چند ساعتی است که تلویزیون الجزیره تصاویری را از سردخانهها از جنازهی کشتهشدگان نشان میدهد. مسیر اعتراضها دارد تغییر میکند. خونریزیها مثل نفتی است که بر آتش پاشیده باشند. و این دقیقاً نقطهی شباهت جنبش سبز و خیزش ملت مصر است: هر دو حکومت دست به خونریزی زدند. و این بیت سعدی چه حکیمانه و تکاندهنده است با آن سوگند عظیمی که در ابتدایاش است:
به مردی که ملک سراسر زمین
نیرزد که خونی چکد بر زمین
(مردی، یعنی «مردمی» یعنی «انسانیت»، یعنی به عظمت این بشر سوگند؛ نه به جنسیت ذکور!)
این خطا را هم مبارک مرتکب شد و هم نظام حاکم بر ایران و فتنهگران دولت محمودی. معترضان الآن شهید دادهاند و قربانی میدهند و آرام کردن این طایفه دیگر آسان نیست، خصوصاً که مبارک مرتکب اشتباه بعدی هم شد: عمر سلیمان یک آدم نظامی-امنیتی را برای اولین بار در طول حکومتاش به معاونت خود منصوب کرد. از همان ساعتهای اول فریاد اعتراض مصریان بلند بود: همچنان که از سخنان مبارک راضی نبودند، از انتصاب سلیمان هم ناراضیاند. آنها چیزی بیش از این میخواهند.
تفاوت بزرگ ایران و مصر این است: حکومت معترضان را میکشد و فیلماش از الجزیره پخش میشود و تمام جهان میبینند. حکومت ایران معترضان را بیرحمانه میکشد و از همان روزهای اول ادعا میکند که ما کسی را نکشتهایم بلکه کشتهگان ما را کشتهاند و مقتولان اصلاً بسیجی بودند. ندا آقا سلطان هم هر چند ماه روایت و قصهاش با وقاحت تمام عوض میشود. محسن روحالامینی هم خوناش پایمال مقام و منصب پدرش شده است انگار. در ایران هر کس کشته شود، خودش به جای قاتل مجازات میشود. این همان اشتباهی است که آغاز سقوط است و هنوز هیچ کس در ایام فتنهی محمودی در میان دولتیان جسارت و شهامت به گردن گرفتن این نامردمی را نیافته است. بله، هنوز هم توصیههای آخر هاشمی رفسنجانی بر زمین مانده است.
این خونِ بر زمین ریخته دامنگیر مبارک شد. حاکمان ایران هم از این خونهای ریخته شده و از آه بیگناهان و مظلومان در امان نخواهند بود. روز غضب ملی ایران شاید جنساش با روز غضب مصریان فرق داشته باشد، ولی محتوم است. از همین روست که حاکمیتی که هنرش ارعاب است و تحقیر، چارهای ندارد جز تکیهی مدام بر ارعاب. هر چه بیشتر احوال مصر را تماشا میکنم، بیشتر شباهتهای احوال یک سال و نیم پیش ملت ایران با این روزها آشکارتر میشود.
مطلب مرتبطی یافت نشد.