خطرناکترین اتفاقی که میتواند بیفتد نفت ریختن بر آتش دوقطبی خیر و شر در درگیری اخیر است. وقتی یکی را فرشته کردی و دیگری را اهریمن ناگزیر باید طرف یکی بایستی. وقتی خطاهای فقط یک طرف را برجسته کردی یا سهم پر رنگتری به آن دادی، لاجرم خطاها، جنایتها و فجایع آن سو را کماهمیتتر دانستهای. دقیقاً در همین فضاست که جنگ شکل میگیرد. مبنای صلح و مسالمت چیزی نیست جز اینکه همه بپذیریم انسانیم و در انسانیت خطا کردهایم. این ریشهی ماجرای ایران و آمریکاست. هیچ کدام از طرفین کارنامهی طیب و طاهری ندارند. هر دو خطا دارند. هر دو هم تاریخ دارند. البته تاریخ آمریکا درازتر است به دلیل سادهی طولانیتر بودن سابقهی سیاست خارجیاش.
روضهی فاش خواندن است ولی نقش آمریکا در بیثبات کردن ایران ربطی به جمهوری اسلامی ندارد. از ۲۸ مرداد آغاز میشود و قدم به قدم تا همین امروز ادامه پیدا میکند. آمریکا نه تنها در ایران بلکه در بسیاری از کشورهای خاور میانه و نقاط دیگر جهان – از جمله در آفریقا و آمریکای لاتین – سهم بسیار تأثیرگذاری در دامن زدن به تداوم نظامهای استبدادی و ضد دموکراتیک داشته است. در جنگ ایران و عراق نقش آمریکا پر رنگ است. در ایران هم ماجرای گروگانگیری هنوز هم سایهی سنگیناش بر سر تمام سیاست خارجی و داخلی ایران پرسه میزند. سیاست خارجی جمهوری اسلامی پس از ماجرای سوریه نیز یکسویه نیست. سادهانگاری و خوشخیالی است اگر فکر کنیم فقط یک جمهوری اسلامی به عنوان مظهر و تجسم شر وجود دارد که باعث این وضعیت شده است. ندیدن سهم آمریکا و کشورهای عرب خلیج فارس، ندیدن نقش حملهی آمریکا به افغانستان و عراق و ندیدن زمینههای پیدایش طالبان و القاعده یا ناچیز شمردن سهم آنها خود از علل مهم تداوم این وضعیت است. از اسراییل هم سخنی نمیگویم چون عالم و آدم دربارهاش بسیار حرف زدهاند.
در ماجرای اخیر هر چقدر هم که ریشهی ماجراها را به عقب ببریم و هر چقدر هم به درست یا غلط تصویری خشن و هولناک از قاسم سلیمانی بسازیم، از منظری بیرونی و از نگاه رئالپلتیک، جمهوری اسلامی دقیقأ همان کاری را میکرده است که آمریکا چندین دهه انجام داده است. چرا وقتی به آمریکا میرسد این کارها خوب است و وقتی به جمهوری اسلامی برسد بد است؟ این همه که رفتار ایدئولوژیک و آخرالزمانی جمهوری اسلامی را نقد و محکوم کردهاند، چرا وقتی به رفتار ایدئولوژیک و آخرالزمانی آمریکا – صد البته در لباسی سکولار – میرسند، ناگهان همه سکوت میکنند؟ جزماندیشی و تبعیض بد است. برای همه بد است. چه برای جمهوری اسلامی چه برای آمریکا. با تیزتر کردن تیغ نقد جمهوری اسلامی – که به حق باید در برابرش زبان نقد برنده و شجاعانه داشت – جمهوری اسلامی فرونمیپاشد خاصه با شیوهها و زبان و گفتار اپوزیسیون ورشکستهی خارج از کشور که تصویر آینهای خود جمهوری اسلامی است. نگویید اول باید به هر قیمتی جمهوری اسلامی را ساقط کرد بعدش هر چه شد خوب میشود. تاریخ نشان داده است – بارها نشان داده است – که این روزگار خرم خیالی هرگز محقق نشده است. از تاریخ دور گرفته تا تاریخ نزدیک بیخ گوش ما. در افق نزدیک، پاره کردن برجام – همان برجامی که خامنهای که به زعم مخالفاناش ریشهی آتشافروزیهاست از آن حمایت کرد و بدون حمایت او امضا نمیشد – و ترور قاسم سلیمانی، آتشی را شعلهور کرده است که خاموش کردناش با نفت پاشیدن بر آن میسر نیست. با رجزخوانی و سرود فتح و ظفر سر دادن، با رقص و پایکوبی از ترور سلیمانی یا رقص و پایکوبی از کشته شدن کسی در اردوی مخالف، صلح آغاز نمیشود. به خودتان بیایید.
من به عهدی که بدی مقبول
و توانایی دانایی است
با تو از خوبی میگویم
از تو دانایی میجویم
خوب من!
دانایی را بنشان بر تخت
و توانایی را حلقه به گوشش کن!
مطلب مرتبطی یافت نشد.