسی و عیسی و محمد – صلعم – نشنیده بود، چون از او پرسیم که جهودی بهتر است یا ترسایی یا مسلمانی؟ لابد است که گوید: جهودی چه بود؟ و ترسایی و مسلمانی چه بود؟ زیرا که مقتضای فطرتِ سلیم و مزاجِ درست این است. و اگر پرسیم موسی بهتر است، یا عیسی یا محمد؟ لابد است که گوید که این موسی چه‌گونه کسی بوده است،‌ و این عیسی و محمّد چگونه بوده‌اند؟ اگر جواب‌اش دهیم و گوییم که موسی آدمی بوده است که عصا را ثعبان کردی، و عیسی کسی بوده است که مرده را زنده کردی، و محمّد کسی بوده است که ماهِ آسمان را اشاره کردی و به دو نیم شدی، لابد است که این مرد گوید: از این که شما می‌گویید، مرا معلوم نشد که موسی بهتر است یا عیسی یا محمّد. زیرا که مقتضای عقلِ سلیم این بود. و اگر گوییم که موسی و عیسی و محمّد سه آدمی بودند که خلق را وا خدا دعوت کردندی، هم حکمی نکند از این‌جا بر تفضیل یکی بر دیگری. و اگر گوییم موسی پیش از هر دو بود، و محمّد پس از هر دو، از این‌جا هم حکمی نکند البته.

پس این تفضیل که جهودان می‌کنند مر موسی را و ترسایان مر عیسی را و مسلمانان مر محمّد را – صلعم – از کجا آمد؟ اگر شنودن از مادر و پدر و قومی مخصوص که فلانی بهتر است که دیگران، دلیل درست بود، پس هر سه فرقت شنیده‌اند. و اگر دلالت نمی‌کند، این فرق را اصراری بدین عظیمی بر تعصبِ مذهبی دون مذهبی چی‌ست؟ ای دوست! می‌بینی که تعصب و تقلید مزاجِ دلِ آدمی را چه‌گونه تباه می‌کند تا به حدی که ادراک اولیّات عقلی بر وی متعذر می‌شود؟…» (نامه‌های عین القضات همدانی، بخش دوم، صص ۳۹۱-۳۹۲)

بایگانی