مدتهاست میخواستم این را بنویسم که دیگر باید آرامآرام از تعبیرهایی مثل «دولتِ کودتا» و «کودتاچیها» کمی فاصله بگیریم و صورتبندیهای بهتر و دقیقتری از ماجرا داشته باشیم تا ذهنیت ما را دربارهی حوادث جاری جامعه روشنتر کند. فکر میکنم بهترین و رساترین تعبیر همین «فتنه» است اما درست در جهتی خلاف آنچه رسانههای حکومتی و با عذرخواهی از شاعر نازنین – شاید ناصر خسرو باشد – باید گفت که: «نظاما! راست گویم فتنه از توست»!
در نتیجه، گویاترین تعبیرها برای وصف اوضاع جاری کشور چیزی است شبیه «فتنهی دولت محمود» یا «فتنهی محمودی» یا «محنت محمودیه» و تعابیری از این جنس که به گویاترین وجهی میتواند پیوند استوار میان محمود و فتنه و در حقیقت فتنهانگیزی و آشوبگری او را تصویر کند. فتنه یعنی موقعیتی که قوای تشخیص متعارف آدمیان در تمیز دادن راست از دروغ دچار زحمت میشود. در اوضاع فتنه تشخیص راست از دروغ آسان نیست. این تعریف را رسانههای حکومتی در تبلیغاتشان جا انداختهاند و اینگونه ماجرا را قلمداد کردند که طرف مقابل – یعنی همهی کسانی که به آنها معترضاند و در برابرشان ایستادگی میکنند و رنگ تعریفکنندهشان «سبز» است – راست را با دروغ میآمیزد و فتنهگری میکند و در این میانه معیار درستی و راستی و شاقول حقیقت آنها – که نظام باشند – هستند؛ غافل از آنکه این تیغِ فتنه، تیغی است دو لبه. از روزی که اصطلاح فتنه در کشور جا افتاده است، همیشه فکر میکنم که اگر فتنه مصداقی داشته باشد، بهترین مصداقهایاش را میتوان در گفتار و کردار همان کسانی دید که این تیغ را برای بریدن گلوی مخالفانشان به دست گرفتهاند. آری، فتنه، از همان اول تیغی دو لبه بود. حالا آرامآرام جهت بریدناش دارد عوض میشود! این است آخر و عاقبت سوار شدن بر تعابیر زبانی بارداری که قرنها تاریخ پشت سر خود دارد و میتواند ناگهان آوار شود بر سر گویندگاناش. کلمات و واژهها، موجوداتی جاندار و زنده هستند. گاهی بر کسانی که عنانشان را به دست گرفتهاند، شورش میکنند. مراقب کلمات باشید!
پ. ن. دوستان میفرمایند کپیرایت فتنهی محمودیه از آنِ علی مطهری و مهدی خزعلی است! ما که بخیل نیستیم؛ حق مطلب ادا شود، هر که خواهد قایلاش باشد!
مطلب مرتبطی یافت نشد.