جنس مهمانیهای مختلف با هم تفاوت دارند. ضیافت مور با ضیافت سلیمان فرق دارد. میزبان وقتی محتشم و کریم باشد، مهمانیاش با مهمانی فقرا تفاوت آشکاری دارد. حکایت ماه رمضان هم حکایت همین مهمانی کریمانهی میزبانی است غنی نه تنها به این معنا که همه چیز دارد و همه چیز میبخشد بلکه به معنای دیگر و ظریفتر استغنا. اما همینجا باید توقف کرد – به رسم سنت – که اذا بلغ الکلام الی الله فأمسکوا. تمام این اوصاف در دایرهی خرد انسانی و فهم و حس بشری ما معنا پیدا میکند. ولی اصل سخن به قوت خود باقی است. «سخن در احتیاج ما و استغنای معشوق است».
از قصهی احتیاج و استغنا به ویژه وقتی حدیث رمضان و روزه در میان باشد باید آشناییزدایی کرد. اینجا ماجرای دلبردگیهای عارفانه در سطح شخصی و فردی – و تنها در این سطح – نیست که کانون بحث است. یک سؤال ساده سرنوشت کل طاعت و عبادت اهل ایمان را روشن میکند: این همه کار را برای که میکنید؟ این پرسش را به هزار زبان و به بیانهای مختلف با بلاغت صنعتگری فزون از اندازه میتوان پرسید ولی اصل سؤال به همین سادگی است: آخرش که چه؟ پاسخ را همان متن کانونی دین میدهد: هر چه میکنید برای خودتان میکنید؛ مرا به شما نیازی نیست! « وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّـهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ»
همهی لایههای لفظی را اینجا باید دور ریخت. گوینده به زبان ساده به مخاطباش میگوید که عظیمترین کاری را هم که میکنی، برای خودت – برای آرامش و آسایش خودت – میکنی. منّت فعل سودجویانهی خودت را بر من منه. اما همین نکته را سخت میتوان فهمید چون متشرعان میگویند همهی این آداب و مناسک را به خاطر رضای او – حتی به اقتفای متن کلام دینی «ابتغاء وجه الله» – میکنند. پس اگر او آمد و گفت بود و نبود شما چیزی در اصل ماجرا تغییر نمیدهد تکلیف چیست؟
فکرش را بکنید که یکی از اغراض ضیافت آن میزبان محتشم و کریم در کنار هزار و یک خاصیت بیشمار از جمله تطهیر و تمحیص و غفران و ارتزاق و بسی چیزهای دیگر، این باشد – و شاید حتی فقط همین باشد – که بگوید اینجا بارگاه استغناست: جایی که هزار خرمن طاعت به نیمجو نخرند! کرم معنای سلبی و ایجابی دارد. معنای سلبیاش این است که دریافتکنندهی کرم، تهیدست است. و این تهیدستی نسبی نیست؛ تهیدست مطلق است در برابر کریم و غنی مطلق.
یعنی همهی اینها عبث است؟ البته اگر ندانی آخرش کجا قرار است بروی و کجا قرار است باد به دست بمانی، عبث است. عبث است اگر گرفتار آفتهایاش شدی. خاصیت دارد؟ حتماً دارد: استیصال و عجز آدمی را به رخاش میکشاند. شرحاش باشد برای بعد که ربطاش به روزه و رمضان چیست. ذوقی باید و حکایتی از سر ذوق.
مطلب مرتبطی یافت نشد.