تو از آیین انسانی چه می‌‌دانی؟

بیش از یک سال از آن واقعه‌ی شوم و ضد-انسانی می‌گذرد و روز به روز چشمه‌های تازه‌ای از انحطاط و تباهی سران کودتا را می‌‌بینیم. یک سال پیش، نوشته بودم که: «این حیرت‌آور نیست آیا که – چنان‌که حمیدرضا جلایی‌پور گفت – بهترین، هوشمندترین و متعهدترین فرزندان این خاک،‌ باید به محبس بیفتند و رنج و شکنجه ببینند، اما معتادان و سوداگران مرگ با خیالِ آسوده در خیابان‌های تهران بدون اندک هزینه‌ای دماغ و روانِ جوان‌های کشور را به فساد و تباهی بکشانند؟ این چه کشوری است که در آن خردمندان و دردمندانی که بارها لیاقت‌شان را ثابت کرده‌اند، باید دست و دهان شکسته باشند، و «اراذل و اوباش» آسان و بی‌هزینه به تفرج بپردازند؟ این برای نظامی که دم از اسلام و اخلاق می‌زند، ننگ و بی‌آبرویی کمی نیست. این بار دیگر قصه، قصه‌ی تطاول‌های پیشین نیست که جفا به جان‌های روشن کنند و خجلتی در پی نیاید… حجم دروغ، بی‌عدالتی و بی‌رسمی چنان است که باید قاعده‌ی ما برای فهم رفتار تطاول‌گران باشد. در جهانی که قاطبه‌ی اهل اندیشه، عمده‌ی پاکان و پاک‌دامانان دل‌هاشان از این کردارهای شنیع زخم خورده است و روان‌هاشان تلخ، اندک دلیلی برای درنگ در این نکته نیست که این‌جا گلوی عدالت را در پای ریاکاری و دروغ بریده‌اند. این‌جاست که آن روی پلشتی‌های دولت نهم رخ می‌نمایاند و نمایش عدالت از معدلت‌پروری متمایز می‌شود. این‌جاست که تظاهر به دوستی از مهرورزی جدا می‌شود. خاک‌تان بر سر که حرمتِ نفسِ خود را هم نگاه نمی‌دارید چه رسد به حرمتِ‌ مسلم و مؤمن و حرمتِ پیر و جوانِ ما که دل‌هاشان برای آبادی، آزادی و عزت دیارمان می‌تپد.»
امروز هم هنوز در بر همان پاشنه می‌چرخد. این پرسش در ذهن کدام انسان آزاده و دین‌داری نمی‌جوشد که جرم جلایی‌پور چه بوده که چنین او، همسرش و تمام بستگان‌اش را عذاب می‌کنند و چنین در حق آنان بی‌حرمتی می‌کنند و ابتدایی‌ترین آداب اخلاق را هم زیر پا می‌نهند؟ این سؤال را پیوسته باید از خود بپرسیم که این تقدیم الاراذل و تأخیر الافاضل نشانه‌ی چی‌ست و چرا جوانان گرم و گرامی ما، آن‌ها که از جان و دل برای آبادانی سرزمین‌شان کوشیده‌اند، آماج تیرهای تهمت و طعنه،‌ دروغ و جفا، بی‌اخلاقی و بیدادند؟ آن‌چه بر محمدرضا و همسرش می‌رود، آیینه‌ای است از نابود شدن اخلاق و انسانیت در نظامی که ادعای اخلاق و دیانت‌اش گوش فلک را کر کرده است. اما چرا؟ چرا با آن‌ها و با ما، با همه‌ی ما، چنین می‌کنند؟ پاسخ ساده و کوتاه است: جان‌سختی ما، تسلیم نشدنِ ما در برابر بیداد، تن ندادن‌مان به دروغ و بی‌اخلاقی، کرامتِ نفسِ ماست که آتش انتقام‌جویی و نادانی آن‌ها را شعله‌ورتر می‌کند. حکایت دشمنی خفاش با نور است. فروغِ راستی و ایمان،‌ چشمان دروغ و تباهی را می‌آزارد. اما مظلومان چیزی دارند که ظالمان هرگز نخواهند داشت: آهِ سردی که در صخره و خارا اثر می‌کند. انباشته شدن این آهِ مظلومان عظیم‌تر از این نظام‌ها را شکسته است. و آن‌ها که ستم می‌کنند زودا که خواهند دانست که چه کرده‌اند و چه بر سرشان خواهد رفت. حکایت این بیدادگران، این آیات سوره‌ی عنکبوت است: «وَقَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءهُم مُّوسَى بِالْبَیِّنَاتِ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ وَمَا کَانُوا سَابِقِینَ فَکُلًّا أَخَذْنَا