پیروزی اخوان المسلمین در مصر و بازی سیاست

پیروزی نامزد اخوان المسلمین بر رقیب سکولارش – که بخشی از دولت سرنگون‌شده‌ی مبارک بود – حادثه‌ی نیکویی است. نمونه‌ی مصر و تونس دو نمونه‌ی خوب هستند از سال‌ها حکومت استبدادی سکولار. به روایت دقیق‌تر، صِرْفِ یدک کشیدنِ عنوان «سکولار» یا حتی سکولار بودن با همان اوصاف عامی که عموماً خاورمیانه‌ای‌ها – و به ویژه ایرانی‌ها – می‌فهمند نه تنها فضیلتی نیست بلکه به خودی خود واجد ارزش‌های دموکراتیک نخواهد بود (این نوع سکولاریسم همان است که تمام شعارهای‌اش را بر حسب موضعی که نسبت به دین می‌‌گیرد تعریف می‌کند نه بر اساس به رسمیت شناختن تفاوت‌های همه‌ی آدمیان و کوشش برای رفع تبعیض بدون هیچ تبعیضی).

حکومت مبارک و بن علی هر دو سکولار بودند. این دو دولت سکولار امتحان‌شان را پس داده‌اند (به قول سکولارهای اسلام‌هراس «تحقق تاریخی‌»شان این بوده است). حالا مسلمانانی از جنس راشد غنوشی و اخوان المسلمین مصر (که هر کدام مسلمانی متفاوتی دارند و به هیچ رو از یک جنس و یک نوع نیستند و یکپارچه و یک‌شکل دیدن آن‌ها اول خطاست و تکرار چرخه‌ی بیمار سکولاریسم تبعیض‌بنیاد)، فرصتی دارند برای سیاست‌ورزی. این فرصت، فرصتی است بسیار مغتنم به شرحی که خواهم گفت. اما پیش از آن باید تکلیف یک گره‌گاه مهم بحث را روشن کرد.

بسیاری از ناظران ایرانی یا فارسی‌زبان و کسانی که ذهن‌شان و منطق نظری‌شان در مصادره‌ی آشکار و نهان گفتمان جمهوری اسلامی است (ولو در شمار مخالفان سرسخت‌اش باشند)، هم‌چنان به تونس و مصر با عینک جمهوری اسلامی می‌نگرند البته به شکلی معکوس. به همان اندازه که جمهوری اسلامی خوش‌خیالانه می‌خواهد حوادث مصر و تونس را به نام خودش سند بزند و وانمود کند همه‌ی مسلمانان عالم مثل او فکر می‌کنند، این گروه از کسانی نیز که از نام «اسلام» (حالا هر کس و هر شکل و در هر لباسی می‌خواهد باشد) رعشه بر اندام‌شان می‌افتد، وضع چندان متفاوتی ندارند.

برای این‌که ماجرا را بتوانیم بهتر ببینیم، خوب است به پیروزی سیاسی حماس در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۰۶ در فلسطین نگاه کنیم. این ماجرا تنها به چشم ناظران هوشمند مهم آمد. اهمیت ماجرا این بود که حماس برای نخستین بار درگیر روندی دیپلماتیک می‌شد و ناگزیر باید از حرکت‌ها و اقدامات زیرزمینی، مخفیانه و پنهان به سوی سیاست‌ورزی آشکار و شفاف می‌رفت. این مهم‌ترین وجه پیروزی سیاسی گروهی است که افراطی شناخته می‌شد. از آن پس، اگر حماس در همان مسیر دیپلماتیک حرکت می‌کرد، وضع کاملاً متفاوتی داشت. بدون شک حماس از آن تاریخ به بعد رفتار متفاوتی پیدا کرده است هر چند علی الاصول رفتار غرب با حماس تغییر محسوسی نکرده و این از خطاهای غرب است.

