برای تدریس جلسهای دربارهی آراء و عقاید
حمیدالدین کرمانی مدتی است که مشغول کاویدن منابع و مقالاتی هستم که مدتها درگیرشان بودهام. در خلال بحث، مسألهی همیشگی و دیرین من دربارهی فلسفه و علم نزد مسلمانان دوباره برایام زنده شد. چیزی که من از نسبت فلسفه، الاهیات و علم در زمان کرمانی میفهمم این است که میان اینها نسبت و پیوندی ارگانیک برقرار بوده و متکلم یا متأله – در این مورد خاص، داعی اسماعیلی فاطمی – علاوه بر متأله و متکلم بودن، در علوم زمان خود نیز ورود داشته و به آنها وقوفی کامل یا کافی داشته است. دو نمونه از اینها در زمان فاطمیان حمید الدین کرمانی و ابوحاتم رازی هستند که علاوه بر «داعی» بودن به هنرها و دانشهای دیگری نیز آراسته بودند (تعمداً تعبیر داعی را به کار بردم چون «داعی» چیزی است بیشتر از متکلم یا متألهِ صرف). اینها علم لغت میدانستهاند (فیلولوژیست بودهاند)، از اندیشهها و عقاید غیرمسلمانان آگاه بودهاند، اهل فلسفه بودهاند، طبیعیات زمان خودشان را خیلی خوب میشناختهاند و خلاصه دانش دینیشان با دانش طبیعیشان هماهنگ و همساز بوده است. مسألهی اینها این نبوده که نوافلاطونی شوند یا نوفیثاغورثی یا هلنیستی. مسأله ابدا این نبوده است. اینها بیش از هر چیزی توجه داشتهاند به همساز کردن دانش دینیشان با کیهانشناسی و معارف غیردینی زمانشان.
اما اتفاقی که در قرون بعدی در جهان اسلام میافتد اتفاق غریبی است: پیوند میان علم دین و علوم طبیعی و فلسفه گسسته میشود. در دورههای متقدمتر، متافیزیک مسلمانان با فیزیکشان تناسب داشت. اما از زمانی به بعد، دیگر نه اینکه احساس کنند نمیتوانند متافیزیک یا الاهیاتشان را با طبیعیات همساز کنند، بلکه متافیزیکشان را از فیزیک و طبیعیات پاک مستغنی میدیدند. نظریهی قبض و بسط سروش به زبانی دیگر به همین معضل اشاره دارد. که متافیزیکی بر پایهی طبیعیات جدید نداریم. این کار البته کار آسانی نیست. مدعی هم در این زمینه فراوان است. در مطالعات اسلامی هم امروز بسیاری از آکادمیسینها همچنان تمایل به کاویدن بایگانیها یا آثار باستانشناسانه دارند (آثار اساتید و دانشورانی از جنس مادلونگ از همین طبقه است). البته این نوع آثار خلائی را پر میکنند و بیشک ارزشمندند ولی هنوز اثری خلاقانه یا زاینده از این نوع پرداختن به مطالعات اسلامی حاصل نمیشود.
استاد بزرگواری برای من نقل میکرد از داوری ملاصدرا دربارهی ابن سینا. ملاصدرا ابن سینا را ملامت میکرد که چرا به علوم طبیعی میپرداخته و سراغ پزشکی و قاروره گرفتن و بول بیمار مشاهده کردن میرفته است. از نظر او، شأن فیلسوف اجل از آن بوده که به طبیعیات و علوم تجربی بپردازد. نزد او، فیلسوف کارهای مهمتری دارد و باید طرحهای عظیمی پی بیفکند که این دانشها پیششان خرد و حقیر مینموده است. این همان نقطهی انحطاط و زوال اندیشه است.
البته فقط مسألهی ما این نیست که کسانی که به علم دین میپردازند عمدتاً شناختی از دانشهای غیردینی ندارند و وزن و اعتباری برایشان قایل نیستند. این نکته را هم میفهمم که به هر حال شاخههای دانش چندان فراوان و پربار و گسترده شدهاند که از وسع و طاقت یک فرد خارج است که از هر حوزهی دانش اطلاع داشته باشد ولی دستکم میتوانند در همان حوزههایی که شناخت از آنها برای وسعِ آدمی میسر است، اهل تفحص و کوشش باشند. از این سو، چه بسا مثلاً میان مسلمانان و متدینان، دانشمندانی باشد در حوزههای غیردینی، مثلاً پزشکی، فیزیک، شیمی، ریاضی و الخ که در این علوم زبردستاند اما وقتی در احوال همین عده نظر میکنی، میبینی که دانشِ دینیشان چیزی است در حد ابتدایی و سواد عامیانه و حداکثر دانشِ رسالهای و فقهی. و همچنان کمتر کسی را پیدا میکنیم که علاوه بر مبرز بودن در رشتهی علمی غیردینیاش، غوری در دانشهای دینی به شکل امروزیاش – مشخصاً در چهارچوب علوم انسانی روز – داشته باشد.
فکر میکنم این ایده را باید بسیار جدی گرفت که چه نسبتی میتوانیم میان دانش دینی و دانش غیردینی برقرار کنیم و چگونه معرفت دینی امروزی ما میتواند متأثر از معارف غیردینی ما باشد؟ کلید زایندگی و خلاقیت دوبارهی تمدن امروزی بشر – و نه تنها مثلاً مسلمانان – در این است که بتوانند فضای علمی دینی را از تکرار و خمودگی بیرون بکشند تا بتوانند سر پای خود بایستند و با اعتماد به نفس با علوم غیردینی مشغول داد و ستد شوند. این کار نشدنی نیست. زمینهی کار هم فراهم است. از دانشهای مختلفی هم میتوان بهره جست. امروز با یکی از دوستان دانشورم،
نادر البزری، دربارهی همین موضوع گفتوگو میکردم. او مقالهای دارد که در مجلهی فلسفهی تطبیقی منتشر شده است با عنوان «
هزارتوی فلسفه در اسلام» که مقالهای است خواندنی و درخور تأمل (کل مقاله در همان لینکی که دادم موجود است).
دربارهی این موضوع بیشتر خواهم نوشت، اما این قلمانداز و سیاهمشق برای آغاز بحث کافی است. امیدوارم دوستان دیگر اهل فضل هم مددی کنند که بتوان بحث را پی گرفت.