بِذَنبِهِ فَمِنْهُم مَّنْ أَرْسَلْنَا عَلَیْهِ حَاصِبًا وَمِنْهُم مَّنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَهُ وَمِنْهُم مَّنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَمِنْهُم مَّنْ أَغْرَقْنَا وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَکِن کَانُوا أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ» (آیات ۳۹ و ۴۰). [و قارون و فرعون و هامان را (هم هلاک کردیم‏). و به راستى موسى‏ براى آنان دلایل آشکار آورد، و(لى آنها) در آن سرزمین سرکشى نمودند و (با این همه بر ما) پیشى نجستند. و هر یک (از ایشان‏) را به گناهش گرفتار (عذاب‏) کردیم‏: از آنان کسانى بودند که بر (سر) ایشان بادى همراه با شن فرو فرستادیم‏؛ و از آنان کسانى بودند که فریاد (مرگبار) آنها را فرو گرفت‏؛ و برخى از آنان را در زمین فرو بردیم‏؛ و بعضى را غرق کردیم‏؛ و (این‏) خدا نبود که بر ایشان ستم کرد بلکه خودشان بر خود ستم مى‏کردند.] این عاقبت محتوم همه‌ی بیدادگرانی است که به ملک و قدرت غره شده‌اند. جزای این بیداد دیر نیست که بر سر ستم‌کاران فرود آید: «وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَلَوْلَا أَجَلٌ مُّسَمًّى لَجَاءهُمُ الْعَذَابُ وَلَیَأْتِیَنَّهُم بَغْتَهً وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکَافِرِینَ یَوْمَ یَغْشَاهُمُ الْعَذَابُ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَیَقُولُ ذُوقُوا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ» (عنکبوت،‌ آیات ۵۳ تا ۵۵) [و از تو به شتاب درخواست عذاب (الهى را) دارند، و اگر سرآمدى معین نبود ، قطعاً عذاب به آنان مى‏رسید و بى‏آنکه خبردار شوند غافلگیرشان مى‏کرد. و شتابزده از تو عذاب مى‏خواهند، و حال آنکه جهنم قطعاً بر کافران احاطه دارد.  آن روز که عذاب از بالاى (سر) آنها و از زیر پاهایشان آنها را فرو گیرد، و (خدا) مى‏فرماید: ( (نتیجه‏) آنچه را مى‏کردید بچشید.)].
و حکایت ما با اهل ستم همان است که اشارت الهی است: «یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی وَاسِعَهٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ» [(اى بندگان من که ایمان آورده‏اید، زمین من فراخ است‏؛ تنها مرا بپرستید.)]. این نکته را تنها کسانی در می‌یابند که در گردن‌کشی ظالمان و سلطه‌ی بیداد،‌ عبادت کسی جز خدای صمد واحد را اختیار نکرده‌اند نه آن‌ها که شرک می‌ورزند و گمان مسلمانی به خود می‌برند.
یقین دارم که آن‌ها که در راه باورهاشان و به خاطر ایمان‌شان و صداقت‌شان آزار می‌بینند و ستم می‌کشند، شیرین‌ترین حاصل را پس از فرونشستن این غبار ستم و پایانِ سیطره‌ی انحطاط و تباهی خواهند دید. آن روز نه دور است و نه دیر. ما خواهیم ماند و شکست بیداد را جشن خواهیم گرفت. «زمانه کیفرِ بیداد، سخت خواهد داد». آن‌ها که معاون ستم‌اند و یاریگر بیداد و تطهیرگر دروغ و ریا، از خود می‌پرسند آیا که آیین انسانی چی‌ست؟ ایمان چی‌ست؟ اخلاق کدام‌ است؟ مروت و فتوت چی‌ست؟ اگر می‌پرسیدند و مُهر بر دل‌ها و خردهاشان نبود، باز هم روا می‌داشتند سلطه‌ی فاجران و فاسقان را بر پاکان سرزمین ما؟!

پ. ن. آن‌ها که با مضامین این مصحف شریف انسی دارند، بی‌شک از شنیدن این آیات حظی و بهره‌ای خواهند برد و قوّت قلب و قوتِ جان خواهند یافت.
بایگانی