وضع تونس و غنوشی با بقیه تفاوت دارد چون غنوشی بیش از سایر گروه‌ها درگیر مسایل نظری مربوط به دموکراسی بوده است و کسانی که با تاریخ تحولات فکری اعراب شمال آفریقا آشنا هستند به خوبی می‌توانند تفاوت اندیشه‌های غنوشی را ببینند. مصر هم قصه‌ای از همین جنس است. تا امروز در حرکات و سکنات اخوان رفتاری خلاف دموکراسی دیده نشده است. ماجرایی که انتظار می‌رفت تبدیل به کودتایی دیگر و انقلابی تازه شود، گویا مسیر آرام‌تری را اختیار کرده است. آن‌چه در مصر در حال وقوع است، اگر حادثه‌ی غیرمنتظره‌ای در آن رخ ندهد، هم باعث ناکامی خیال‌پردازان توهم‌زده‌ی جمهوری اسلامی خواهد شد و هم سکولارهایی را که انتظار دارند از اسلام و مسلمانی هیولا و دیوی بسازند ناکام خواهد گذاشت. بر خلاف سکولارهایی که فکر می‌کنند به نفع دین‌داران است که بروند زندگی دین‌دارانه و زاهدانه‌شان را بکنند، فکر می‌کنم دقیقاً همان کسانی که متهم به تندروی و افراط بوده‌اند وقتی زمام قدرت سیاسی را در دست بگیرند و وارد پروسه‌ای دموکراتیک شوند، راحت‌تر در معرض نقد و آزمون قرار می‌گیرند و خودشان تصور و تصویر بهتری از خودشان پیدا می‌کنند. برای رسیدن به این شناخت نیازی به تسلیم شدن در برابر ایدئولوژی‌های مختلفی که الگوی هراس و وحشت‌شان سال‌ها رعب‌آفرینی و مردم‌‌ستیزی جمهوری اسلامی بوده است نیست.

یکی از خطاهای دیگری که باعث دامن زدن به این تفکر مستتر اسلام‌هراسانه (و به دنبال آن اسلام‌ستیزانه؛ که خود مصادیقی از عنوان کلی دیگری‌هراسی و دیگری‌ستیزی هستند) می‌شود، این است که تصویری که هراسندگان از اخوان المسلمین از آن‌ها دارند،‌ تصویری تاریخی دقیقی نیست. یعنی اگر از مخالفان و منتقدان آن‌ها بپرسید که مثلاً اصول فکری اخوان چی‌ست و رهبران‌شان چه کسانی هستند و مطالبات‌شان چه چیزهایی است، احتمالاً به کلیاتی برخواهید خورد از جنس تبلیغات اسلام‌هراسان و اسلام‌ستیزان (از این قبیل که اسلام ضد زن است و ضد دموکراسی است و ضد آزادی است و الخ) فارغ از این‌که واقعاً این باورها چه نسبتی با مشی سیاسی امروزی و فعلی اخوان داشته باشد.

اگر اخوان المسلمین «رادیکال»‌ و «تندرو» بوده است، فراموش نکنیم که هم‌زمان با آن‌ها،‌ در ایران روزگار پادشاهی که گروه‌های مختلف سیاسی به نبرد با آن رژیم مشغول بودند، گروه‌های مختلف چپ مارکسیست و مذهبی، مشی و منشی رادیکال و تندروانه داشته‌اند. آیا نهضت آزادی یا جبهه‌ی ملی آن روز با نهضت آزادی امروز قابل مقایسه است؟ آیا همه‌ی دست‌پروردگان فکری علی شریعتی امروز مانند شریعتی فکر می‌کنند و حرف می‌زنند؟ نکته این است که برای مواجهه با اخوان باید با کارنامه‌ی افراد درگیر در سیاست امروز برخورد کرد نه این‌که مبنا را پرونده‌سازی – آن‌هم پرونده‌سازی‌های یک‌طرفه – برای از میدان به در بردن حریفی قرار داد که پیشاپیش از او تصوری منفی داریم.
من هیچ همدلی با مشی سیاسی یا اصول فکری اخوان المسلمین – چه در حال و چه در گذشته – ندارم اما این مخالفت سرسختانه و اهریمن‌تراشانه با اخوان را چیزی کم‌تر رفتار استبدادی مبارک و بن علی و معادل‌های وطنی‌شان نمی‌دانم. کسانی که هواخواه دموکراسی هستند، به جای عزا گرفتن از پیروزی مرسی، باید شادمان باشند از این‌که این بار رأی مردم حرف اول را می‌زند ولو بر خلاف میل آن‌ها باشد.
بایگانی