دقایقی پیش اخبار شبکهی یک بیبیسی را نگاه میکردم. ظاهراً سفارت ایران مراسم بزرگداشتی را برای زلزلهزدگان بم برگزار میکند. تلویزیون بیبیسی با فردی به نام خلیلنژاد امروز صبح مصاحبه کرد و از او پرسید که آیا در این مراسم شرکت میکند یا نه؟ این آقا با انگلیسی شکستهبسته و اسفناکی گفت که با وجود اینکه اعضای خانوادهاش را در بم از دست داده است در این مراسم شرکت نخواهد کرد چون دولت ایران هیچ کاری برای نجات جان مردم نکرده است. در اینکه دولت یا حکومت در خیلی جاها قصور کرده است تردیدی نیست، اما کار بیبیسی کاری خندهدار بود. با کسی مصاحبه میکردند که نه سخنانش انسجام منطقی داشت و نه حتی انگلیسی را درست صحبت میکرد. حتی ابتداییترین ساختارهای زبان انگلیسی را نمیدانست. شما تصور بکنید کسی که سالها در لندن زندگی کرده باشد و انگلیسی را بدین نمط سخن بگوید، چه کاره است؟ اینها از میان پیغمبرها هم جرجیس را انتخاب کرده بودند. یکی نیست به آن آقا بگوید شما که مقصودت را به طور عادی نمیتوانی با انگلیسی سلیس و روان بیان کنی، چه اجباری داری که در شبکهی تلویزیونی بیبیسی برای مصاحبه حاضر شوی؟ خداوند شعور عنایت کناد!
بعدالتحریر: امشب نکتهای را که شاید بدان توجهی نکرده بودم باید متذکر شوم. این آقا ظاهراً ۶ نفر از بستگانِ خود را در زلزلهی بم از دست داده بود. اهمیت انتخاب این فرد برای مصاحبه از این رو بوده است. اما جهتی که برای من مهم بود تصویری است که از ایرانیان در رسانههای عمومی انگلیس مطرح میشود. نامِ این آقا را هم تلویزیون سراسری بیبیسی اعلام کرده بود. با گفتن من چیزی نه از آن کم میشد و نه به آن اضافه. در ضمن، دریافتن سطح نازل ارایهی مطلب هم ربطی به دانش یا فضلفروشی ندارد. اگر کسی به ضعفِ بیان مطلبی ایراد بگیرد نمیتوان او را فضلفروش دانست.
مطلب مرتبطی یافت نشد.