پ. ن. این حس شهودی و اولیهی من است و شواهدش را هم شاید بتوان بعداً یافت: آمریکا علایمی فرستاده است که گویی نمیخواهد از مبارک حمایت کند که بسیار یادآور برخورد آمریکا با شاه در زمان انقلاب ایران است. از آن سو، آمریکا در جریانهای دو سال اخیر در ایران، عملاً رفتارش به سود حاکمیت و دولت احمدینژاد بوده است. به عبارت دقیقتر، فکر میکنم آمریکا هرگز حامی جنبش سبز نبوده است (تحریمهای استخوانساز بهترین گواه این نکته است). آمریکا از روی کار آمدن دولتی متکی بر رأی مردم، دموکراتیک و شفاف در ایران سود نمیبرد. بیشترین سود را به اسراییل و آمریکا محمود احمدینژاد رسانده و میرساند و دلیلی ندارد آمریکا این حامی رایگان و بی مزد و منت را از دست بدهد. این نکته را بگذارید به حساب تفاوت برخورد آمریکا با نمونهی مصر و ایران.
پ. ن. ۲. مصداق عریان ریاکاری دستگاههای دولتی و حاکمیت ایران در فتنهی محمودیه، همین واکنش وزارت خارجهی ایران است. وزارت خارجه گفته است: «مقامات مصری از هرگونه برخورد خشونتآمیز با موج مردمی این کشور احتراز کنند». فکرش را بکنید که اگر در هنگامهی خشونتهای حکومتی روز انتخابات به بعد، همین دولت مصر حرفهای مشابهی زده بود، آیا از منبرهای نماز جمعه آقایان گلو نمیدریدند که به شما ربطی ندارد؟ چه چیزی در این معادله فرق دارد که «مناسبتر به نظر میرسد مقامات این کشور ضمن تمکین به خواستههای به حق مردم خود از هرگونه برخورد خشونتآمیز نیروهای نظامی و امنیتی با این موج مردمی احتراز نمایند» اما وقتی قصه به ایران میرسد، حاکمیت باید «فتنه» را ریشهکن کند؟ چرا وقتی مصریها شهرهاشان را به آتش میکشند و مردمشان دقیقاً «اغتشاش» میکنند، میتوانند بگویند «حرکت مردم عدالتخواه مصر بر اساس آموزههای دینی و ناشی از بیداری اسلامی در منطقه بوده»، اما وقتی مردم ایران دقیقاً همان کار را میکنند، اسماش میشود اغتشاش و هر کس بیاید خیابان خوناش به گردن خودش است؟ دقت کنید که در ایران هم حکومت نظامی اعلام شد ولی به شکلی دیگر (فرمودند هر کس بیاید خیابان خوناش گردن خودش است). ما ایرانیها چه فرقی با مصریها داریم؟
مطلب مرتبطی یافت نشد.